رهبران بهائیت هم هر دو مؤلفه «سازمان» و «سیاسی» بودن را پذیرفته و همواره بر اهداف سیاسی و کسب قدرت تأکید داشتهاند و حتی شوقی، رهبر سوم بهاییان، به صراحت از کسب حکومت در ایران سخن گفته است ...
در روزهای اخیر برخی جریانهای رسانهای معاند سعی کردند به تصویرسازی نادرست از اتفاقات مرتبط با بهائیان بپردازند. تصویرسازیهایی که با هدف تحریف واقعیت صورت می گیرد و محور اصلی آنها غیرسیاسی نشان دادن تشکیلات بهائی است. برای اینکه بدانیم چرا بهائیت یک سازمان آن هم از نوع سیاسی است باید با ویژگیها و مختصات این تشکیلات آشنا شویم. در این باره واقعیتهایی هست که هر ناظر و مخاطب بیطرفی براحتی میتواند با دانستن آنها خودش قضاوت کند. به همین خاطر به سراغ دکتر حمیدرضا اسماعیلی رفتیم تا ابعاد این موضوع را بیشتر بررسی کنیم. وی نویسنده کتاب «سازمان سیاسی بهائیت» است که بتازگی از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شده است. در این گفت و گو بخشی از ابعاد «سازمانی» بهائیت مورد بحث قرار گرفته و سپس به ماهیت «سیاسی» آن پرداخته می شود.
چرا باید بهائیت را یک تشکیلات دانست و چه عواملی سبب می شود تا کلمه «سازمان» را درباره آن به کار ببریم؟
بهائیت «سازمانی» با همه ابعاد آن از قبیل برنامهریزی، نظم اداری، هدف و روابط معین در میان مجموعهای از افراد است.
اول اینکه بهائیت دارای یک تشکیلات منظم اداری است که خود بهاییان به آن «نظم اداری» میگویند. در حقیقت نظم اداری یکی از مهمترین ویژگیهای بهائیت است که هر بهایی مکلف است از کودکی آن را بیاموزد و در برابر دستورات آن اطاعتپذیر باشد. این نظم اداری بیش از یکصد سال است که سابقه دارد. اول سادهتر بود اما به مرور زمان پیچیدهتر و بزرگتر شد. در اینجا لازم است کمی درباره این نظم اداری صحبت کنم.
بهائیت دارای یک نمودار سازمانی است که رأس آن به تشکیلات موسوم به بیتالعدل میرسد. بیتالعدل در حقیقت شورای رهبری سازمان بهائیت است که اعضای آن ۹ نفر هستند. بیتالعدل بالاترین مقام تصمیمگیری است که شعبههای خود را در کشورهای مختلف از جمله ایران دایر کرده است. این نهاد با داشتن یک ساختمان مرکزی بزرگ و با دفتر و ادارههای متعدد در حیفای اسراییل، به اداره بهائیت در کشورهای گوناگون میپردازد.
بیتالعدل به طور مستقیم با بالاترین مرکز رهبری تشکیلات بهایی در کشورهای مختلف در ارتباط است و دستورهای خود را به آنها ابلاغ میکند. بهاییان به این مرکز بالادستی خود در هر کشور «محفل ملی» میگویند. این محفل هم شورایی ۹ نفره از بهاییان ارشد آن کشور است که به مدیریت محافل استانها و شهرستانها مشغول هستند. به عبارت دیگر، سازمان بهائیت متناسب با تقسیمات کشوری جوامع میزبان، البته بهشرط داشتن جمعیت در آن شهر و استان، به ساختار خود شکل میدهد، اما طبق تعهدات سازمانی، همه محافل مرکزی یا به زبان بهاییان «محفل ملی» مکلفند تلاش کنند در تمام استانها، شهرستانها و شهرها، محفل استانی و شهرستانی و... تأسیس کنند.
