نگاهی به رشد شگفت انگیز مشارکت بانوان در ساختن ایران

تحولات حقوق اجتماعی زنان بعد از انقلاب

مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ديدگاهی كه‌ پس‌ از پیروزی انقلاب‌ اسلامی درباره‌ حضور زنان‌ در عرصه‌ اجتماع‌ رواج‌ يافت‌، دارای دو ويژگی اساسی بود: نخست‌ اينكه تقريباً تمايزی بين‌ زنان‌ و مردان‌ برای حضور اجتماعی قائل‌ نبود و امكان‌ حضور و فعاليت‌ در عرصه‌های مختلف‌ اجتماعی را همان‌گونه‌ كه‌ حق‌ مردان‌ می‌دانست‌، حق‌ زنان‌ نيز به‌ شمار می‌آورد. ويژگی دوم‌ اين‌ ديدگاه‌، خصلت‌ مذهبی آن‌ و پايبندی آن‌ به‌ تعاليم‌ اسلامی بود.
مسيری را كه‌ پهلوی‌ها برای توسعه‌ و نوسازی ايران‌ پذيرفته‌ بودند، الگوی ناقصی از غرب‌ بود كه‌ تنها در ظواهر تمدن‌ غرب‌ متوقف‌ می‌ماند. بالطبع‌ زنان‌ نيز در اين‌ دوره‌، بخشی از اين‌ الگو محسوب‌ می‌شدند. به‌ همين‌ سبب‌ در دوران‌ پهلوی الگويی از زن‌ معرفی می‌گرديد كه‌ نه‌ كاملاً الهام‌ گرفته‌ از غرب‌ بود و نه‌ نسبتی با جامعه‌ و زنان‌ ايرانی داشت‌.
طبيعی بود كه‌ اين‌ الگو نه‌ عملی بود و نه‌ پذيرفتنی؛ به‌ همين‌ سبب‌ هيچ‌گاه‌ به‌ توفيقی فراگير در سطح‌ جامعه‌ دست‌ نيافت‌. از سويی، الگوی ناقصی از زن‌ غربی بود و به‌ تعبير دکتر علی شريعتی، به‌ جای معرفی آن‌ دسته‌ از زنان‌ غربی كه‌ برای بررسی نوعی سوسك‌ هجده سال‌ از عمر خود را در جنگل‌های آفريقا می‌گذراندند، عمدتاً ستاره‌های هاليوود تبليغ‌ می‌شدند و هنرپيشه‌ها و آوازخوان‌های غربی به‌ صورت‌ الگوی زن‌ موفق‌ و رها شده‌ی غربی، معرفی می‌گرديدند. از سوی ديگر، الگوی تبليغی رژيم‌ شاه در ميان‌ توده‌ی مردم‌ جايگاهی نداشت‌؛ زيرا حتی الگوی كامل‌ زن‌ غربی كه‌ از محسنات‌ قابل‌ توجهی هم‌ برخوردار بود، برای جامعه‌ی مذهبی ايران‌ بيگانه‌ بود و مورد پذيرش‌ اكثريت‌ مردم‌ نبود، تا چه‌ رسد به‌ الگوی ناقصی كه‌ رژيم‌ معرفی می‌كرد.
با اين‌ حال‌، رژيم‌ پهلوی، همواره‌ اين‌ الگو را حمايت‌ و تبليغ‌ می‌كرد. اين‌ الگو كه‌ تأكيد عمده‌ی آن‌ بر ظواهر تمدن‌ غربی بود، در درون‌ كشور با مانعی جدی مواجه‌ بود و آن‌ تعاليم‌ دين‌ اسلام‌ بود كه‌ نقاط‌ افتراق فراوانی با زن‌ مطلوب‌ الگوی مذكور داشت‌. به‌ همين‌ سبب‌ از همان‌ آغاز، تعارضی جدی ميان‌ آن‌ و مذهب‌ به‌ وجود آمد كه‌ اوج‌ آن‌ واقعه‌ی كشف‌ حجاب‌ بود.
