نوع کنشگری انجمن حجتیه در انقلاب

ایدئولوژی تعطیل!

رضا سرحدی، پژوهشکده تاریخ معاصر
انجمن حجتیه برای مبارزه با بهائیت و اصلاح اجتماعی به صورت کامل و مبارزه با افراد بهائی در رده‌های بالای حکومتی جامعه را نیازمند داشتن رهبری معصوم می‌دانست و عدم حضور فیزیکی رهبر معصوم را دلیل متقاعدکننده‌ای برای عدم مبارزه مؤثر و تمام‌کننده عنوان می‌کرد.
انجمن حجتیه یا انجمن خیریه حجتیه مهدویه، یک سازمان مذهبی است که روحانی مقیم مشهد، محمود حلبی در دهه 1320 آن را برای مقابله با مبلغان بهائیت، که مدعی بودند امام دوازدهم شیعه که مدت‌ها منتظرش بودند بازگشته و اکنون دین بهائی جایگزین اسلام شیعه شده است، تأسیس کرد.[1] این نوشتار به نوع کنشگری انجمن حجتیه در انقلاب اسلامی می‌پردازد.
 
بستر سرآغاز یک انجمن
در دوره پهلوی و به‌ویژه در دوره پهلوی دوم، کشور در وضعیت نابسامان و بی‌ثباتی قرار داشت. خطر استعمار در اوضاع سیاسی کشور و تکه‌تکه شدن و تاراج رفتن آن، به تخت نشستن شاه جوان و بی‌تجربه در امور کشورداری، خروج از اختناق سنگین دوره پهلوی اول و سرکوب روحانیت و دین‌داران برای حفظ ثبات سیاسی کشور در جریان بود. مواضع روحانیان و آیت‌الله بروجردی، به عنوان مرجع تقلید شیعیان نیز عدم مداخله مستقیم در امور سیاسی بود. در مقابل، گروه‌های مذهبی و روحانی به استحکام قدرت منزوی‌شده دینی پرداخته و هیئت‌ها و نهادهای مذهبی محدودشده دوره پهلوی اول را احیا کردند. یکی از مهم‌ترین حرکت‌های مذهبی برای جذب نیروهای جوان و محکم کردن جبهه دینی در برابر تفکرات مدرن غربی و روشنفکرانه، انجمن حجتیه بود. این انجمن به عنوان گفتمانی از بدنه حوزه علمیه با تفکر اسلامی ـ سنتی، پا به عرصه وجود گذاشت.[2]
انجمن حجتیه زیر سایه حمایتی علما و مذهبی‌ها و برای پیشبرد مقاصد خود (استحکام مسائل اعتقادی مهدویت و مبارزه با بهائیت) مطابق با قوانینی که حکومت مشخص کرده بود، در امور سیاسی دخالتی نداشت، به امور فرهنگی و اشاعه مظاهر دینی می‌پرداخت و با بهائیت که خطری برای دین به‌شمار می‌آمد، مبارزه می‌کرد. آقای محمود حلبی، به عنوان مؤسس انجمن حجتیه، به دلیل تجربه و حضور مستقیم در برنامه‌هایی برای مقابله با سیاست اسلام‌ستیزانه رضاشاه و حادثه خونین مسجد گوهرشاد و پیشبرد برخی سیاست‌های مخالف با اسلام از سوی محمدرضا پهلوی، سیاست مصالحه و مدارا را با حکومت در پیش گرفت تا مجددا چراغ اسلام با هجمه‌های اسلام‌ستیزی حکومتی به سمت ضعف نرود؛ چرا که بعد از قدرت‌یابی محمدرضا پهلوی و کودتای 1332 و رحلت آیت‌الله بروجردی، سیاست‌های پهلوی در مواجهه با روحانیت تغییر کرده بود.[3]
 