دوم اینکه بهائیت مانند هر سازمان دیگری تقسیم کار کرده و دارای ادارههای تخصصی است که به آنها «لجنه» میگوید که خود این لجنهها از «هیأتها» و «کمیسیونها»ی متعدد تشکیل شدهاند. شاپور راسخ، از مدیران بهایی، تصریح دارد که هر لجنه برای سازمان بهائیت همچون یک وزارتخانه عمل میکند و متناسب با نیازهای سازمان بهائیت سلسله کارهایی را در سراسر کشور انجام میدهد. لجنهها در هر محفلی بنابر نیازها و جمعیت آن متفاوت و متکثر هستند. در حقیقت ساختار سازمانی بهائیت تا حد زیادی از الگوی سازمانی دولت و نهادهایی چون شهرداری تقلید کرده است. «محفل ملی» که در پایتخت قرار دارد حکم هیأت دولت را دارد. لجنههای وابسته به محفل ملی حکم وزارتخانهها را دارند که مطابق سیاستهای محفل ملی، هماهنگکننده لجنههای استانها و شهرستانها هستند و خود محافل استانی هم حکم استانداری را دارند و بدین ترتیب محافل شهرستانی به اعتبار منطقهای که در آن هستند در حکم بخشداری و دهداری عمل میکنند. محافل استانی، هم تابع محفل ملی هستند و هم مشرف بر لجنههای استانی. از طرف دیگر لجنههای استانی هم در هماهنگی با دستورهای لجنههای مرکز و تحت نظر محفل استانی عمل میکنند.
اگر بخواهم اسامی تعدادی از این لجنه – ادارهها را بشمارم که اسمشان هم با کارکردشان تا حدی انطباق دارد از این قرار هستند: لجنه مهاجرت داخله، مهاجرت خارجه، احصاییه (آمار و سرشماری)، صیانت (حراست و حفاظت)، تربیت امری، مدارس تابستانه، نشر نفحات (تبلیغ)، اماءالرحمن (زنان)، جوانان، مطبوعات، کتابخانه، تصویب آثار امری، ترجمه ، سمعی و بصری، تبلیغ اقلیتهای مذهبی، تبلیغ اعاظم (نخبگان و مقامات)، اماکن امری (موقوفات)، گلستان جاوید (امور دفن و کفن)، ازدواج، ارتباط با مقامات مملکتی، و ارتباط شرق و غرب.
البته تأسیس همه لجنهها در همه مناطق ضرورت ندارد. سازمان بهائیت مانند بسیاری از سازمانهای دیگر، متناسب با شرایط درونی و بیرونی سازمان، در طول زمان به برخی دگرگونیها و تغییرهای اداری دست زده است. نمونه این تغییرها، ادغام لجنهها یا تأسیس لجنههای جدید بوده است. گاهی هم اسامیشان را تغییر داده است.
تشکیلات بهائیت ایران، سالانه گزارش فعالیت این ادارهها را در چند نوبت به رهبری سازمان در اسرائیل ارسال میکند تا میزان موفقیتشان در تحقق برنامههای سازمان مورد ارزیابی قرار گیرد.
سوم، توجه به بخشهای مختلف اداری سازمان بهائیت و نیز ابعاد سیاسیاش نشان میدهد که سازمان بهائیت در دوران گذشته «دولتی در دولت» بوده و با تقلید از الگوی دولت خیلی از بخشهای حکومت مانند هیأت حاکم، قانون اساسی، قوانین عادی، تشکیلات اداری، دستگاه قضایی، سیستم بانکی، نهاد قانونگذاری و ایدئولوژی را برای خودش تدارک دیده بود. برای مثال «لجنه احصاییه» را میتوان با «سازمان ثبت احوال» مقایسه کرد. سازمان بهائیت نه تنها اداره ثبت و احوال راه انداخته بود بلکه شیوه انجام کار در آن اداره و حتی نحوه بایگانی را هم توضیح میداد. یا شرکت نونهالان به مثابه بانک عمل میکرد. «لجنه صیانت» هم با اهداف حفاظتی طراحی شده است تا به مراقبت از اعضا بپردازد. از وظایف دیگر این بخش تحقیق درباره افرادی است که تصمیم دارند به بهائیت بپیوندند. در واقع اعضای عادی تشکیلات با تبلیغات و شناسایی افراد، نام و مشخصات آنها را به بخشهای مربوط سازمان میدهند تا درباره آنها تحقیق و استعلام شود. این حفاظتها برای جلوگیری از نفوذ نیروهای رقیب و مخالف به تشکیلات بهائیت انجام میشود.
