تا صحبت از مادرشدن و پدرشدن به میان میآید، جوانان با هزار دلیل و برهان مدعی میشوند شرایط اقتصادی مانع فرزندآوری آنها میشود و اگر اوضاع مالی بر وفق مرادشان باشد، مانند نسلهای گذشته خانوادههای پرفرزند و پرباری تشکیل میدهند. نمیتوان گفت بیراه میگویند و مؤلفهها و شرایط اقتصادی افراد در میزان فرزندآوری آنها تأثیر ندارد، اما نگاهی به نرخهای فرزندآوری دهکهای مختلف جامعه نشان میدهد در این مسئله اما و اگرهای فراتری وجود دارد.
سال گذشته 3 دهک بالای جامعه که از شرایط رفاهی مناسبی برخوردارند، کمترین تولد و فرزندآوری را داشتند، اما با اجرای سیاستهای جمعیتی میزان فرزندآوری دهکهای متوسط و کمبرخوردار به میزان قابلتوجهی افزایش پیدا کرده است. به قول صابر جباری، رئیس اداره جوانی جمعیت و مسئول دبیرخانه قرارگاه جوانی جمعیت وزارت بهداشت، تا زمانی که نگاه نسل امروز به مقوله فرزندآوری تغییر نکند، مرفه و پولدارشدن جوانان در بهبود فرهنگ فرزندآوری جامعه ایرانی نقشی مؤثر و کارگشا نخواهد داشت. مجید احمدی، مدیرکل فرهنگی معاونت فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت نیز با جباری همعقیده است و نظام فرهنگی و هنجارهای اجتماعی را مهمترین عامل مؤثر بر رفتارهای جمعیتی خانوادهها میداند:«در شرایطی که شاخصهای جمعیتی ایران به مرز هشدار رسیده و کشور ما 3 دهه در سرعت کاهش نرخ باروری رکورددار شده، سادهانگاری است که از تأثیر مسائل فرهنگی و اجتماعی در بروز این بحران غافل شویم و بپذیریم شرایط اقتصادی کشور که در طول 3 دهه شرایطی متغیر و مختلف را از سر گذرانده، تنها منشأ و ریشه این مسئله به شمار میآید.» رئیس اداره جوانی جمعیت و مسئول دبیرخانه قرارگاه جوانی جمعیت وزارت بهداشت ریشه این بحران را در مسائل فرهنگی میداند و میگوید: «امروز در بحث فرزندآوری مسائل فرهنگی بر مسائل اقتصادی پیشی گرفتهاند و عوامل فرهنگی و نفوذ فرهنگ غربی سبب شده خانوادهها از قبول مسئولیت فرزنددارشدن شانه خالی کنند و به داشتن فرزندان بیشتر تمایلی نشان ندهند.» صابر جباری نهادینه شدن سیاستهای کنترل جمعیت را که چندین دهه بر جامعه حاکم بوده، مانعی برای اصلاح سیاستهای جمعیتی کشور ذکر میکند و توضیح میدهد: «در انتهای دهه 60 تبلیغات گستردهای در کشور بر بحث کنترل جمعیت صورت گرفت و شعار «فرزند کمتر-زندگی بهتر» در ذهن همه افراد جامعه نقش بست. در کنار اقدامات تبلیغی، خانوارهایی که اقدام به فرزندآوری میکردند و تعداد فرزندان آنها از 3 فرزند بیشتر میشد، این فرزندان از داشتن برخی حقوق اجتماعی محروم میشدند. اکنون پس از چند دهه تبلیغات گسترده در حوزه کنترل جمعیت، تشویق مجدد خانوادهها به فرزندآوری کاری بسیار دشوار است، زیرا از نظر فرهنگی بسیاری از افراد نمیپذیرند که تعداد فرزندان آنها از 2 فرزند بیشتر شود، بسیاری از خانوادهها نیز معتقدند اگر تعداد فرزندان آنها کم باشد، میتوانند فرصت بیشتری برای تربیت و رسیدگی به فرزندان خود داشته باشند؛ از سوی دیگر نسبت به دهههای قبل، انتظارات و توقعات خانوادهها هم بالاتر رفته که این امر نیز نیازمند هزینههای زیادی است».
مادر بودن با پیشرفت اجتماعی زنان تعارضی ندارد
در دهههای اخیر بسیاری از زنان جوان ترجیح میدهند با کاهش تعداد فرزندان یا حتی چشمپوشی از لذت مادرشدن فعالیتهای اجتماعی و شغلی خود را با فراغ بال بیشتری انجام دهند. جباری این نگرش را متأثر از فرهنگ غربی میداند و میگوید: «در زمینه فرزندآوری الگوها و تصورات نادرست زیادی وجود دارد. در موارد زیادی شاغلبودن زن سبب میشود به اهمیت فرزندآوری چندان توجهی نکنند و با فاصله انداختن میان تولد فرزندان تعداد فرزندانشان را کاهش دهند یا بدون توجه به عواقب زیانبار تکفرزندی به داشتن یک فرزند قناعت کنند. درحالیکه زنان ما در کنار تحصیل و کار میتوانند مادران نمونهای باشند و این را بارها و بارها شاهد بودهایم.» او سیاستهای تنظیم جمعیت را تسهیلکننده فعالیت بانوان شاغل ذکر میکند و میگوید: «خوشبختانه برای مادران در حال تحصیل و بانوان شاغل تمهیداتی دیده شده که سبب میشود در کنار فعالیتهای اجتماعی از مقوله فرزندآوری و تحکیم بنیان خانواده نیز غافل نشوند».
