پیشینه‌ای از هجوم پلیس ضدتروریست اروپا، به مقر سازمان منافقین

مانند یک دستمال!

احمدرضا صدری، روزنامه جوان
حمله سه‌شنبه گذشته پلیس آلبانی به مقر گروهک منافقین، علاوه بر آنکه افکار عمومی را به یاد رویدادی دیگر انداخت - که در این مقال به تفصیل از آن سخن رفته است- بار دیگر این حقیقت را بر همگان آشکار ساخت که این گروه برای حامیان اروپایی و امریکایی خویش، تنها در حکم یک «دستمال» است! امریکایی‌ها و اروپایی‌ها با مواضع خویش در این ماجرا نشان دادند اگر از صرافت آشوب در ایران بیفتند، بود و نبود منافقین را یکسان تلقی می‌کنند! آنچه در پی می‌آید، مستندسازی این مدعاست. امید آنکه مفید آید.

چند و، چون یک «بازرسی؟!»
در روز‌های گذشته، منابع خبری از حمله پلیس آلبانی به مقر گروه موسوم به مجاهدین خلق خبر دادند. جالب اینجاست که فلسفه این حمله، بازرسی و جلوگیری از انجام رفتار‌های خلاف پروتکل این گروه اعلام شده است! گو اینکه کشور میزبان، از آغاز نمی‌دانسته چه موجوداتی را به کشور خود راه داده و آنان در محدوده سکونت خویش در حال چه اقداماتی هستند! بی‌شک این حمله نشان می‌دهد که امریکا و اروپا، به این جریان جز به مثابه یک وجه‌المصالحه نمی‌نگرند که در صورت لزوم، می‌توان آنان را برای اهداف مهم‌تر از جمله توافق احتمالی با ایران خرج کرد. به باور نگارنده درک همین موضوع، برای تحقیر منافقین به درازای یک تاریخ مطول کافی است. با این همه بازمروری بر خبر این رویداد، مفید به نظر می‌رسد. به روایت خبرگزاری فارس: «منابع خبری سه‌شنبه بعدازظهر از حمله پلیس آلبانی به مقر منافقین در این کشور خبر دادند. به گزارش پایگاه خبری آلبانی دیلی‌نیوز، پلیس آلبانی اعلام کرد که براساس حکم دادگاه آلبانی و به دلیل نقض توافقات صورت گرفته، پلیس به این مقر حمله کرده که با مقاومت تروریست‌های منافق مواجه شده است. وزارت کشور آلبانی نیز به تنش‌ها و درگیری‌های رخ داده در روز سه‌شنبه در کمپ اشرف، در منطقه مانز واکنش نشان داد. این وزارتخانه گفته عملیات امروز در راستای اجرای قانون ویژه پیگرد علیه فساد و جنایت سازمان یافته و همچنین تصمیم دادگاه ویژه مربوط به فساد و جنایت سازمان یافته انجام شده است. وزارت کشور آلبانی تأکید کرد که گروهک تروریستی منافقین از توافقات مربوط تبعیت نکرده، در حالی که مداخله امروز پلیس در تطابق با قوانین موجود بوده است. این وزارتخانه همچنین مقاومت از سوی ساکنان کمپ اشرف را در برابر اقدام پلیس تأیید کرده است. وزارت کشور آلبانی درخصوص ادعای کشته‌شدن بعضی از اعضای این گروهک اعلام کرد که در حال بررسی موضوع است. در بیانیه وزارت کشور آلبانی آمده است، تصمیم دادگاه نتیجه اقدامات گروهک منافقین بوده که با تعهدات آن‌ها در سال ۲۰۱۴، یعنی در زمان استقرار این گروه که در آلبانی داده بودند در تعارض بوده است. این بیانیه می‌افزاید، متأسفانه این گروه به این تعهدات عمل نکرده و توافق را نقض کرده است. پلیس آلبانی با بیان اینکه کمپ اشرف همچنان در تنش است، اعلام کرد که حدود هزار نفر از ساکنان این کمپ، در محوطه آن در حال تظاهرات علیه آلبانی هستند. پلیس همچنین از درگیری میان نیرو‌های پلیس آلبانی و اعضای گروهک منافقین خبر داده‌اند. آلبانی دیلی‌نیوز به نقل از اعضای این گروهک گزارش داده که پلیس آلبانی ۷۰ نفر از اعضای این گروهک را بازداشت کرده است، اما دولت تیرانا هنوز رسماً آن را تأیید نکرده است....»