نقش خانوادههای بهایی در کجای تشکیلات بهایی است؟
سؤال بسیار مهمی را مطرح کردید. سازمان بودن بهائیت فقط در «نظم اداری» بیتالعدل خلاصه نمیشود. درست است که این نهاد با داشتن هزاران کارمند در بخشهای مختلف اداری حیفا و محافل ملی و ادارههای بهایی یک ساختار اداری درست کرده است، اما این بعد کلاسیک سازمانی بهائیت است. سازمان بهائیت از ابعاد جدیدتری از سازماندهی نیروهای خود برخوردار است که در حقیقت با مدیریت کلان سازمانی خانوادههای بهایی به وجود آمده است. رهبران بهایی سازههای این سازمان را طوری طراحی کردهاند تا هر «خانواده» بهایی جزئی از این سازمان باشد. این موضوع حتی به صورت مستند در ابلاغیههای رهبران سازمان هم آمده و از خانوادههای بهایی به عنوان کوچکترین «واحد» تشکیلات امری یاد شده است. با این طراحی، هر خانواده بهایی در حکم کوچکترین و سادهترین بخش سازمان بهائیت ایفای نقش میکند. بنابراین، سازمان بهائیت به جز تشکیلات اداری از تعداد زیادی واحد ساده به نام «خانواده بهایی» تشکیل شده است که پیرامون ستون فقرات اداری بهائیت با همدیگر «سازمان بهائیت» را تشکیل میدهند. به عبارت دیگر، سازمان بهائیت از دو بخش کلی تشکیل شده است: ۱. ساختار اداری و سلسلهمراتب سازمانی که رأس آن شورای رهبری بیتالعدل است، ۲. واحدهای کوچک و پراکنده بهایی که همان «خانواده»ها هستند. اگر سازمان بهائیت را به شکل هرم تصور کنیم، رأس آن تشکیلات بیتالعدل است و در قاعده، میزان قابل توجهی واحدهای کوچک سازمانی به نام «خانواده بهایی» قرار دارند.
«خانوادههای بهایی»، هم دستورهای خود را از مرکز مدیریت میگیرند و هم فعالیتهای خود را به آن گزارش میکنند. آنها به این دلیل که پراکنده هستند و به شکل خانواده زیست میکنند، کمتر مورد حساسیت قرار میگیرند. سازمان بهائیت از بدو پیدایش، از این بُعد سازمانی خود که پنهان مانده استفادههای فراوانی برده است. این واحدهای کوچک سازمانی که از روستاها تا شهرها پراکنده هستند، مطابق دستورهای اداری تشکیلات بهائیت فعالیت دارند و گزارش فعالیتهای خود را به ادارههای مربوط ارسال میکنند و رهبری سازمان هم بر همه آن فعالیتها نظارت کامل دارد.
در مقایسه با سازمانهایی چون مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق، شیوه مدیریت سازمان بهائیت از این نظر پیشرفتهتر و حرفهایتر است. اگر در آن دو «سازمان چپ»، «خانههای تیمی» بهعنوان هستههای کوچک سازمانی فعالیت داشتند، در این «سازمان سیاسی راستِ» وابسته به غرب هسته، «خانواده» بود. اینکه هر خانواده بهایی بهعنوان واحدی از «سازمان» بکار گرفته شود، پوشش هوشمندانهای برای فعالیتهای سازمان سیاسی بهائیت بود، بدون آنکه حساسیتی از این منظر در ناظران سیاسی و امنیتی پهلوی ایجاد کند. چنان که در بالا گفته شد، از مهمترین وظایف اعضای عادی بهایی تبلیغ است که فرایند جذب آنها بهوسیله تشکیلات اداری انجام میشود. با این توضیح که بخش مهمی از تبلیغات هم به صورت خانوادگی و از طریق دستورهای ابلاغی سازمان از جمله در «بیوت تبلیغ خانوادگی» صورت میگیرد.
