سرانجام 12سال پس از خاتمه ماجراهای هری پاتر و دوستانش و آن مدرسه جادوگری هاگوارتز ، موجود خبیثی به نام ولد مورت و... همراه معماها و رازهای بی شمارش، اخبار تولید سریالی بر اساس همان داستان ها، مجددا ماجراهای جادوگر جوان و دوستانش را بر صدر اخبار سینمایی دنیا نشاند. همان گونه که سریالی براساس ماجراهای «ارباب حلقه ها» به نام «قدرت حلقه» منتشر شد و براساس داستان های «جنگ های ستاره ای» هم چندین سریال کوتاه و بلند تولید شد.
به نظر می آید طبق معمول، این بار هم هالیوود حاضر نیست داستان و ماجرایی را که تقریبا 10 سال ساخته و پرداخته و در اذهان مخاطبان فرو کرد را رها سازد. داستان پسربچه یتیمی که در شب تولد 11 سالگی اش متوجه شد یک جادوگر است. پدر و مادرش وقتی که او خیلی کوچک بود در نبرد با موجود خبیثی به نام ولد مورت کشته شده بودند و حالا هری پس از سال ها زندگی با خاله و شوهرخاله اش که انسان های معمولی بودند، به مدرسه جادوگری هاگوارتز رفت و در آنجا با دوستانی مانند هرمیون گرینجر و رون ویزلی و راهنمایی اساتیدی مانند داملبدور و کویرل و... به نبرد با ولد مورت پرداخت؛ نبردی که از سنگ جادویی شروع شده، در تالار اسرار ادامه یافت، به زندان آزکابان رسید و بعد در مسابقه گوی آتشین دنبال شد، اعضای محفل ققنوس را همراه کرد تا از هری در مقابل لرد تاریکی محافظت کنند و سپس هویت شاهزاده دو رگه را برملا ساخت و در یادگاران مرگ، سرگذشت پاتر جوان را به آخر رساند. در حالی که سرانجام هری، نه تنها به دام مرگ نیفتاد بلکه خودش، سرکرده یادگاران مرگ شد و به حساب ولد مورت خبیث رسید، گرچه خیلی از یارانش مثل پروفسور لوپین، فرد ویزلی، تانکس و مودی و حتی جن خانگی اش یعنی «دابی» در نبرد آخرین به کام مرگ رفتند و خودش نیز بالاخره با «جینی ویزلی» ازدواج کرد، همچنان که رون با هرمیون، زندگی مشترک آغاز کرد.
قرار است براساس همان هفت کتاب جی کی رولینگ، هفت فصل سریال ساخته شود (هر کتاب یک فصل) و 10 سال به طول انجامد. قرار است اولین فصل از سال 2025 یا 2026 پخش شود. حتی قرار است برای ساخت این سریال، کمپانی برادران وارنر (مالک سریال)، شبکه HBO Max را با دیسکاوری پلاس ادغام کرده و شبکه جدیدی تاسیس کند. بازیگران هنوز انتخاب نشده اند اما قطعا قرار نیست دیگر دانیل ردکلیف به جای هری پاتر و اما واتسون در نقش هرمیون گرینجر بازی کنند و روپرت گرینت هم رون ویزلی باشد.
چرا هری پاتر مورد علاقه هالیوود است
مجموعه هری پاتر دربرگیرنده جنگ آخرین یا همان آرماگدون است که در قسمت ششم یعنی «هری پاتر و شاهزاده دو رگه» از آن به طور مستقیم سخن رفت. در بخش آخر کتاب ششم یعنی «گور سفید» وقتی همه یاران دامبلدور، گرد جسد او جمع شده اند و سانتورها (اهالی جنگل ممنوع) هم آمده اند، هری به یاد نخستین سفر کابوس وارش به این جنگل افتاده و اولین ملاقاتش با ولد مورت را به خاطر می آورد و همچنین جمله ای از دامبلدور که گفت: «جنگ نهایی نیک و بد، آرماگدون بزرگ چندان دیر نیست»...