كشف‌ حجاب‌ اجباری، هر چند ستم‌ها و رنج‌های فراوانی را برای زنان‌ و حتی مردان‌ ايرانی به‌ همراه‌ آورد، ولی در نهايت‌، برخلاف‌ تمامی آن‌ سختی‌ها و رنج‌ها و در عين‌ حال‌ فشارها به‌ سامان‌ نرسيد و عقيم‌ ماند. با وجود اين‌، رژيم‌ پهلوی همواره‌ سياست‌ ضدمذهبی خود را حفظ‌ نمود و با شيوه‌های مستقيم‌ و غيرمستقيم‌، همواره‌ تلاش‌ کرد تا با مذهب‌ مقابله‌ نمايد؛ برای مثال‌، درباره‌ی جايگزين‌ ساختن‌ كلاه‌نمدی اروپايی به‌ جای كلاه‌‌پهلوی در سال‌ 1315 چنين‌ گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ رضاشاه‌ اين‌ كلاه‌ را نه‌ تنها با هدف‌ ريشه‌كن‌ كردن‌ هويت‌های قومی بلكه‌ عمدتاً به‌ اين‌ دليل‌ انجام‌ داد كه‌ با نمازگزاران‌ مسلمان‌ كه‌ هنگام‌ نماز مجبور به‌ سجده‌ بودند، به‌ نوعی مقابله‌ كرده‌ باشد.[1]
جالب‌ اينجاست‌ كه‌ اين‌گونه‌ اقدامات‌ در حالی انجام‌ می‌شد كه‌ رژيم‌ خود را به‌ اسلام‌ كاملاً وفادار نشان‌ می‌داد و حتی محمدرضا خود را از سوی خداوند، دارای مأموريت‌ و رسالتی ويژه‌ برای آبادانی و پيشرفت‌ ايران‌ می‌دانست‌. از سوی ديگر، نحوه‌ی برخورد رژيم‌ شاه با مذهب‌ نيز نشان‌ می‌داد كه‌ تا چه‌ اندازه‌ به‌ مسائل‌ جامعه‌ سطحی‌نگرانه‌ پرداخته‌ می‌شد و عميقاً به‌ آنها، توجهی نمی‌شد؛ به‌گونه‌ای كه‌ مذهب‌ و تعاليم‌ آن‌، چنان‌ سهل‌ شمرده‌ می‌شد كه‌ حتی شخصی همانند اشرف‌ به‌ تفسير دين‌ و دستورهای قرآنی می‌پرداخت‌ و استدلال‌ می‌كرد: «.... حتی در قرآن‌، چادر به‌ اصطلاح‌ امروز، الزامی نيست‌؛ بلكه‌ قرآن‌ از زن‌ می‌خواهد كه‌ در رفتار و لباس‌ خود رعايت‌ اعتدال‌ را بكند؛ ولی اين‌ حكم‌ قرآن‌ به‌ حجاب‌ منتهی گرديد كه‌ از بقايای دوران‌های گذشته‌ است‌.»[2]
اين‌گونه‌ ساده‌انگاری و عدم‌ تعمق‌ كافی در امور، موجب‌ شد، الگوی تبليغی رژيم‌ از زن‌ نيز به‌ همان‌ ترتيب‌ تبليغ‌ گردد و زن‌ ايرانی به‌ اجبار و طبق‌ نظر آنان‌ پیش برود. در واقع‌، بدترين‌ وضعيت‌ زن‌ در جوامعی دانسته‌ شده‌ كه‌ از سويی با تأثير گرفتن‌ از غرب‌، عفاف‌ و اصالت‌ زنان‌ از دست‌ رفته‌ است‌ و از سوی ديگر از علم‌ و فرهنگ‌ و حقوق انسانی كه‌ تا حدودی در آنجا تأمين‌ است‌، بهره‌ای گرفته‌ نشده‌ است‌[3] و در دوره‌ی پهلوی زنان‌ به‌ اجبار به‌ سوی چنين‌ وضعيتی رانده‌ می‌شدند.