سازمان بهائیت در جزوههایی که به این منظور منتشر میکند مثلاً به موارد زیر اشاره کرده است: ۱. استفاده از روش و بیان «تقدیس و تنزیه» که تأثیر زیادی بر مخاطب دارد، ۲. در تبلیغ نباید به نتیجه فکر کنند و با حساب کردن به تواناییهای خود به نتیجه خوشبین باشند، ۳. مسائل حفاظتی (حکمت و تدبیر) را در تبلیغ رعایت کنند، ۴. درباره تأثیرگذاری بر افراد نباید قضاوت کنند، باید همه را تبلیغ کنند، ۴. باید همانطور که آموختهاند عمل کنند، تفسیر به رأی نکنند و جزئیات را با دقت به کار برند، ۵. در راه تبلیغ حوصله کرده و استقامت به خرج دهند، ۶. در برابر موانع اجتماعی و سرزنشها بیاعتنا باشند و در این مسیر نهراسند، ۷. نه از جذب افراد جدید خوشحال شوند و نه از بازگشت اعضای قدیمی ناراحت شوند، ۸. به کیفیت روشهای تبلیغ و ارتقای آن بیندیشند و آن را به گوش ارباب محفل برسانند، ۹. جملههای رهبران بهایی را حفظ کنند تا در گفتوگوهای تبلیغی خود به کار گیرند، ۱۰. برای رعایت حفاظت گفتار به موقع و به اندازه سخن بگویند.
بر همین اساس، ضیافتهای ۱۹ روزه، مهمترین پل ارتباطی «خانواده» و «تشکیلات» در بهائیت است. در متون رسمی بهائیت بر این موضوع تأکید شده است. در جزوه ضیافت ۱۹ روزه آمده است: امروز ما بهاییان در سراسر دنیا در ظل «تشکیلات منظم و متحدالشکل محلی و ملی و بینالمللی» قرار داریم. ضیافت ۱۹ روزه «اساس و پایه تشکیلات و مؤسسات بهایی و واسطه ارتباط افراد با تشکیلات محلی و ملی و بینالمللی» است. همچنین این جلسهها «بهترین وسیله ارتباط تشکیلات و دوایر امریه با قاطبه احبا»، یعنی توده بهایی است. از این جهت تقویت و نظم بخشیدن به آن «سبب تقویت و تحکیم اساس تشکیلات» بهایی میشود و بر هر عضو بهایی «وظیفه» است تا در هر «رتبه و مقامی» است مرتب در آن شرکت کند.
مطابق برنامه (پروگرام) تعیینشده سازمان، نشست ضیافتهای ۱۹ روزه از سه قسمت تشکیل شدهاند؛ در قسمت اول که به «قسمت روحانی» معروف است، بهاییان به «تلاوت مناجات و الواح و آیات مبارکه» امر شدهاند. قسمت سوم هم، زمان پذیرایی و گفتوگو و آشنایی اعضا با یکدیگر است که با «تلاوت مناجات» خاتمه مییابد. اما قسمت دوم رسمیترین بخش جلسهها است که به خواندن و شنیدن «اخبار، بشارات، ابلاغات، اعلانات، ارائه پیشنهادها و شور» اختصاص دارد. این اخبار از کانالها و نشریات رسمی بهایی اخذ میشود. از گذشته، زمان این قسمت که از لحاظ اداری برای سازمان اهمیت داشت یک ساعت تعیینشده بود. ترتیب خواندن اخبار هم به قرار زیر بود: بینالمللی، ملی و محلی. بهعبارت دیگر ریاست جلسه موظف است اخبار خوبی از پیشرفت بهائیت به گوش حضار برساند.