برای اولین بار در همین قسمت ششم بود که به طور علنی هری پاتر به عنوان منجی موعود نامیده شد! (البته این موضوع در آخر کتاب پنجم که دامبلدور پیشگویی مهم پروفسور تریلاونی را در مورد رقیب نهایی ولدمورت بیان می کرد، روشن شده بود اما چون بخش فوق از پیشگویی در فیلم مربوط نیامده بود، برای نخستین بار، حرف آن را در فیلم«هری پاتر و شاهزاده دو رگه» دیده و شنیدیم)، از آن قسمت به بعد بود که دیگر روشن شد هری پاتر مانند کاراکتر منجی در سایر فیلم های مشابه آخرالزمانی، تنها کسی است که همه در انتظار نبردش با نیروی تاریکی و نجات جهان از وجود آن به سر برده اند که این موضوع در خود فیلم هم به روشنی مورد اشاره قرار گرفت. مثلا در صحنه ای از فیلم هری پاتر و شاهزاده دورگه که هری در رستورانی مشغول خواندن روزنامه بود، در همان روزنامه موضوع منجی بودن هری کاملا بیان شد و پیشخدمت رستوران نیز از این بابت نسبت به هری ابراز ارادت کرد!
جنگ آرماگدون، سرانجام در بخش دوم از فیلم «هری پاتر و یادگاران مرگ» رویت شد. نکته قابل توجه این که سازندگان فیلم دقیقا براساس باورهای اوانجلیستی (صهیونیسم مسیحی) در بخش اول از یادگاران مرگ، ولد مورت و ارتش تاریکی را بر هاگوارتز و دنیای جادوگران حاکم ساختند (که حتی وزارت سحر و جادو را به تصرف خود درآورده و وزیر را هم به قتل رساندند).
جنگ آرماگدون در هری پاتر
این همان مرحله نخست جنگ آخرالزمان است که بنا بر تبلیغات مسیحیان صهیونیست، سپاه شر یا دجال یا همان آنتی کرایست (ضدمسیح) ابتدا بر اورشلیم یا بیت المقدس حاکم شده و سپاه مسیح یا مسیحیان نوتولدیافته بر اثر پدیده Raptureبه آسمان نزد مسیح می روند و بعد از مدتی همراه مسیح بازگشته و طی مرحله آخر جنگ آرماگدون، ضد مسیح و ارتش تاریکی را شکست داده و حکومت هزارساله خود را در جهان برقرار می سازند.
همچنآن که در بخش دوم از فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ نیز شاهد بودیم، پس از مدتی که ولد مورت حاکم بر دنیای جادوگری است، هری پاتر با طلسم یادگاران مرگ، همچون مسیح مجددا از دنیایی دیگر بازگشته و همراه همه دانش آموزان و استادان هاگوارتز در جنگی سهمگین با سپاه شر، درگیر شده و آن را شکست داد.
ویلیام ایندیک، استاد روان شناسی دانشکده داولینگ در اوکدیل نیویورک در کتاب «سینما، روح بشر» درباره ماموریت مسیحایی (آخرالزمانی) هری پاتر می نویسد:«هری مانند عیسی، فرزند یک شخصیت با قدرت ماورالطبیعه است و مانند وی سرنوشتی از پیش تعیین شده به عنوان نجات دهنده مردم دارد و بر شیطان بزرگ پیروز می شود. هری مانند عیسی باید هویت خود را بشناسد و با چالش های بزرگ خود روبه رو شود. او مانند عیسی از نیروی فوق طبیعی برخوردار است و مانند او وسوسه می شود تا به نیروهای شیطانی ملحق شود، صرفا برای آن که دوباره تولد یابد و با روحی قدرتمندتر به میدان برگردد».