در اين‌ دوره‌، ظاهرگرايی چنان‌ انديشه‌ و ذهن‌ برخی از مهره‌های اصلی رژيم پهلوی‌ به‌ويژه زنان‌ پرنفوذی همانند اشرف‌ را به‌ خود معطوف‌ ساخته‌ بود، كه‌ در اوج‌ انقلاب‌ به‌ جای تعمق‌ در علت‌ رفتار اعتراض‌آميز توده‌ی مردم‌، به‌خصوص‌ زنان‌ و تأمل‌ در حضور فعال‌ آنان‌ در قيام‌ ملت‌، همچنان‌ تأسف‌ اصلاحات‌ ظاهری را می‌خوردند. اشرف‌ چند ماه‌ قبل‌ از سقوط‌ رژيم‌ شاه به‌ هنگام‌ بازگشت‌ از اتحاد شوروی، به‌ دليل‌ مسدود بودن‌ خيابان‌ها به‌ دليل‌ تظاهرات‌، ناگزير به‌ استفاده‌ از هليكوپتر می‌شود و در مسير كاخ‌ با مشاهده حضور عظيم‌ زنان‌ تظاهرات‌ كننده‌، از ته‌ دل‌ افسوس‌ می‌خورد كه‌ زنان‌ تمام‌ آزادی‌هايی را كه‌ پهلوی‌ها داده‌ بودند، دور افكنده‌، دوباره‌ چادر سياه‌های مادربزرگ‌هايشان‌ را سركرده‌اند.[4]
البته‌ پس‌ از سقوط‌ رژيم پهلوی‌، مهره‌های اصلی آن‌ تا حدودی متوجه‌ اشتباه‌ بودن‌ مسيری كه‌ دنبال‌ می‌كرده‌اند، شدند؛ چنان‌كه‌ محمدرضا در آخرين‌ مصاحبه‌ی خود در قاهره‌ در پاسخ‌ سؤالی مبنی بر اينكه آيا احساس‌ پشيمانی نمیكنيد؟ اظهار داشت‌: «شايد در تقسيم‌ املاك‌ خود بين‌ افراد محروم‌ تأخير كردم‌، شايد نمی بايست‌ روحانيان‌ را با اين‌ شدت‌ تحت‌ تعقيب‌ قرار دهم‌، شايد نمی بايست‌ كشور را با اين‌ سرعت‌ متجدد و مطابق‌ عصر حاضر نمايم‌. همچنين‌ نمی بايست‌ فرهنگ‌ غربی بسيار تند و زننده‌ را می پذيرفتم‌. بايد مشروبات‌ الكلی را غدغن‌ می كردم‌، بعضی از كاباره‌ها و سينماها را تعطيل‌ می كردم‌ و با قدرت‌ بيشتری با مواد مخدر مبارزه‌ می كردم‌.»[5]
اين‌ پشيمانی حتی اگر واقعی بوده‌ باشد، چنان‌ ديرهنگام‌ صورت‌ گرفت‌ كه‌ ديگر سودی نداشت‌ و با پيروزی انقلاب‌ اسلامی، ديدگاه‌ جديدی بر جامعه‌ی ايران‌ حاكم‌ شده‌ بود كه‌ مهم‌ترين‌ وجه‌ آن‌، تكيه‌ بر تعاليم‌ دين‌ اسلام‌ و احساس‌ اعتماد به‌ نفس‌ در برابر غرب‌ بود.[6] در پرتو اين‌ ديدگاه‌، زن‌ ايرانی هم‌ توانست‌ الگو و جايگاه‌ درست‌ و واقعی خود را بازيابد.