دهکهای پردرآمد کمترین نرخ فرزندآوری را داشتند
آمار موالید سال گذشته که در دهکهای مختلف جامعه بررسی شده مصداق بارزی است که غالب بودن شاخصههای فرهنگی بر سیاستهای جمعیتی کشور را به خوبی روشن میکند. مدیرکل فرهنگی معاونت فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت درباره آمار و ارقام موالید و ولادتهای سال گذشته میگوید: «با وجود اینکه در سال ۱۴۰۰ پایینترین نرخ تولد را تجربه کردیم از میان ۱۰دهک جامعه، 3 دهک بالا که به لحاظ اقتصادی مرفه قلمداد میشوند، دارای کمترین تعداد تولد بوده ۴دهک پایین جامعه بیشترین موالید را داشتهاند، لذا این مشوقها و تسهیلات بیشتر به طبقات پایین جامعه کمک میکند. در حالت کلی و بهطور آماری پژوهشهای جهانی نشان میدهد، ارائه تسهیلات تنها تا ۲۲درصد در تصمیم خانوادهها به فرزندآوری اثر دارد و ۷۸درصد دیگر متأثر از عوامل فرهنگی و نگرشی است.» مجید احمدی شرایط جمعیتی کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه را مصداق دیگری بر این امر ذکر میکند و میگوید: «مطالعه عملکرد دیگر کشورهای موفق در عرصه جمعیتی به ما ثابت میکند که باید راهبردهای اقتصادی و فرهنگی با پیشتازی عرصه فرهنگی پیگیری شود و اگر نگرش اجتماعی به فرزندآوری اصلاح نشود، مطالبه مالی و بهبود شرایط اقتصادی خانوادهها به تنهایی مؤثر نخواهد بود.» احمدی نگاه سیستمی و جامعهشناسانه به بحث فرزندآوری را ضروری میداند و توضیح میدهد: «موضوع جمعیت مثل دیگر حوزههای اجتماعی دارای ابعاد مختلف است و یک مفهوم تکبعدی یا دوبعدی نیست، افکار عمومی باید در همه حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی اقناع شوند، اما درخصوص وزن تسهیلات مالی، نگاههای متفاوتی وجود دارد حتی برخی محققان معتقدند خروج از تعادل در این زمینه اثر معکوس در رفتار فرزندآوری اقشاری از جامعه دارد».
برای شستن چشمها تعجیل کنیم
محدودبودن فرصت متولیان فرهنگ کشور برای اصلاح شاخصهای جمعیتی و گریز از بحران سالمندی جمعیت موضوعی است که از نگاه احمدی دور نمیماند، اما نسخه میانبر او برای این اقدام باز هم به مقوله فرهنگسازی و تغییر باورهای فرهنگی جامعه معطوف میشود. احمدی میگوید: «در حال حاضر بیش از 8 سال از ابلاغ سیاستهای کلی جمعیت میگذرد و ما کمتر از ۶سال تا بستهشدن پنجره جمعیتی کشور فرصت و زمان داریم. قانون جمعیت در سال ۱۴۰۰ در مجلس مصوب شد اما هنوز بسیاری از مواد این قانون اجرایی نشده و در مرحله تهیه و ابلاغ آییننامه و دستورالعملهاست و بسیاری از مسئولان به وظیفه خود در قبال این قانون پیش رو واقف نیستند لذا تا مرحله نهادینه کردن مسئله فاصله داریم و درخصوص ارائه تسهیلات به خانوادهها در ابتدای راه هستیم.» او ادامه میدهد: «رویکرد اصلی ما در برنامهریزیها، تأکید بر گفتمانسازی مسائل جمعیت بهویژه آن بخشی است که مستقیماً مرتبط با کارکردها و وظایف وزارت بهداشت است، بدین معنا که از روشهای گوناگون جهت توسعه گفتمان جمعیت در بین دانشجویان، استادان و کادر درمان که بخشی از آنها مستقیماً درخصوص بهداشت باروری، آموزشهای آن، ناباروری، سقط، زایمان و... با بدنه جامعه در ارتباط هستند، بهره میبریم.» طراحی و اجرای برنامههای مختلف که در راستای فرهنگسازی و اصلاح فرهنگ فرزندآوری توسط سیاستگذاران جمعیتی کشور انجام شده، نشان میدهد برای هموارکردن این مسیر میانبر قدمهایی برداشته شده است. احمدی میگوید: «در این زمینه برنامههای فرهنگی کوتاهمدتی اجرا شده که میتوان به برخی از این اقدامات شامل برگزاری مسابقات و جشنوارههای فرهنگی هنری، برگزاری کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاههای علوم پزشکی بهمنظور رفع گرههای ذهنی، تربیت مربیان و کنشگران جمعیت در نظام سلامت، تولید محتوای چند رسانهای در زمینه ازدواج، فرزندآوری، مادری، سقط جنین، تحکیم خانواده و الگوسازی از دانشجویان، کارکنان و استادان موفق دارای چند فرزند و... نام برد.»
