بعد از مرگ هنری کیسینجر بحث و گفتوگوها درباره وزیر پیشین خارجه آمریکا به عنوان کسی که به سیاست خارجی آمریکا شکل داد و تاثیرگذارترین وزیر خارجه تاریخ ایالات متحده و یکی از مهمترین سیاستمداران تاریخ به شمار میرود، به فضای غالب روابط بینالملل تبدیل شده است.
وزیر خارجه یهودی دولتهای ریچارد نیکسون و جرالد فورد از حامیان سرسخت اسرائیل بود. در روزهایی که نیکسون با افشای رسوایی واترگیت کاملا به لحاظ کاری و روحی فروپاشیده بود، کیسینجر به تنهایی مانع شکست اسرائیل در جنگ یومکیپور 1973 شد و در نهایت توانست با «شاتل دیپلماسی» خود، مصر را به عنوان مهمترین دولت عربی از سر راه دولت عبری بردارد. این سیاستمدار آمریکایی در یکی از آخرین گفتوگوهای خود با نشریه صهیونیستی «معاریو» گفت از درگیری در سرزمینهای اشغالی که منجر به «رویاروییهای نگرانکننده و خطرناک» میشود، بسیار نگران است. او گفت: از دیدگاه من، غیرقابل قبول است که با توجه به تهدیداتی که اسرائیل با آن مواجه است، چنین فروپاشی روند سیاسیای رخ دهد.
شاید هنری کیسینجر تاثیرگذارترین وزیر خارجه تاریخ آمریکا باشد اما او قطعا میراثی بزرگتر از همتای خود و سلفش جرج مارشال در دپارتمان دولت نداشته است. وقتی صحبت از وزیر خارجه هری ترومن به میان میآید، شاید با تردید بتوان کیسینجر را مهمتر از او دانست. مارشال، افسری که مهمترین سرباز نسل خود بود و بیش از هرکسی در پیروزی آمریکا در جنگ دوم جهانی نقش داشت، در ماجرای اسرائیل درست در نقطه مقابل کیسینجر قرار میگیرد؛ جرج مارشال بشدت مخالف تاسیس اسرائیل بود و به همین خاطر در محیط سیاسی ایالات متحده مفتخر به نشان «یهودستیزی» شد!
مارک پری، نویسنده آمریکایی فارنپالیسی روایت میکند فوریه ۲۰۰۶ زمانی که پیشنهاد کتابی درباره روابط نظامی ژنرال جورج مارشال و ژنرال دوایت آیزنهاور در زمان جنگ را به گروهی از ناشران نیویورک ارائه میکند، ناشر ارشد یک انتشاراتی بزرگ در نیویورک از او میپرسد: آیا مارشال یهودستیز نبود؟!
در هفتههای گذشته زمانی که خیابان بیستویکم واشنگتندیسی، جایی که میزبان ساختمان وزارت خارجه ایالات متحده آمریکاست، کانون تنشهای فزاینده درباره سیاست خارجی دولت بایدن در جنگ خونبار غزه شد، این اتفاق بار دیگر یادآور یک اتفاق مهم در تاریخ سیاست خارجی آمریکا شد که کمتر از آن صحبت شده است: تاسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ و مخالفت جرج مارشال، وزیر وقت خارجه آمریکا با تاسیس دولت یهودی و تجزیه فلسطین.
مارشال، وزیر امور خارجهای که با طرح تاریخی خود و ایده مشهورش یعنی «طرح مارشال» سرنوشت جنگ سرد را تعیین کرد و معمار اتحادیه اروپایی و اروپای نوین نام گرفت، از مخالفان جدی تاسیس اسرائیل بود. اما تنها به این دلیل که اصل بنیادین و غیرقابل تغییر سیاست خارجی آمریکا پس از جنگ دوم جهانی، بر اساس حمایت همهجانبه از اسرائیل طراحی شد، جرج مارشال با برچسب «یهودستیزی» طرد شد.
جرمی روزن، خاخام یهودی طرفدار اسرائیل درباره مارشال در «آلماینر» مینویسد: مارشال یکی از قدرتمندترین و با نفوذترین ژنرالها، دیپلماتها و شخصیتهای سیاسی آمریکایی در آن زمان بود. او مردی بود که تهاجم به اروپا را سازماندهی و تسهیل کرد. او موسس طرح مارشال بود که آلمان و اروپا را پس از جنگ بازسازی کرد و به همین دلیل جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. ما همچنین میتوانیم اشاره کنیم که چگونه دستورالعملهای او میلیونها نازی را احیا کرد و چگونه آنها را در صورت لزوم برای متوقف کردن کمونیستها توجیه کرد. او همچنین وزیر خارجه دوره مذاکره درباره آینده دولت یهود بود. خاخام روزن ادامه میدهد: با خواندن کتاب «مارشال، مدافع جمهوری» دریافتم او و بسیاری از سطوح بالای ایالات متحده چقدر شدیداً با یک کشور یهودی مخالف بودند و تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن انجام دادند. کلارک کلیفورد و ریچارد هالبروک در کتاب «مشاوره به رئیس جمهور» در سال 1991 نوشتهاند مارشال در واقع از جمله یهودستیزانی بود که با تأسیس اسرائیل مخالف بودند.