انجمنی محافظه‌کار
دیدگاه انجمن مبارزه با گسترش فساد، عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور، عدم مداخله در سیاست و عدم مبارزه به منظور زمینه‌سازی ظهور بود. این تفکرات، سازش با رژیم را به دنبال داشت. انجمن حجتیه جهاد و مبارزه را در دوران غیبت حرام می‌دانست و به روایات و احادیثی از قبلی «لایکون الجهاد الا مع امام عادل» (جهاد جز با امام عادل امکان‌پذیر نیست) استناد می‌کرد. در حقیقت در نزد انجمن حجتیه زمینه برای مبارزه آماده نبود؛ چرا که مبارزه با مشت و درفش کاری منطقی نبود. در این خصوص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز تأکید داشت که عدم اعتقاد به مبارزه در نزد انجمن حجتیه بزرگ‌ترین تفاوت آنان با انقلابیون است. به عقیده وی قبل از پیروزی انقلاب، انجمن حجتیه با مبارزه مخالف بود، «ما هم به همین دلیل آنها را قبول نداشتیم. برنامه‌های سازنده آنها بسیار محدود بود. به خاطر عدم مبارزه به وضعیت موجود تن می‌دادند... حداکثر مبارزه آنها برای احقاق حق مسلمین، مبارزه با بهائی‌ها بود». این نحوه مبارزه در نزد آیت‌الله هاشمی رفسنجانی ربطی به اصل مبارزه اسلامی نداشت و صحیح نیز نبود.[4]
انجمن در مسائل مربوط به تشکیل حکومت پیش از ظهور امام زمان طبق آموزه‌های پیشین خود و آموزه‌های سنتی که در حوزه وجود داشت و بر آن نیز باور داشته، عمل کرده است. نکته شایان ذکر این است که انجمن حجتیه برای مبارزه با بهائیت و اصلاح اجتماعی به صورت کامل و مبارزه با افراد بهائی در رده‌های بالای حکومتی جامعه را نیازمند داشتن رهبری معصوم می‌دانست و عدم حضور فیزیکی رهبر معصوم را دلیل متقاعدکننده‌ای برای عدم مبارزه مؤثر و تمام‌کننده عنوان می‌کرد. از منظر انجمن، فضای حاکم بر ما و رفتارهای اجتماعی ما چنان طبیعی هستند که امکان تصور جایگزینی برای وضع موجود ناممکن می‌گردد؛ بنابراین التزام داشتن به حکومت وقت و تلاش برای زمینه‌سازی ظهور، تکلیف هر مسلمان معتقد به آموزه‌های دینی بوده است؛ به طوری که آقای حلبی حتی بعد از گسترده شدن فضای انقلابی در جامعه، نسبت به افرادی که خلاف افکار سنتی عمل می‌کردند موضع می‌گرفت.[5]
 
ایدئولوژی تعطیل
رویکرد کلی حلبی به عنوان مؤسس انجمن حجتیه در نقد حکومت‌ها از یک‌سو و همراهی با حکومت پهلوی از سوی دیگر، ایدئولوژی او را دچار نوعی دوگانگی کرده بود. حلبی برای مبارزه با بهائیت و از این مجالی که گمان می‌کرد حکومت پهلوی به او و تشکیلات انجمن داده است، به حمایت از سلطنت پهلوی و همکاری با ساواک رسیده بود. به عبارت دیگر به لحاظ ایدئولوژی سیاسی دچار محافظه‌کاری شده بود. وقتی همه حکومت‌ها جائر تصور شود و عزم و اراده اصلاح نابود گردد، عمل‌گرایی حکم به منفعت‌طلبی خواهد داد و مبارزه برای اصلاح از بین می‌رود و هیچ گزینه مناسب‌تری مطرح نمی‌شود؛ لذا هر حکومتی در عین اینکه بد است برای همکاری خوب نیز تلقی می‌شود. علی‌السویه تصور کردن حکومت‌ها و بلا مرجح بودن هرکدام بر دیگری در یک رویکرد پراگماتیستی معتقدان به آن ایدئولوژی را به همکاری با هر نوع حکومتی سوق خواهد داد. آنها در حکومت‌های ظالم این همکاری را چنین توجیه خواهند کرد که هیچ گزینه بهتری وجود ندارد.[6]
برخی از افراد ایدئولوژی سیاسی حجتیه را با عنوان نظریه «تعطیل»، به معنای طرفداری از تعطیلی حکومت در عصر غیبت، معرفی کرده‌اند. دیدگاه انجمن حجتیه و به طور ویژه حلبی، در روایتی از میان روایت‌های متفاوت این نظریه، که در میان پژوهش‌های کلامی شیعه به آن پرداخته شده است، قابل جستجو است. در ایدئولوژی سیاسی حجتیه، دنیای ستمگران است که تا قیام امام عصر اتفاق نیفتد بر همین روال باقی خواهد ماند. حلبی به عنوان نفر اصلی انجمن حجتیه چنین دیدگاهی داشت که «فرمان فرمایان دنیا... صدی نودشان ستمگرند، بیدادگرند، همه اینها را امام زمان سر جایشان می‌نشاند. این قلدری‌های چموش را می‌برد و در طویله می‌کند... این است که قلدرها با اون دشمن‌اند».[7]
به ‌دنبال نشانه‌هایی از پیروزی انقلاب اسلامی، انجمن به موضع انفعال افتاد و نیرو‌های تربیت‌شده انجمن در سطوح مختلف به سه دسته تقسیم شدند: دسته اول به انقلاب پیوستند، دسته دوم بی‌تفاوت ماندند و دسته سوم به انتقاد از انقلاب پرداختند. چند ماه پیش از انقلاب در شهریور 1357 انجمن مواضع خود را در ارتباط با سیاست تغییر داد و شروع به همراهی با انقلاب کرد. در این زمان، انجمن به مناسبت‌های مختلف بیانیه‌هایی در حمایت از انقلاب صادر می‌کرد؛ برای مثال محکوم کردن بمب‌گذاری‌ها در مسجد ابوذر و در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، تبریک برای پیروزی‌ها در جنگ و در بیانیه‌ای نیز از مردم درخواست کرد در رفراندوم شرکت کنند. با وجود این، انجمن بیشتر بر مواضع ایدئولوژیکی و ضد سیاسی تأکید داشت و حتی در یکی از بیانیه‌های خود بیان کرد که در اندیشه سیاسی، داشتن خط سیاسی تنها بر پایه داشتن تشکیلات حزبی و اعلام مواضع روزانه نیست، بلکه در جهت حفظ و محتوای اسلامی انقلاب ضروری است که همواره گروهی به دور از درگیری‌های سیاسی عهده‌دار مرزبانی عقیدتی از ایدئولوژی‌های انقلاب باشد.[8]
 در واقع انجمن معتقد بود بزرگ‌ترین خطر زمان طاغوت بهائیت است که باید با آن مبارزه فرهنگی صورت گیرد و نمی‌توان هم فرهنگی و هم سیاسی مبارزه کرد؛ زیرا چنین روشی منتج به شکست خواهد شد. این بینش حجتیه برخلاف روند تاریخ بود که مبارزه سیاسی و برچیده شدن بساط طاغوت، موجب کنترل بهائیت هم شد. در واقع مبارزه سیاسی امام خمینی و مردم انقلابی، مبارزه فرهنگی دیگر گروه‌ها از جمله مقابله با بهائیت را به سرانجام رساند. اساسا در مشی اسلامی، مبارزات به صورت سیاسی انجام می‌پذیرفت و انقلاب اسلامی ایران نیز به تأسی و الگوبرداری از منش و روش اهل بیت(ع) به رهبری یک فقیه و مرجعیت دینی، که فهم دقیق و صحیحی از اسلام داشت، به پیروزی رسید.[9] در باب سیاست‌گریزی انجمن حجتیه، مصادیق رفتاری متعدد وجود دارد که البته با روشنگری امام خمینی در قبل از انقلاب و مقام معظم رهبری پس از انقلاب اسلامی خطرات آن برای نظام اسلامی ذکر شد، اما روش انجمنی‌ها در این باب تغییر نیافته است و می‌توان گفت اساس انجمنی‌های فعلی نیز در سیاست‌گریزی و عدم مداخله در امور سیاسی است؛ هرچند شاید مثال نقض‌هایی وجود داشته باشد.
 