ديدگاهی كه‌ پس‌ از پیروزی انقلاب‌ اسلامی درباره‌ی حضور زنان‌ در عرصه‌ی اجتماع‌ رواج‌ يافت‌، دارای دو ويژگی اساسی بود: نخست‌ اينكه تقريباً تمايزی بين‌ زنان‌ و مردان‌ برای حضور اجتماعی قائل‌ نبود و امكان‌ حضور و فعاليت‌ در عرصه‌های مختلف‌ اجتماعی را همان‌گونه‌ كه‌ حق‌ مردان‌ می‌دانست‌، حق‌ زنان‌ نيز به‌ شمار می‌آورد. بيان‌ امام‌ (ره‌) در مقام‌ بنيانگذار نظام‌ جمهوری اسلامی ايران‌ مبنی بر اينكه‌ اسلام‌، زن‌ را مثل‌ مرد در همه‌ شئون‌ دخالت‌ داده‌ است‌ و همان‌‌گونه‌ كه‌ مردان‌ در همه‌ شئون‌ دخالت‌ دارند، زنان‌ هم‌ بايد دخالت‌ نمايند،[7] به‌ خوبی اين‌ معنا را نشان‌ می‌دهد. نكته‌ی قابل‌ تأمل‌ در اين‌ زمينه‌ اين‌ است‌ كه‌ پس‌ از انقلاب‌ اسلامی، به‌ حضور اجتماعی زنان‌ در عرصه‌های مختلف‌ جامعه‌ی اسلامی نه‌ تنها به‌ صورت‌ حق‌ زنان‌ توجه‌ و تأكيد می‌شد، بلكه‌ از زاويه‌ای ديگر به‌ صورت‌ تكليف‌ نيز در نظر گرفته‌ می‌شد و با توجه‌ به‌ مسئوليت‌ تمامی افراد جامعه‌ در حفظ‌ و حراست‌ از نظام‌ اسلامی چون‌ تكليفی شرعی، زنان‌ نيز در بجا آوردن‌ اين‌ تكليف‌ همانند مردان‌ محسوب‌ می‌گرديدند. به‌ همين‌ سبب‌ بنيانگذار نظام‌ جمهوری اسلامی، همواره‌ تأكيد می‌نمودند: «مرد و زن‌ اين‌ كشور، همه‌ پاسدار اسلام‌ هستند.»[8] «مسئله‌، مسئله‌ی يك‌ حكومت‌ نيست... مسئله‌ی اسلام‌ است‌، مسئله‌ی اسلام‌ يعنی بر زن‌ و مرد اين‌ كشور واجب‌ است‌ كه‌ دفاع‌ كنند»[9] «زن‌ بايد در مقدرات‌ اساسی مملكت‌ دخالت‌ كند.»[10]
ويژگی دوم‌ اين‌ ديدگاه‌، خصلت‌ مذهبی آن‌ و پايبندی آن‌ به‌ تعاليم‌ اسلامی بود. به‌ همين‌ دليل‌، حضور اجتماعی زنان‌ با توجه‌ به‌ ضوابط‌ و مقررات‌ خاص‌ برگرفته‌ از اسلام‌ تعريف‌ می‌شد. در اين‌ ديدگاه‌، زنان‌ در عين‌ حضور در اجتماع‌، موظف‌ به‌ رعايت‌ حريم‌های خاصی به‌ويژه در ارتباط‌ با مردان‌ بودند. مهم‌ترين‌ وجه‌ بارز آن‌ هم‌ رعايت‌ حجاب‌ و پوشش‌ اسلامی بود و از زنان‌ مسلمان‌ جامعه‌ نيز چنين‌ انتظار میرفت‌ كه‌ «نشان‌ دهند حجاب‌ با زندگی اجتماعی منافاتی ندارد.»[11] يعنی از سويی، مشاركت‌ و حضوری فعال‌ در جامعه‌ داشته‌ باشند و از سوی ديگر، حريم‌ شرع‌ را رعايت‌ نمايند.
