این حرف که پیروزی چهارم آذر ۱۴۰۱ بر ولز به معنای واقعی، نقطه عطفی در تاریخ معاصرمان بوده است، گزافه نیست. همانطور که پیشتر در هشتم آذر 76 با فتح ورزشگاه ملبورن در یک روز سخت مقابل استرالیا شاهد بودیم.
سرانجام ملیپوشان ایران سرود ملی را به یاد آوردند تا یک ملت را به سر دادن سرود پیروزی وادارند. جمعه سیاه بریتانیاییها، برای ایرانیها یک جمعه درخشان بود.
ابعاد پیروزی ۲ بر صفر ایران بر ولز در دومین گام در جامجهانی قطر ۲۰۲۲ تنها به ورزش و فوتبال محدود نمیشود همانطور که تبعات شکست کابوسوار ۶ گله از انگلستان فقط فوتبالی نبود و بدخواهان و خودباختگان آشکارا اعتراف کردند که آن شکست را که زخمی عمیق بر دل ایرانیان بر جا گذاشت، به جشن نشستهاند.
باید اینجا بودید و میدیدید چطور شکست تراژیک ما در مقابل انگلیسیها دل هزاران قطری، فلسطینی، پاکستانی و هندی را شکسته بود؛ مردمانی که هنوز ظلم استعمار را فراموش نکردهاند.
آنچه دیروز رخ داد اما بار دیگر پاسخی به این پرسشها بود: چرا ایرانیان مرد روزهای سختند و چرا حماسهها از دل چنین روزگاری خلق میشود؟
حال باید شادمان باشیم که در کوتاهترین زمان ممکن از بیراهه به راه و از بیخودی به خود آمدهایم و با جبران اشتباهات و رفتارهای ضدملی منجر به شکست روز اول مقابل یکی از مدعیان جام، ورق را برگردانده و به مسیر عزت بازگشتهایم.
بعد از چنین مقدمهای، این حرف که پیروزی چهارم آذر ۱۴۰۱ بر ولز به معنای واقعی، نقطه عطفی در تاریخ معاصرمان بوده است، گزافه نیست. همانطور که پیشتر در هشتم آذر 76 با فتح ورزشگاه ملبورن در یک روز سخت مقابل استرالیا شاهد بودیم.
در هفتههای گذشته بحث حضور نمایندگان فوتبال ایران در جامجهانی که هم ملیپوشان و هم هوادارانمان را شامل میشد، با فضاسازی رسانههای غربی و اقمار فارسیزبانشان تبدیل به یک تابو شده بود. حالا آن تابو به لطف همخوانی سرود پیروزی ملیپوشان و دهها هزار حامیشان در این بخش از ساحل جنوبی خلیجفارس شکسته است.
پیش از بازی در گفتوگو با یک شبکه تلویزیونی ولزی (T2) که درباره احتمال تکرار صحنه نخواندن سرود توسط ملیپوشان در مقابل ولز همانند بازی انگلیس پرسیده بود، به طور غریضی پیشبینی کردم این اتفاق دیگر تکرار نخواهد شد، چرا که هم فوتبالیستها و هم مردم در بازی اول دیدند ضعف نشان دادن در عرصه ملی در مقابل دیگر کشورها میتواند چه بلایی بر سر ما بیاورد.
تولد دوباره یک ملت
بازی دیروز فرصتی بود تا همه و همه اشتباهاتشان را اصلاح کنند. ملیپوشان دوباره مسؤولیت ملیشان را اعاده کردند، هواداران بسیار هماهنگتر و منسجمتر بودند، کیروش راهبرد قهقرایی بازی برای گل نخوردن را به یک بازی رو به جلو تغییر داد و از 1-5-4 به یک
2-4-4 متعادل رو آورد، مهدی طارمی مثل همیشه قلب و مغز توأمان تیم ملی بود، حسینی و چشمی از ضدقهرمان به قهرمان تبدیل شدند، عملکرد خط حملهمان متحول شد و در عین حال مدافعانمان هر ۲ گل پیروزی را زدند.
هر چه از زمان بازی گذشت، بازی تیم کیروش در هماهنگی بیشتر میان سکوها و چمن، توسعه پیدا کرد.