فشرده سخن
یکی از بنیادی‌ترین اصول انجمن حجتیه و مؤسس آن آقای حلبی، سیاست‌گریزی و عدم مداخله در امور سیاسی کشور بود. حتی بر این مورد در اساسنامه انجمن نیز تأکید شده بود که به هیچ‌وجه در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و علاوه بر این، مسئولیت هر نوع دخالتی را که در زمینه‌های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد گرفت. این مسئله در فرایند انقلاب اسلامی تأثیرگذار بود؛ به گونه‌ای که در به ثمر نشستن انقلاب اسلامی نقشی نداشتند و دخالت جدی از طرف آنان صورت نگرفت.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 [1]. محمدرضا اخگری، ولایتی‌های بی‌ولایت (انجمن حجتیه)، تهران، اخگری، 1376، صص 13-20.
[2]. سیدضیاءالدین علیانسب، جریان‌شناسی انجمن حجتیه، قم، زلال کوثر، 1385، صص 17-36.
[3]. محمود حلبی، سخنرانی‌های محمود حلبی در رادیو مشهد در سال ‎۱۳۶۹ هـ.ق.= ‎۱۳۲۹شمسی، مشهد، فردوسی، 1334، صص 10-17.
[4]. اکبر هاشمی رفسنجانی، مصاحبه‌های سال 1360، زیر نظر محسن هاشمی، ج 1، تهران، معارف انقلاب، 1378، ص 271.
[5]. میکائیل جواهری و حمیدرضا اسماعیلی، «تأملی بر افکار و زندگی سیاسی ـ اجتماعی شیخ محمود حلبی در عصر پهلوی»، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش 67 (زمستان 1398)، ص 27.
[6]. محمود حلبی، همان، صص 30-45.
[7]. میکائیل جواهری و حمیدرضا اسماعیلی، همان، ص 26.
[8]. «انجمن حجتیه»، پژوهه، قابل دسترس در:
http://pajoohe.ir/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AD%D8%AC%D8%AA%DB%8C%D9%87__a-37104.aspx
[9]. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شده؟، تهران، نشر نی، چ چهارم، 1398، صص 673-675.
کد مطلب : 265
http://ecovatan.ir/vdcgrn9x4ak93.pra.html
نام شما
آدرس ايميل شما