با اين‌ حال‌، برخی اين‌ حريم‌ها را محدوديت‌ برای زنان‌ و عاملی برای اعمال‌ تبعيض‌، محسوب‌ می‌كردند؛ در حالی كه‌ در ديدگاه‌ فوق، اين‌ حريم‌ها نه‌ برای ايجاد محدوديت‌، بلكه‌ تنها برای حفظ‌ مصالح‌ كلان‌ جامعه‌، ايجاد شده‌ بودند. امام‌ (ره‌) با اشاره‌ به‌ اين‌ موضوع‌ تأكيد داشتند: «خداوند همان‌طور كه‌ قوانينی برای محدوديت‌ مردها در حدود اينكه فساد بر آنها راه‌ نيابد دارد، در زن‌ها هم‌ دارد. همه‌ برای صلاح‌ شماست‌. همه‌ی قوانين‌ اسلامی برای صلاح‌ جامعه‌ است‌».
در واقع‌ چنين‌ استدلال‌ می‌شد كه‌ اين‌ حريم‌ها كه‌ به‌ ظاهر ممكن‌ است‌ در مواردی چون‌ محدوديت‌ جلوه‌ نمايد، تنها برای حفظ‌ كرامت‌ و شخصيت‌ متعالی زن‌ و ايجاد بستری مناسب‌ برای تحقق‌ اصلی‌ترين‌ نقش‌ زنان‌ يعنی نقش‌ تربيتی آنان‌ در پرورش‌ نسل‌ آينده‌ است‌ و طبيعی است‌ كه‌ به‌ اين‌ منظور، نه‌ تنها آزادی به‌ شكل‌ فاسد غربی آن[12]‌ كه‌ در دوره‌ی پهلوی ترويج‌ می‌شد، مطرود قرار می‌گرفت‌، بلكه‌ ديدگاه‌ ديگری درباره‌ی آزادی مطرح‌ میشد كه‌ برگرفته‌ از اسلام‌ بود. اين‌ آزادی اعطا شده‌ به‌ زنان‌ «حفظ‌ حجاب‌ و ناموس‌ و خدمت‌ همراه‌ با مردان‌ به‌ كشور و اسلام‌ بود.»[13]
تغيير ديدگاه‌ رايج‌ درباره‌ی حقوق اجتماعی زنان‌ و حضور آنان‌ در اجتماع‌ پس‌ از پيروزی انقلاب‌ اسلامی باعث‌ ايجاد تحولی گسترده‌ در زمينه‌ی حضور اجتماعی زنان‌ گرديد؛ تحولی كه‌ تا به‌ امروز ادامه‌ داشت‌، و روند شتاب‌زده‌ای نيز، به‌ خود گرفته‌ است‌.
در بررسی اين‌ تحول‌ عملی، به‌ چند نكته‌ی اساسی بايد توجه‌ نمود: نخست‌ اينكه ديدگاه‌ متفاوت‌ مطرح‌ شده‌ پس‌ از پيروزی انقلاب‌ اسلامی باعث‌ شد تا گروه‌ بسيار گسترده‌تری از زنان‌ از جنبه‌های مختلف‌ حقوق اجتماعی برخوردار گردند؛ به‌ دليل‌ اينكه اصولاً در جوامعی همانند جامعه‌ی ايران‌ همواره‌ حكومت‌ها در بيشتر عرصه‌های اجتماعی، نقش‌ و حضور قابل‌ توجهی دارند؛ از اين‌ رو هرگونه‌ فعاليتی در اين‌ عرصه‌ها، در ارتباط‌ تنگاتنگ‌ با حكومت‌ و ديدگاه‌ها و برنامه‌های كلان‌ آن‌ خواهد بود.