گل روزبه چشمی با آنکه بسیار دیرهنگام و از پی چندین گل و موقعیت گل از دست رفته به دست آمد، گویی یک چشم روشنی از آسمان بود؛ معجزهای که غیرممکن را ممکن کرد؛ یعنی بازگشت یک فرد، یک گروه و یک ملت از هزیمت به عزت تنها ظرف 4 روز. مدافعی که از نگاه عموم مردم بدترین بازیکن تراژدی ورزشگاه الخلیفه دوحه در روز اول شناخته میشد – اگر چه نه به لحاظ تاکتیکی و نه از نظر روانی مقصر آن شکست محسوب نمیشد- و قطعا نامحبوبترین بازیکن تیم ملی در ۲ جامجهانی اخیر بوده، با آن ضربه استثنایی دقیقه ۹+۹0 بسیاری از تعاریف در ورزش و حتی جامعهشناسی را به هم زد. روزبه دیروز مثل سربازی مورد غضب قرار گرفته بود که تیری را به هدف میزند که چند سردار و قهرمان حرفهای محبوب و معروف نتوانسته بودند به هدف بزنند. او در بازی نخست مقابل انگلیس، به شکلی معجزهآسا به خاطر مصدومیت امید ابراهیمی، هافبک دفاعی مورد علاقه کارلوس کیروش و سپس ترس فاجعهبار مرد پرتغالی از هری کین، به عنوان سوئیپر و یارگیر میانی در دفاع ناقص ۳نفره، بین ۲ دفاع مرکزی ما قرار گرفت تا این خطای تاکتیکی حفرههای بسیاری را به روی مهاجمان تیم ساوتگیت بگشاید. در مقابل ولز اما او که توسط رسانهها طرد شده بود، تنها 13 دقیقه مانده به پایان وقت قانونی به جای یک هافبک دفاعی مصدوم دیگر کیروش یعنی سعید عزتاللهی وارد زمین شد تا سرنوشت خود و تیمش را تغییر دهد.
فراموش نکنیم در همین روز قطر، قهرمان آسیا و میزبان جام، با همه هزینههای نجومی، امتیازات میزبانی، برنامهریزیهای چند ساله در محیط گلخانهای، جذب استعدادهای خارجی و گرد آوردن لشکری منظم از هواداران و بدون دغدغه بحرانهای سیاسی و اجتماعی، نتوانست در گروهی نسبتا آسان، از تبعات شکست مقابل تیم متوسط اکوادور در بازی افتتاحیه بگریزد و دیشب با شکست مقابل سنگالی متوسط (بدون مانه) به عنوان نخستین تیم از جام خانگی خداحافظی کرد.
ایران، سومین خط حمله برتر جام
بازی درخشان دیروز شاگردان کیروش - که بهترین بازی تاریخ تیمملی کشورمان بود - اما همراه با نتیجهای درخشانتر، همه غمهای ما را شست و زخمهای ما را مرهم کرد. همچنین با پیروزی بر یکی از حرفهایترین تیمهای حاضر در جام بیستودوم، عمدتا متشکل از بازیکنان شاغل در لیگ برتر جزیره به اضافه یکی از گرانترین بازیکنان جهان که اراده و استعدادش برای رقم زدن اتفاقات بزرگ برای سرزمین مادریاش ولز بر کسی پوشیده نیست، حالا به جرأت میتوان گفت تیم ملی ایران، کیفیت جهانیاش را همراه با پیشرفت جام به جام طی یک دهه گذشته ثابت کرده است. بیدلیل نبود که «دکلان رایس» هافبک انگلیسی پس از بازی اول، در برخورد رو در رو به خبرنگاران گفته بود بازیکنان ایران کیفیت بسیار بالایی داشته و شکست سنگینشان به معنی از میدان به در شدن تیم آنها از رقابت صعود با ولز و آمریکا نخواهد بود.
از همان نخستین حملات ایران که به گل آفساید علی قلیزاده انجامید، گرت بیل و یارانش دریافتند باخت 6 گله حریفشان به سهشیرها، صرفا یک حادثه فوتبالی بوده، هر چند شاید تحت تاثیر بحرانی اجتماعی. در نهایت ۲۱ موقعیت گل ایرانیها در مقابل ۱۰ مورد ولزیها گویای این بود که تیم برتر میدان که بوده است.
ایران تا پیش از ۲ گل دیرهنگام خود دستکم ۵ بار (شامل ۲ تیر دروازه) تا پای گشودن دروازه حریف رفت. در مقابل ولز فقط ۲ موقعیت جدی روی دروازه ما خلق کرد که دومی را حسینی در واپسین دقایق با واکنشی استثنایی از زیر طاق بیرون کشید تا بخت تیم برای زدن ۲ گل دیرهنگام و پیروزی حفظ شود. حال ایران با برخورداری از سومین خط حمله برتر جام با 4 گل، جایگاه خود را به عنوان گزینه دوم صعود از گروه پس از انگلیس، پس گرفته و اینجا در دوحه کسی قصد بازگشت ندارد، دستکم تا قبل از آنچه تقابل انتقامی ایران با هلند در یکچهارم نهایی فرض میشود. معادلات فوتبالی نیز مؤید آن است که 2 رقیب اصلی ما برای صعود، شرایطی سختتر از ما خواهند داشت. به همین دلیل با توجه به اینکه آمریکاییها از کسب 3 امتیاز حیاتی مقابل ولز بازماندهاند، دیدار سهشنبه میتواند تکرار یک هشتم آذر حماسی دیگر برای ملت و فوتبال ایران باشد.