موضع جالب امریکا، در باره گروه تحت‌الحمایه خویش
«امریکا سازمان مجاهدین خلق را یک جنبش معتبر که نماینده مردم ایران باشد، نمی‌داند و از این گروه حمایت نمی‌کند. واشنگتن از ادعا‌ها درباره بدرفتاری سازمان مجاهدین خلق با اعضای خود، نگرانی‌های جدی دارد. ما از حق دولت آلبانی برای تحقیق درباره فعالیت‌های غیرقانونی احتمالی در خاک خود حمایت می‌کنیم....»
گمان می‌برم که خواننده مطلع و دارای سابقه زیست در دوره اکنون، از خواندن جملات بالا به اندازه کافی دچار اعجاب و شگفتی شده باشد! چه اینکه دولت امریکا و متحدان اروپایی وی، هماره در زمره شاخص‌ترین حامیان گروه موسوم به مجاهدین خلق بوده‌اند. باورناپذیری این موضوع، در تحلیل‌های خبرگزاری‌ها و رسانه‌های شاخص خاص جهان نیز بازتاب یافته است. باز هم نقل می‌کنم از خبرگزاری فارس: «وبگاه شبکه خبری فاکس‌نیوز، با اشاره به حمایت دولت امریکا از گروهک تروریستی منافقین در سال‌های گذشته این موضع‌گیری دولت جو بایدن درباره حمله به مقر منافقین را متزلزل و پرابهام توصیف کرده است. مقام‌های ارشد امریکایی در سال‌های گذشته، در میتینگ‌های گروهک منافقین شرکت کرده و سخنرانی کرده‌اند. مایک پنس معاون رئیس‌جمهور سابق امریکا، تیر سال گذشته جدیدترین مهمان این گروه بود. پنس در آن دیدار به اعضای این گروهک تروریستی وعده داد، تلاش‌ها برای جلوگیری از بازگشت امریکا به برجام را ادامه خواهد داد. علاوه بر این، سیاستمداران امریکایی به رغم این واقعیت‌ها، کماکان به حشر و نشر با این تروریست‌ها ادامه داده‌اند تا جایی که دولت امریکا در سال ۲۰۱۰، نام این گروه را از فهرست سازمان‌های اصطلاحاً تروریستی خود حذف کرد. گزارش‌های منتشر شده در رسانه‌های بین‌المللی، همچنین حاکی است که دولت امریکا در سال ۲۰۱۳، آلبانی را مجاب کرد اعضای این سازمان را به عنوان پناهنده بپذیرند....»

«خودسوزی جمعی»، سرکنگبینی که صفرا فزود
در رخداد سه‌شنبه پیشین نخستین بار نبود که مقر منافقین مورد حمله پلیس ضدتروریست کشور‌های اروپایی قرار می‌گرفت. در خرداد ۱۳۸۲، پلیس کشور فرانسه به محل اقامت مریم رجوی و برخی همکارانش حمله برد و آن‌ها را با دستان بسته و هیئتی تحقیرآمیز، در برابر دوربین‌ها قرار داد! مسعود رجوی در برابر این اقدام دستور به خودسوزی جمعی داد که دستگاه قضایی کشور فرانسه را به عقب‌نشینی وادار سازد. اقدامی که نهایتاً انجام گرفت، اما به نفرت عمومی از این گروه و نیز اخراج تعداد زیادی از آنان از فرانسه منتهی گشت. نویسنده اثر «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط»، از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در این باره آورده است:
«در اواخر خرداد ۱۳۸۲، اعضای ارشد منافقین که پس از حمله امریکا به عراق غافلگیر شده و به فرانسه گریخته بودند، توسط پلیس فرانسه بازداشت شدند. دستگیری مریم رجوی نفر دوم رهبری سازمان در این ماجرا به خبر اصلی رسانه‌های جهان تبدیل شده بود. ماجرای دستگیری مریم رجوی در شرایطی اتفاق می‌افتاد که هنوز تب ضربه مهلک سقوط صدام از جان مجاهدین فروکش نکرده بود. این شوک آنقدر قوی بود که سران سازمان و به ویژه مسعود رجوی را سراسیمه کرده و به عکس‌العمل واداشت. نامعلوم بودن تصمیم و حکم دادگاه فرانسه، احتمال استرداد مریم رجوی و برخی