بیتالعدل تا کجا در امور بهاییان یک کشور مداخله میکند؟
ممکن است تصور شود که بهائیت با داشتن یک دستگاه عریض و طویل سازمانی تنها در امور کلی سازمانی راهبری میکند و در جزئیات سازمانی مداخلهای ندارد، اما رصد این سازمان در تمام ادوار گذشته نشان میدهد برخلاف انتظار، شورای رهبری سازمان بهائیت که در اسراییل قرار دارد، نه تنها در جزئیات سازمانی بلکه در امور شخصی و جزئی اعضا از قبیل امور آموزشی، اقامت، ازدواج و طلاق نیز مداخله دارد. این مداخلات گاهی با دستورات سازمانی و به صورت مصوبات کلی صورت میگیرد و گاهی موردی و شخصی است. در اسنادی دیدهام که بیتالعدل حتی آمرانه دستور داده است که لازم است بهاییان فلان شهر حتی در مجلس ختمی که برقرار بوده شرکت کنند.
بر اساس سلسله مراتب سازمانی، همچنین محفل مرکزی نیز به نمایندگی از بیتالعدل، در همه جزئیات سازمانی و شخصی بهاییان صاحب امر و نظر محسوب میشود. در واقع اینکه تعداد محافل یک شهر چه تعداد باشد و شیوه سازماندهی محافل در آنجا چگونه باشد اولاً با بیتالعدل و ثانیاً با محفل مرکزی است که در برنامههای کوتاه مدت و میان مدت موسوم به «نقشه» به بهاییان ابلاغ میشود.
در موضوع اختلاف بهاییان و محافل شهرستانی نیز محفل مرکزی، تحت امر بیتالعدل، به اختلافها رسیدگی میکند. محفل مرکزی همین طور نظارت بر محافل استانی و شهرستانی را برعهده دارد تا نحوه فعالیت و وضعیت آنها در برنامههای سازمان را به بیتالعدل گزارش کند. به این منظور محفل مرکزی همواره بازرسان و نمایندگانی را به استانها اعزام میکند.
بیتالعدل از طریق محفل مرکزی همچنین درباره اینکه بهاییان چه دورههای آموزشی را برگزار کنند یا چه کتابهایی را بخوانند دستوراتی را به اعضا میدهد. نمونه این طرحها و کتابها در دو دهه اخیر، دورههای موسوم به «روحی» است که به صورت دورههای سازمانی از طریق مؤسسات بهایی تحت نظر بیتالعدل برگزار میشود. در گذشته این نشریات و منابع از طریق شبکههای ارسال خصوصی بهاییان، و نه پست، انجام میشد و اکنون بیشتر در بستر وب صورت میگیرد.
بهائیت چه نوع سازمانی است؟
به این پرسش از ابعاد مختلف میتوان پاسخ داد، اما از یک منظر کلی میتوان گفت که بهائیت یک گروه فشار و به تعبیر دیگر سازمان سیاسی ذینفوذ و اقتدارگراست.
با توجه به اینکه این تشکیلات ادعای دینی بودن دارد و در همهجا خود را دینی جدید معرفی میکند،بهائیت چه ویژگیهایی دارد، که شما آن را جزو «سازمانهای سیاسی» به شمار آوردهاید؟ البته شما به درستی به ابعاد سازمانی بهائیت اشاره کردید، اما چرا نمیگویید «سازمان دینی» و میگویید «سازمان سیاسی»؟
قبل از پاسخ به پرسش شما باید به یک مقدمه اشاره کنم. اول اینکه ادیان در فرهنگ علوم اجتماعی و به لحاظ مفهومی «سازمان» نیستند، بلکه ذیل مفهوم «نهاد» قرار میگیرند. در علم جامعهشناسی «نهاد» معنایی فرهنگی و غیرمادی و مشابه معنای سنت دارد که شامل قواعد، هنجارها، ارزشها و الگوهای رفتاری است. با این تعبیر، خانواده، حکومت، اقتصاد و دین از مهمترین نهادهای تاریخی بشر هستند. در اینجا از هر نهاد میتواند سازمانهای متعددی ظهور پیدا کند، لذا وقتی از نهاد دین که شامل ادیانی چون مسیحیت و اسلام است سخن گفته میشود، در حقیقت سخن از یک ساختار و فرهنگ و سنت اجتماعی است که میتواند از بستر آن انواع تشکیلات و سازمانها سربرآورد. البته گاهی در زبان محاورهای نهاد را معادل سازمان هم به کار میبرند که خوب این کاربرد از معنای اصلی آن متفاوت است. با این توضیح معلوم است که اولاً بهائیت نه یک «نهاد» که یک «سازمان» تمرکزگرا و سانترالیستی است که همه بهاییان و اعضا حتماً باید ذیل آن سازمان تعریف شوند و اساساً بهایی خارج از سازمان معنای واقعی ندارد و او را به رسمیت نمیشناسند. بیتالعدل تصریح دارد بهایی فردی است که آنها به رسمیت بشناسند. این موضوع در ادیان واقعی وجود ندارد. مسلمانان فراوانی وجود دارند که با هیچ یک از تشکیلات مذهبی در ارتباط نیستند ولی خود را بیش از دیگران داعیهدار میدانند. مثلاً شیعیانی که در برگزاری مراسم آیینی و اعتقادات شیعی مصمم هستند، اما لزوماً با مساجد و روحانیت در ارتباط نیستند.