اما ویلیام ایندیک فراموش کرده که حضرت عیسی مسیح (ع) به لطف و خواست الهی، قدرت ماورالطبیعه یافت که مرده را زنده و کور را شفا می داد. او با قدرت و به اذن خداوند در آخرالزمان دوباره برخواهد گشت اما در مجموعه هری پاتر، اساسا خداوند و تفکرات الهی راهی ندارد و این نیروی جادو و سحر است که تعیین کننده بوده و دو سوی خوب و بد داستان از آن استفاده می کنند. در این فضا یا آدم ها منشا قدرت و اثر هستند (مشنگ ها) یا جادوگران یا زاده ای از آمیزه این دو (دورگه ها)، نشاندن انسان به جای خداوند (اومانیسم) که در مجموعه هری پاتر بیش از سایر آثار سینمای هالیوود بارز است، از جمله محورهای فقرات ایدئولوژی غرب صلیبی/ صهیونی است که پس از نهضت به اصطلاح اصلاح دینی و جنبش روشنگری در تمام علوم و فنون، آموزش ها و همچنین فرهنگ، اندیشه و حتی سبک زندگی غرب نفوذ کرد و اساس آن تمدن را به وجود آورد. رسانه های غرب به عنوان ویترین و بازتاب آن تمدن، ایدئولوژی یادشده را در تمامیت جامعه غربی و همچنین دیگر سرزمین ها (تا جایی که برد داشتند) رسوخ دادند و هالیوود یکی از همین رسانه ها بود و اومانیسم از همان آغاز در آثار این کارخانه به اصطلاح رویاسازی تبلیغ شد.
کابالا در مدرسه هاگوارتز از سوی دیگر هری پاتر واجد اندیشه های کابالایی (یکی از فرقه های صهیونی) و ماسونی است که بر آخرالزمان گرایی و منجی گرایی جعلی استوار بوده و هست. کابالا، یکی دیگر از محورهای ایدئولوژیک هالیوود به شمار آمده به نحوی که پال اسکات، نویسنده معروف روزنامه دیلی میل در سال 2004، رهبر کابالا در آمریکا به نام فیلیپ کروبرگر یا فیلیپ برگ را قدرت اصلی پشت صحنه هالیوود معرفی کرد. طبیعی است ایدئولوژی ماسونی و کابالایی در فیلم های هالیوودی حضور روشنی داشته باشد. ایدئولوژی که جادو و جادوگری از اصول اساسی آن بوده و خصوصا جادوی سیاه در زمره سرفصل های آموزشی این فرقه باعنوان معنویت و تصوف قرار گرفته است، از همین روی، جادوی سیاه در مجموعه هری پاتر جایگاه ویژه ای داشته و در مدرسه هاگوارتز همواره از مهم ترین دروس به شمار رفته و استاد این درس که تقریبا در هر قسمت تغییر می کند، نقش مهم و موثری در آن قسمت به عهده دارد.ساخت سری کارتون ها و فیلم های جادو و جادوگری از ابتدا در هالیوود نیز براساس همین ایدئولوژی شکل گرفته است. کارتون ها و فیلم هایی که در آنها همه آرزوها و امیدها (نه به ذات حق تعالی) به جادوگران و ساحران و پریان و... ختم شده و می شود؛ از پینوکیو، سیندرلا، زیبای خفته و... تا هری پاتر که بارزترین آثار تصویری در زمینه تبلیغ افکار شرک آمیز به شمار آمده و می آیند، ویلیام ایندیک، استاد روان شناسی دانشکده داولینگ در اوکدیل نیویورک در همان کتاب سینما، روح بشر درباره نفوذ این گونه افکار شرک آمیز در هالیوود می نویسد: «گروه های مسیحی، کتاب ها و فیلم های هری پاتر را محکوم کردند، زیرا آنها مدعی بودند که آن داستان ها، عقاید مربوط به شرک و بی دینی را ترویج می کند. گرچه ممکن است این موضوع واقعیت داشته باشد ولی این مساله را نیز باید پذیرفت که تقریبا کلیه داستان های کودکانه از سفید برفی تا پینوکیو و سیندرلا، شخصیت های شبه الهی ولی کافر و بت پرست مانند ساحران، جادوگران، پریان، اژدها، ارواح، مادرخوانده ای از جنس جن و پری، طلسم های جادویی و... را مطرح می کنند. دلیل این که چرا برخی از کانون های مسیحی علیه هری پاتر و نه سیندرلا حمله خود را آغاز کردند، آن است که اسطوره هری پاتر، طرحی نو، پوشیده و ظریف از اسطوره های بسیار تاثیرگذار از تولد قهرمان یعنی اسطوره عیسی است».