در دوران‌ پهلوی نيز، همين‌ نكته‌ باعث‌ میگرديد تا اكثريت‌ زنان‌ ايرانی به‌ دليل‌ اعتقادات‌ مذهبی و سنتی، از حضور در عرصه‌های مختلف‌ اجتماعی كه‌ به‌شدت‌ تحت‌تأثير و نفوذ رژيم‌ قرار داشت‌، خودداری ورزند؛ برای مثال‌، حضور در عرصه‌های هنری از قبيل‌، سينما، تئاتر، موسيقی و... يا عرصه‌ی ورزش‌ و اوقات‌ فراغت‌ و... مستلزم‌ پذيرش‌ جو حاكم‌ بر آن‌ عرصه‌ها بود كه‌ به‌شدت‌ تلاش‌ میشد تا با ديدگاه‌ها و الگوهای رژيم‌ مطابق‌ و همسو گردد و طبيعی بود كه‌ در چنين‌ جوی، عملاً حضور زنان‌ عفيف‌ و مسلمان‌ ايرانی امكان‌پذير نبود؛ اما پس‌ از پیروزی انقلاب‌ اسلامی، استقرار نظامی اسلامی موجب‌ گرديد تا بيشتر زنان‌ ايرانی برای حضور در عرصه‌های مختلف‌ اجتماع‌ مانع‌ و مشكلی نداشته‌ باشند و به‌ همين‌ دليل‌، حضور زنان‌ ايرانی در فعاليت‌های اجتماعی ابعاد گسترده‌تری يافت‌.


پی‌نوشت‌ها:

1- آبراهاميان‌، يرواند، ايران‌ بين‌ دو انقلاب‌، درآمدي‌ بر جامعه‌شناسي‌ سياسي‌ ايران‌ معاصر، ترجمه‌ي‌ احمد گل‌محمدي‌ و ديگران‌، تهران، نشر ني‌، 1377، ص 178
2- پهلوي‌، اشرف‌، من‌ و برادرم ، نشر علم‌، بهار 1376، ص 71.
3- فنائي‌ اشكوري‌، محمد، منزلت‌ زن‌ در انديشه‌ي‌ اسلامي، قم، نشر مؤسسه‌ي‌ آموزشي‌ و پژوهشي‌ امام‌ خميني‌(ره‌)، 1377، ص 53
4- ويليام شوكراس، آخرين سفر شاه،  ترجمه‌ي عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، البرز، 1369، ص 242.
5- عبدالرضا هوشنگ مهدوي، صحنه‌هايي از تاريخ معاصر ايران (مجموعه مقالات)، انتشارات علمي، 1377، ص 508.
6- رهبر فقيد انقلاب (ره) در پاسخ به سؤالي درباره‌‌ي خصايص جنبش مردم ايران عليه شاه، فرمودند: «اولين و مهم‌ترين خصيصه‌ي اين نهضت اينكه اسلامي است و با شعارها و اهداف اسلامي كه مبين خواسته‌هاي مستضعفين امت است، همراه می‌باشد. دومين خصيصه‌ي آن، اين است كه نهضتي است بدون هيچ‌گونه وابستگي به خارج.» (تبيان، دفتر بيستم، ص 418)
7- تبيان، دفتر هشتم، جايگاه زن در انديشه‌ي امام خميني(ره)، صص 102 ـ 103
8- همان، ص 201
9- همان، ص 203
10- همان، ص 103
11- آيت‌الله علي مشكيني، روزنامه‌ي جمهوري اسلامي،3 / 9/ 1373
12- امام خميني(ره) در انتقاد از سياست‌هاي رژيم پهلوي درباره‌ي زنان و الگوبرداري آنان از غرب، تبعيت رژيم را از الگوهاي فاسد غربي تقبيح نموده، فرمودند: «اينها تربيت انساني را در ايران به كلي از بين بردند و تربيت‌هاي غربي، نه آن هم تربيت‌هاي صحيح غربي، تربيت‌هاي فاسد غربي در بين ما رواج دادند». ر.ك.به: تبيان، دفتر هشتم، ص 103
13- آيت‌الله علي مشكيني، روزنامه‌‌ي اطلاعات،7 / 12/ 1362
کد مطلب : 26
http://ecovatan.ir/vdcd6.0xyyt0922a.html
نام شما
آدرس ايميل شما