ادیان بزرگی چون اسلام و مسیحیت «نهاد»هایی جاری در تاریخ فرهنگ و تمدن بشری هستند که سازمانهای بیشماری از بستر آنها سربرآوردهاند. اداره این ادیان در دست یک نظم اداری نبوده و نیست. سازمانهای برآمده از این ادیان در تحول «نهاد» نقش دارند، ولی وجود آن نهادها در گرو وجود آن سازمانها نیست، اما بهائیت سازمانی وابسته به نظم اداری «بیتالعدل» و شعبههای آن موسوم به «محفل ملی» و «محفل محلی» است. نبودن سازمان و ساختار تشکیلاتی به محو شدن بهائیت خواهد انجامید. بهائیت حیات مستقلی از تشکیلات و سازمان خود ندارد و از این جهت نمیتواند یک نهاد دینی محسوب شود. اینجا خود سازمان است که «ایدئولوژی بهائیت» را حفظ میکند؛ و معتقدان به آن ایدئولوژی را با نام «مؤمنان بهایی» هویت و نظم میبخشد، و بهعنوان «بهایی» رسمیت میدهد.
بعد از این مقدمه باید گفته شود که ماهیت هر سازمانی را هدف آن تعیین میکند. بنابراین و با توجه به آنچه که ما از بهائیت از ابتدا تا امروز سراغ داریم، کسب قدرت، نفوذ در حکومت و حتی در افقی خیالپردازانه کسب حکومت مهمترین هدف سازمان بهائیت را تشکیل میدهد. بله، درست است که بهائیت پدیدهای با ابعاد مختلف حتی اقتصادی است که در پوشش دینی فعالیت دارد، اما با توجه به هدف قدرت و حکومت هیچ مفهومی بهخوبی «سازمان سیاسی» نمیتواند واقعیت و ماهیت بهائیت را بیان کند. همه ابعاد بهائیت ذیل سایه بزرگ «سیاست» قرار دارند. وقتی پای سیاست در سازمانی بهمیان میآید همه اهداف دیگر پیش آن رنگ میبازد و ابزاری برای آن میشود. سیاست بر صدر ارزشهای دیگر مینشیند و در ذیل آنها قرار نمیگیرد. چیستی و اصل بهائیت در کارکرد سیاسی آن است و همگی در خدمت آن هدف نهایی قرار دارند.
رهبران بهائیت هم هر دو مؤلفه «سازمان» و «سیاسی» بودن را پذیرفته و همواره بر اهداف سیاسی و کسب قدرت تأکید داشتهاند و حتی شوقی، رهبر سوم بهاییان، به صراحت از کسب حکومت در ایران سخن گفته است. با وجود این قابل درک است که بهاییان که «سازمان بهائیت» را یک سازمان دینی و مذهبی معرفی کردهاند، در مواردی نیز مخصوصاً در فضای تبلیغی عمومی، خود را تشکیلاتی غیرسیاسی معرفی کنند. در حالی که مطابق شواهد فراوان، چهره دینی این سازمان پوششی برای اهداف سیاسی است. اگر سیاست را روشهای کسب، حفظ و بسط قدرت بدانیم و اجزا و منابع قدرت را شامل قدرت اقتصادی، نظامی، اطلاعاتی، ایدئولوژیکی، رسانه، اداری و سازماندهی نیرو بدانیم، در این صورت بهائیت به یقین سازمانی سیاسی بوده که در ادوار مختلف برنامههای متفاوتی را برای رسیدن به اهداف خود متناسب با سه متغیر شرایط درونسازمانی، شرایط سیاسی کشور و اوضاع بینالمللی به اجرا گذاشته است.