فرزندآوری موضوعی فردی نیست
ناصر چاووشی (آینده پژوه )معتقد است برای مدیریت و بهبود سیاستهای جمعیتی کشور، توجه به علل اقتصادی کفایت نمیکند و بدون توجه به لایههای فرهنگی مؤثر در شکلگیری وضع موجود نمیتوانیم به این هدف دست پیدا کنیم. این آیندهپژوه عوامل فرهنگی و فکری حاکم بر خانوادهها مانند سبک زندگی، نگرشها و باورهای عمومی را در تعیین خطمشی و فرهنگ فرزندآوری جامعه مؤثر عنوان میکند و میگوید: «اگر افراد در زمینه آثار و پیامدهای کاهش جمعیت بر ابعاد مختلف کشور، آگاهی پیدا کنند، نگاه آنها به موضوع فرزندآوری شخصی و خصوصی نخواهد بود. ظرفیتهای فرهنگی کشور باید مسئله گذر از بحران جمعیت و پیشگیری از سالمندی جمعیت را بهعنوان یک مسئولیت اجتماعی که برعهده تکتک اشخاص و نهادهای مختلف است، در جامعه مطرح کنند.»
او معتقد است در جامعهای که فردگرایی بر فرهنگ جامعه غالب باشد، رفاه فرد بر حفظ بنیان خانواده و جامعه ارجحیت پیدا میکند و اشخاص در موضوعات مختلف فقط به منافع مادی و شخصی خود میاندیشند.
باورهای منسوخ و غیرمنسوخ
چاووشی در واکاوی و تحلیل علل کاهش جمعیت کشور میگوید: «درباره فرهنگ فرزندآوری نگرش و نگاه خاصی بر جامعه حاکم است که در گرایش خانوادهها به تکفرزندی نقش کلیدی دارد. در این نگرش خانواده تکفرزند و یا کمفرزند دارای سطح فرهنگی بالاتری نسبت به والدین دارای تعداد فرزندان بیشتر است و خانوادهها، تربیت موفق فرزندان را مستلزم کم بودن تعداد فرزندان میدانند.» چاووشی به مغایر بودن فرهنگ فرزندآوری حاکم بر نسل امروز با فرهنگ جامعه ایرانی اشاره میکند و توضیح میدهد: «در نگرشی که بر شیوه فرزندآوری نسل امروز حاکم شده، شیوه و سبک زندگی غرب و مدل خانواده غربی، بهعنوان الگو و مدل مقبول و موفق خانواده انتخاب شده است» او بر این باور است که در فرهنگ غالب جامعه که سیاستهای جمعیتی کشور را تحتتأثیر قرار داده، با وجود تمایل به فرهنگ غربی، برخی باورهای قدیمی وجود دارند که سایر عوامل را تشدید میکنند. او میگوید: «والدین ایرانی از گذشته تاکنون خود را مسئول تأمین آینده فرزندان میدانند و برای اینکه از بار این مسئولیت خود کم کنند ترجیح میدهند فرزندان کمتری داشته باشند.»
باورهایی که باید تغییر کند
این آیندهپژوه به رسوخ عمیق بعضی از باورهای جمعیتی در کشور اشاره میکند و میگوید: «در کاهش نرخ جمعیت ایران بعضی از باورها دیده میشود که ورود آنها به فولکلور(فرهنگ عامه) از عمیق بودن آنها ناشی میشود.» چاووشی شعارهای «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، «پسر یا دختر، 2بچه کافی است» و شعار «برای یک لیوان شیر، یک گاو نمیخرند» را استعارههای واردشده در فرهنگ عامه نام میبرد که با استفاده از گسترش فرهنگ فردگرایی و بهرهگیری از ظرفیت ادبیات فولکلور، کاهش تولیدمثل و فرزندآوری را امری فردی، پسندیده و مقبول جلوه میدهند. لذا برای مدیریت وضعیت موجود رشد جمعیت ایران و تلاش برای بهبود آن، ضروری است علاوهبر توجه به علل اقتصادی که در طرح نمایندگان مجلس شورای اسلامی مدنظر قرار گرفته به لایههای زیرین و عمیقتر شکلگیری وضع موجود ازجمله علل فرهنگی و فکری جامعه نظیر سبک زندگی، نگرشها و باورها و ادبیات متاثر از باورها و فضاسازی شهری توجه شود و با ورود تمام ظرفیتها اعم از دولتی و خصوصی و ایفای نقش مسئولیت اجتماعی، راهبردها و برنامههای متناسب جهت تغییر یا خنثیسازی این علل تدوین و اجرا شود.