دیگر از کادر‌های دستگیر شده به ایران و از همه مهم‌تر به هم ریختن تمهیدات و تدارکات به دقت طراحی شده، سازمان را به این اندیشه واداشت که واکنشی متناسب با ماهیت فرقه‌ای خود بروز دهد تا بتواند مانع از اقدامات بعدی فرانسه که سازمان آن را خیلی سخت‌گیرانه‌تر از وضعیت فعلی ارزیابی می‌کرد، نشان دهد. واقعیت امر این است که سازمان همیشه تلاش کرده بود برای پیشبرد اهداف سازمانی و برای به دست آوردن حمایت‌های بین‌المللی، چهره‌ای انسانی، دموکراتیک و آزادیخواهانه از خود در عرصه جهانی نشان دهد، ولی این بار در شرایطی قرار گرفته که مجبور بود برای رهایی مریم رجوی و دیگر دستگیرشدگان، کاری در خور شأن سازمان - که نشئت گرفته از همان ماهیت فرقه‌ای تشکیلات رجوی است- از خود نشان دهد. به دنبال این واقعه سازمان مستمراً تهدید می‌کرد که صد‌ها نفر خود را در لیست خودسوزی قرار داده‌اند و اگر دولت فرانسه به توطئه‌های مشترکش با ایران پایان ندهد، مصمم هستند که خود را به آتش بکشند، ولی این واقعه برخلاف ارزیابی‌های رجوی، سازمان را در عرصه سیاسی و در سطح بین‌المللی، به طور جدی با چالش‌های جدی‌تری روبه‌رو کرد. این چالش حاصل تقابل شاخص‌های مدنی و دموکراتیک در غرب با روح آنارشیسم اجتماعی و آوانتوریسم لجام‌گسیخته حاکم بر مجاهدین خلق بود که در پوشش آرمانگرایی تلاش می‌کردند با همسان‌سازی و جعل خود با اصیل‌ترین بخش مقاومت ضد فاشیستی اروپا، برای خود وزن و قدی همانند بسازند....»

اگر دست به کار شویم، تروریست‌هایی می‌شویم که دیگر از دست ما امان نخواهید یافت
در ماجرای دستگیری مریم رجوی، احتمال صدور حکم سنگین برای نامبرده از سوی دستگاه قضایی فرانسه و حتی استرداد وی به ایران مطرح بود. در این ماجرا که از زبان مسعود رجوی تهدیدی منتشر شد کاملاً ماهیت فکری و عملی گروه وی را آشکار می‌ساخت. نویسنده اثر پیش آمده، ماجرا را اینگونه روایت کرده است:
«دستگیری مریم رجوی و پیامد‌های آن، حداقل برای دولت‌ها و افکار عمومی اروپا این امکان را فراهم آورد تا ماورای چهره به ظاهر دموکراتیک این تشکیلات را رویت کنند. این واکنش سخت، متأثرکننده و ارتجاعی، در واقع پاسخ حداقلی مجاهدین خلق به صورت مسئله ساده‌ای بود که با هر فرضی امکان تصحیح آن متصور بود. مجاهدین خلق در واکنش به دستگیری مریم رجوی و شماری از اعضای بلندپایه این سازمان که براساس مدارک مستند به بزه‌های متعدد از جمله: پولشویی، اقدامات تروریستی و... متهم شده بودند، براساس یک دستور تشکیلاتی، شماری از اعضای خود را در اروپا وادار به خودسوزی کرد! هدف سازمان از این اقدام، تحت فشارگذاشتن دستگاه قضایی فرانسه و ناگزیرکردن آن به آزادی افراد دستگیر شده و مشخصاً مریم رجوی بود. در پی این اقدام سازمان‌یافته تشکیلاتی در سراسر اروپا ده‌ها تن از اعضای مجاهدین خلق، در مقابل چشمان بهت‌زده شهروندان اقدام به خودسوزی کردند! حاصل این شانتاژ روانی و به تأیید سازمان، دو قربانی به نام‌های ندا حسنی و صدیقه مجاوری بودند. ضمناً در این واقعه، فردی به نام محمد ثانی از مسئولان مجاهدین نیز زخمی شد. این اقدام که محصول تنظیم رابطه مناسبات درون تشکیلاتی و ساختاری است، می‌تواند رویکرد به خشونت را در اشکال مختلف و از جمله خودزنی به عنوان وجهی پنهان از گرایش ایدئولوژیک به این راهکار