وزیر خارجه دولت هری ترومن به ۳ دلیل مخالف ایده تاسیس اسرائیل بود. مارشال البته در مخالفت خود تنها نبود، بلکه بخش زیادی از بدنه نظامی - امنیتی آمریکا در کنار وزارت خارجه مارشال ارزیابی میکردند دولت یهود از سوی اعراب مورد حمله قرار خواهد گرفت و فراتر از آن پای آمریکا در غرب آسیا به یک درگیری بیپایان و بیانتها باز خواهد شد و آمریکا جز با استفاده از زور نخواهد توانست نفوذ خود را در خاورمیانه حفظ کند.
دومین دلیل مخالفت مارشال با ایده تاسیس یک دولت کاملا یهودی، به اختلال احتمالی در واردات نفت آمریکا از کشورهای عربی بازمیگشت که سالها بعد در شوک نفتی ۱۹۷۳ در خلال جنگ یوم کیپور خودش را نشان داد.
دلیل سوم مخالفت مارشال این بود که او تصمیم ترومن برای به رسمیت شناختن اسرائیل را خارج از دریچه دیپلماسی و منافع ملی ایالات متحده و تحت تأثیر ملاحظات سیاست داخلی از جمله رضایت یهودیان پرنفوذ آمریکا میدانست.
تاسیس یک دولت یهودی باعث شد ترومن و مارشال که احترام زیادی برای همدیگر قائل بودند، کاملا در برابر یکدیگر صفآرایی کنند. مارک پری ۱۳ سال قبل در فارن پالیسی از جلسه پرتنش مارشال و ترومن در کاخ سفید نوشته است: «مارشال نه تنها با موضع ایالات متحده به نفع تجزیه فلسطین مخالف بود، بلکه شدیداً توصیه کرد ایالات متحده اسرائیل را به رسمیت نشناسد. مارشال و ترومن در جلسهای در دفتر بیضی در ۱۲ مه ۱۹۴۸ با هم درگیر شدند. ترومن برای طرح استدلالش به مشاور رئیسجمهور کلارک کلیفورد تکیه کرد. او استدلال کرد ایالات متحده تعهدی اخلاقی به یهودیان جهان داده است که مطابق اعلامیه بالفور در سال ۱۹۱۹ از آنها حمایت کند. کلیفورد همچنین استدلال کرد یهودیان آمریکایی یک بلوک مهم رای بودند و از این تصمیم حمایت میکردند. در نهایت مارشال پس از شنیدن این استدلالها با خشم از دفتر رئیسجمهور خارج شد».
این اختلافات در کاخ سفید چنان داغ شد که مارشال، شخصیتی که ترومن او را «بزرگترین آمریکایی زنده» میدانست، حتی به رئیسجمهور گفت در انتخابات آینده به این دلیل به او رأی منفی خواهد داد. رئیسجمهور آمریکا درباره چالش دیپلماتیک میان «کاخ سفید» و «وزارت خارجه مارشال» در واکنش به اتفاقات سازمان ملل در مارس ۱۹۴۸ در دفتر خاطرات روزانه خود نوشته است: «وزارت خارجه امروز فرش را از زیر پای من کشید». هری ترومن همچنین این پاسخ را به دیپلماتهای آمریکایی درباره تشکیل اسرائیل داد: «آقایان! متاسفم اما باید به صدها هزار نفری که نگران موفقیت صهیونیسم هستند پاسخ دهم؛ من صدها هزار عرب در میان رایدهندگانم ندارم».
با گذشت زمان تمام پیشبینیهای مارشال به ترتیب به وقوع پیوست اما ایالات متحده و اسرائیل توانستند از هر یک از آن مهلکهها بگریزند تا بعدها سناتور جو بایدن از ایالت دلاور که امروز رئیسجمهور ایالات متحده شده است، در نطق معروف خود بگوید حتی اگر اسرائیلی وجود نداشت، آمریکا باید خودش یک اسرائیل درست میکرد.
75 سال بعد از همه این بحث و جدلها، پایه بحثهای اساسی «مارشال - ترومن» پابرجاست. آیا اسرائیل در خدمت منافع ملی آمریکا بوده است یا باری گرانقیمت و پرهزینه بر دوش ایالات متحده؟ آنچه مسلم است ماراتنی که جرج مارشال و هری ترومن به راه انداختند، هنوز به خط پایان نرسیده است!