همین که رهبران بهائیت بر جنبه «سازمانی» بهائیت تأکید دارند به اندازه کافی تعیینکننده است. میان دین و بوروکراسی سازمانی چه سنخیتی وجود دارد که بهائیت با نام دین، استقرار و دوام خود را بر آن استوار کرده است؟ و از سازماندهی نیروهای خود در پی چیست؟ سازماندهی نیروها از مهمترین اقدامهای ضروری در قدرت است. باور به این اصل سیاسی را میتوان مهمترین علت اقبال بهائیت به تشکیلات و سازماندهی نیروها دانست.
چرا میگویید «سازمان سیاسی»؛ چرا «حزب» نمیگویید؟
«سازمان سیاسی» اقسام مختلفی دارد. ابتدا آنها را به دولتی و غیردولتی و سپس سازمانهای سیاسی غیردولتی را به حزب و سازمانهای سیاسی ذینفوذ تقسیمبندی میکنند. «حزب» چون رسماً هدف خود را قدرت اعلام میکند و از ابزارهای رسمی مانند شرکت علنی در انتخابات بهره میبرد تفاوت روشنی با سازمانهای سیاسی ذینفوذ دارد. سازمانهای سیاسی ذینفوذ از ابزارهای قدرت متفاوتی استفاده میکنند: از قدرت نظامی - اطلاعاتی تا قدرت اقتصادی و ایدئولوژیک. با این توصیف، سازمان بهائیت یک «سازمان سیاسی غیردولتی پنهانروش وابسته بزرگ ذینفوذ» است. ایدئولوژی بهائیت خارج از ایدئولوژیهای مرسوم حزبی و در قالب ادبیات بهظاهر دینی ساخته و پرداخته شده است، اما اگر مانند موریس دوورژه گروههای مسلکی (ایدئولوژیکی) را جزو احزاب سیاسی بهشمار آوریم، تشکیلات بهائیت را میتوان یک «حزب سیاسی» نامید.
سازمان سیاسی بهائیت از گذشته بهمثابه یک سازمان ذینفوذ سعی داشته در ارکان قدرت نفوذ کند. در حکومت گذشته، رسمیت یافتن مهمترین گامی بود که به سازمان بهائیت یاری میرساند تا رسماً و بهطور قانونی برای تصاحب حکومت اقدام کند. البته آرزویی که به آن نرسید. در واقع یکی از علل تبدیل شدن بهائیت به سازمان سیاسی ذینفوذ رسمیت نداشتن آن بود. البته بهائیت چون در قالب دین فعالیت میکرد و ایدئولوژی خود برای کسب قدرت را در پوشش دین قرار داده بود، نمیتوانست رسماً به حزب تبدیل شود. همچنین بهائیت در دوردستهای مطلوب خود به ساختارهای فراتر از پهلوی و به حکومت بهائیت میاندیشید. در حالی که احزاب ذیل ساختار سیاسی موجود فعالیت میکنند.
اینکه بهائیت یک سازمان سیاسی است آیا یافته جدیدی است یا در گذشته نیز وجود داشته است؟
این هم پرسش خوبی است. واقعیت این است که توجه به ابعاد تشکیلاتی و سیاسی بهائیت در گذشته و حتی در میان کارگزاران حکومت پهلوی و حتی مدیران و رؤسای ساواک نیز مشاهده میشود. آنها نیز نه تنها در گزارشهای خود به بهائیت از آن به عنوان یک «حزب سیاسی» یاد کردهاند، بلکه در فعالیتهایی که به منظور رصد بهائیت انجام دادهاند بر ابعاد تشکیلاتی و سیاسی آن متمرکز بودهاند. در کتاب «سازمان سیاسی بهائیت» تعداد قابل توجهی از این اسناد را آوردهام.