مورد بازنگری و نتیجه‌گیری تئوریک قرار بدهد. پدیده خشونت همواره در سازمان مجاهدین خلق، به تناسب شرایط مورد بهره‌برداری قرار گرفته است. فقط اشکال آن متفاوت بوده، اما نتایج حاصل از آن در راستای یک هدف کلان، به تأثیرات مورد نظر مجاهدین خلق منجر شده است. فشار ناشی از این واقعه بر دولتمردان سیاسی و افکار عمومی آن به حدی بود که همه معیار‌ها و قوانین جاری در فرانسه را تحت‌الشعاع قرار داد و دادگاه فرانسه ناگزیر برای جلوگیری از هزینه‌های احتمالی بیشتر که عمدتاً بر افکار عمومی خود تحمیل می‌شد، به تعدیل مواضع خود ناچار گردید. واقعه ۱۷ ژوئن و سریال خودسوزی‌های به غایت سازماندهی شده سازمان، برخلاف خواست تصمیم‌گیرندگان آن نتیجه معکوس داد و برخلاف پیش‌بینی تشکیلات فرقه‌ای مجاهدین، افکار عمومی و مردم اروپا و دیگر کشور‌ها بدان واکنش منفی نشان دادند و موجی از انزجار، تنفر و تعجب برانگیخته شد. به دنبال این واکنش‌ها، سازمان و رهبر آن مدعی شدند که این حرکت‌ها، به صورت خودجوش و خود به خود صورت گرفته و اعضای آن‌ها با دستور تشکیلاتی دست به خودسوزی نزده‌اند! به قول مسعود رجوی که یک‌بار در یکی از نشست‌های عمومی گفته بود: (خطاب به اروپائیان و امریکا – نقل به مضمون است) آقایان فکر نکنند ما که کت و شلوار می‌پوشیم و کراوات می‌زنیم، می‌توانند هر کاری خواستند با ما بکنند و هوای ایران را داشته باشند، اگر دست به کار شویم یک تروریست‌هایی می‌شویم که دیگر از دست ما امان نخواهید یافت (کف و سوت زدن حضار برای رجوی و در مقابل خنده و قهقهه رجوی). در ادامه رجوی با همان خنده‌اش از جمعیت می‌پرسد: شما تروریست هستید؟ حضار با صدای بلند می‌گویند: بله!»

پایانی بر تحرک رسانه‌ای و تبلیغی منافقین
در سالیان اخیر اردوگاه منافقین، در عراق، آلبانی و مناطق دیگر ریزش‌های فراوان و مهمی را به خود دیده است. یکی از مصادیق این ریزش، مسعود خدابنده است که پیش‌تر حفاظت از مسعود رجوی را بر عهده داشته و از اعضای پرسابقه سازمان موسوم به مجاهدین خلق بوده است. او در باره فعالیت‌های رسانه‌ای این گروه - که به ظاهر یکی از دلایل حمله پلیس آلبانی به کمپ تیرانا به شمار می‌رود- معتقد است که آنان به پایان خط رسیده‌اند و از سوی نهاد‌های امنیتی امریکا و اسرائیل کمتر به کار گرفته می‌شوند: «یکی از این شگرد‌ها که اخیراً لو رفته، حساب‌های مجازی حشمت علوی از توئیتر و فیس‌بوک گرفته تا مقاله‌نویسی برای شبکه العربیه عربستان سعودی و نشریات اسرائیلی است. برخی مطبوعات غربی و تعدادی از خبرنگاران محقق، شواهد و مدارکش را بیرون داده‌اند که همه آن‌ها سر نخ را عملاً در همین کمپ مجاهدین در آلبانی یافته‌اند. جالب است که هم رئیس‌جمهور امریکا و هم وزیر خارجه امریکا، بار‌ها با اشاره به نوشته‌های این فرد (که اصلاً وجود خارجی ندارد)، مدعی دلیل و مدرک علیه ایران شده‌اند! مثلاً شبکه‌ای ۲، ۳ هزار نفره از حساب‌های توئیتری سازمان، توییتی از حشمت علوی را پخش می‌کند که مثلاً ۵ هزار نفر در ایران الان در خیابان کشته شدند. مایک پمپئو می‌آید و کنفرانس مطبوعاتی می‌گذارد که اخبار نشان می‌دهد حکومت ایران، همین الان ۵ هزار نفر را کشت و صدایش را در نمی‌آورد! منظورم این است که مصرف عوض شده، مثلاً فرض کنید امریکا یک ابزاری دارد به عنوان سرنیزه، وقتی این از کار می‌افتد یا سرنیزه جدیدی می‌خرد، می‌آید این سرنیزه کهنه را می‌دهد به کسی مثل شاهزاده ترکی الفیصل تا تمیزش کند، تغییرش بدهد و از آن در حد خودش استفاده کند! البته در این زمینه هم به نظرم سازمان مجاهدین تقریباً به آخر خط رسیده است و کارآیی‌اش هر روز کمتر می‌شود. اگر یادتان باشد، روزگاری موساد مدارکش را به این‌ها می‌داد تا منتشر کنند که خودش مستقیم وارد نشود. (مثل عکس‌های ماهواره‌ای که از مراکز تحقیقات اتمی ایران گرفته بودند و نماینده مجاهدین خلق - علیرضا جعفرزاده- را آوردند تا این عکس‌ها را به عنوان کشف مجاهدین علنی کند. البته همان اتهامات هم بعداً مشخص شد که تقلبی و دست‌ساز بوده است)، ولی سال‌هاست که دیگر از این‌ها استفاده نمی‌کنند و البته سازمان هم در تبلیغاتش هر کاری می‌کند که بگوید هنوز از ما استفاده می‌کنند. به نظرم این پایان تاریخ مصرف مجاهدین خلق در زمینه اطلاعات‌شویی و همخانه شدن این‌ها با مافیای آلبانی، النهایه‌اش بدی برای اتحادیه اروپا (که همسایه آنهاست) درست کند. فراموش نکنیم که فردی مثل اسامه بن‌لادن وقتی برگشت و از پشت به امریکا خنجر زد که دیگر امریکا برای جنگ با شوروی در افغانستان نیازش نداشت و تاریخ مصرفش تمام شده بود. رجوی و مجاهدین خلق را اگر بعد از چهار دهه رها کنند، حتماً به یک گروه مافیایی اقتصادی – نظامی خشن علیه خود اروپا و امریکا تبدیل خواهد شد....»

گروهی از قماش «داعش»
با تمام آنچه که بدان اشارت رفت، نگارنده گمان می‌برد که دولت آلبانی حق دارد نگران حضور گروهی غیرطبیعی و وحشی مانند منافقین در خاک خود بوده باشد. این نگرانی هنگامی افزون می‌شود که به یاد آوریم، این گروه در دوره فتح موصل توسط داعش، آنان را «جوانان انقلابی» می‌نامید و به شکل تلویحی از ایشان حمایت می‌کرد. خدابنده در یک گفت‌و‌شنود تاریخی در این فقره می‌گوید: «سازمان در تبلیغاتش در روز‌های اول، از داعش به عنوان جوانان انقلابی عراق یاد می‌کرد و سقوط موصل را در نشریات و رادیو تلویزیونشان جشن گرفتند. سقوط موصل، بخشی به دست سیستم نظامی اطلاعاتی صدام انجام گرفت و گروه نقش‌بندی عراق (بقایای وابستگان صدام)، بخش اصلی سناریوی سقوط موصل و به دنبال آن حرکت به سمت جنوب را طراحی و اجرا کرد. مجاهدین خلق هم بخشی از همین سیستم بود و تابه حال هم نه علیه صدام، نه علیه گروه‌های نقش‌بندی و مشابه آن و نه علیه داعش حرفی نزده است. آن زمان دفترشان در کنار دفتر رغد صدام (دختر صدام) در اردن، به شدت فعال شده بود و به قولی بوی کباب شنیده بودند. سازمان (کما اینکه کل غرب) فکر نمی‌کرد که داعش (و سیستم صدام) کلاً حذف شوند. حداقلش این بود که بخش‌هایی از خاک عراق را نگه خواهند داشت. سقوط کامل داعش ضربه بزرگی به خصوص به اسرائیل بود که می‌خواست بدین وسیله جایی در کنار مرز ایران پیدا کند. زنده‌باد یاد شهدا سلیمانی و المهندس که واقعاً داغ حکومت داعش را بر قلب این‌ها گذاشتند. ارتباط سازمان تا همین اواخر با گروه‌های وابسته به داعش در سوریه و عراق هم علنی بوده و در نشریاتشان هم هست. البته همانطور که ترور امریکایی‌ها را انکار می‌کنند امروز حمایت و همکاری با این گروه‌ها را هم انکار می‌کنند....»
کد مطلب : 284
http://ecovatan.ir/vdchtknid23n6.ft2.html
نام شما
آدرس ايميل شما