نقدی بر «نظریه پسااسلام گرایی» آصف بیات در تحلیل وقایع اخیر ایران

ناپژوهشی در تحلیل جنبش های اجتماعی

داوود مهدوی زادگان، روزنامه ایران
اساس نظریه آصف بیات آن است که اسلام گرایی به دنبال شکل گیری جمهوری اسلامی در ایران پا گرفت و اکنون در وضعیت گذار از اسلام گرایی به وضعیت پسااسلام گرایی یا وضعیت سکولار شده، قرار گرفته ایم. از این رو، بیات مطالعه جنبش های اعتراضی در ایران و منطقه را از جهت اثبات نظریه پسااسلام گرایی لازم و ضروری می داند.
آصف بیات استاد جامعه شناسی در دانشگاه ایلینوی امریکا است. سویه پژوهشی وی عمدتا در زمینه جنبش های اجتماعی و سیاسی خاورمیانه است و تاکنون در این باره چندین کتاب منتشر کرده که  برخی از آنها به فارسی ترجمه شده است. کتاب «سیاست خیابانی، جنبش تهیدستان در ایران» از جمله آثار بیات درباره انقلاب اسلامی است. او به گفته خودش روستازاده ای است که در نوجوانی به اتفاق خانواده به تهران مهاجرت می کند. بیات با حضور در مدرسه تعلیمات اسلامی شخصیت مذهبی پیدا می کند ولی خیلی متاثر از برادرش بود که کتاب های ماتریالیستی به خانه می آورد. وی با ورود به دانشگاه و سپری کردن دوره تحصیلات تکمیلی در رشته علوم سیاسی گرایش بیشتری به اندیشه های سوسیالیستی پیدا می کند. بیات تجربه انقلاب اسلامی را دارد ولی پس از انقلاب بتدریج از روحیه انقلابی فاصله می گیرد. با وصف این، قبول ندارد اگر انقلابی یا اصلاح طلب بودیم باید تا به آخر عمر بر همین مرام وفادار ماند بلکه کنشگری سیاسی امری سیال است. (گفت و گوی اختصاصی میدان با آصف بیات: 14 دی 1398).
آصف بیات پژوهشگری نیست که صرفا به موضوع مورد علاقه اش- جنبش های سیاسی و اجتماعی- می پردازد، بلکه او به مثابه سوژه ای کنشگر یا روشنفکری به شمار می آید که می کوشد برای جنبش اعتراضی ایده بدیل خلق کند. به همین خاطر است، با جنبش های اعتراضی در ایران و جهان عرب همراه می شود. درباره آشوب های خیابانی دی 96 و آبان 98 و حوادث اخیر 1401 فعالانه حضور رسانه ای دارد و نسبت به کنشگران سیاسی مانند عباس عبدی و جریان اصلاحات و طبقات اجتماعی بویژه طبقه متوسط تحلیل و اعلام موضع می کند.
البته در میان «دانشگاهیان ایرانی غربگرا» این شکل از شخصیت پژوهشی/سیاسی امر نادری نیست، اگر نگوییم غالب است. لذا مطالعه موردی از باب مشت نمونه خروار است. پرسش اصلی در چنین مطالعه ای آن است که کدام طرف از دوگانه پژوهش و کنشگری معطوف به طرف دیگر است؟ اگر طرف پژوهش معطوف به سیاست ورزی باشد، وجه عملگرایانه و اراده معطوف به قدرت آن، قوت بیشتری پیدا می کند. اما اگر قضیه بالعکس باشد، وجه ایدئولوژیکی آن قوت پیدا می کند. چنانکه بیات تصریح می کند که توجه او به اتفاقات سیاسی چه به عنوان یک ایرانی که نگران وضعیت مردم و سرزمین آنها و چه به عنوان پژوهشگری که سال هاست راجع به مسائل اجتماعی و سیاسی، بخصوص موضوعات مربوط به جنبش های اجتماعی در منطقه خاورمیانه کار فکری و نوشتاری می کند، وجود دارد.(روزنامه اعتماد: 19 مهر 1401). اما جنبه التفات پژوهشی بیات به این اتفاقات عمدتا معطوف به نظریه «پسااسلام گرایی» است که به تازگی چهارچوب نظری آن (فصل اول) به فارسی ترجمه شده است (ر. ک:بیات آصف، 1400، پسااسلام گرایی، ترجمه عباس جنگ، نشر بزنگاه).
اساس نظریه وی آن است که اسلام گرایی به دنبال شکل گیری جمهوری اسلامی در ایران پا گرفت و اکنون در وضعیت گذار از اسلام گرایی به وضعیت پسااسلام گرایی یا وضعیت سکولار شده، قرار گرفته ایم. از این رو، بیات مطالعه جنبش های اعتراضی در ایران و منطقه را از جهت اثبات نظریه پسااسلام گرایی لازم و ضروری می داند. چنانکه این کار را برای آزمون هرگونه نظریه ای لازم می داند: «من فکر می کنم بدون مطالعات منطقه ای، شما نمی توانید یک نظریه یا اندیشه جهانی خوب داشته باشید. مطالعات منطقه ای به ما کمک می کند که درک عمیق تری در مورد بخشی از جهان داشته باشیم.»(میدان: 1398).
اما توجه گفتار حاضر معطوف به جنبه ارزیابی انتقادی نظریه پسااسلام گرایی آصف بیات در پرتو مطالعه و تحلیل وی از جنبش های سیاسی امروز ایران و جهان عرب است. مدعا این است که گفته های وی در قالب اسلوب علمی برای اثبات نظریه، خوب پیش نرفته است. ارزیابی این گفته ها کمک چندانی در درک و پذیرش «نظریه پسااسلام گرایی» نمی کند. نمونه های زیادی از تحلیل های آصف بیات درباره اغتشاشات اخیر و مطالب پیرامونی آن را می توان اشاره کرد که حکایت از «ناپژوهشی» گفتار وی دارد. به عبارت دیگر، داوری های وی چندان وجاهت علمی ندارد. در اینجا به مواردی از نارسایی گفته های وی اشاره می شود. البته ارزیابی اصل «نظریه پسااسلام گرایی» را به مجال دیگر حوالت می دهیم.

1. به زعم آصف بیات جرقه اولیه حوادث اخیر در ایران که به دنبال فوت مهسا امینی در مقر پلیس اخلاقی اتفاق افتاد شباهت زیادی به جنبش های بهار عربی دارد. بو عزیزی در تونس خودسوزی می کند و سعید خالدی زیر شکنجه پلیس کشته می شود. در حالی که مرگ مهسا امینی از این جنس نبوده است. همین امر، عدم مشارکت عمومی در آشوب خیابانی در ایران را توضیح می دهد. مضافا اینکه به گفته وی انقلاب تونس کشورهای عربستان و امارات را غافلگیر کرد و آنان احساس خطر کردند و برای جلوگیری از شیوع آن در دیگر کشورها میلیون ها دلار هزینه کردند. این در حالی است که همین کشورها و امریکا و نظام سرمایه داری میلیون ها دلار برای دامن زدن و فراگیر شدن اغتشاشات در ایران هزینه کردند. بیات کودتا در سودان را نمونه ای از حرکت ضد انقلابی این کشورها در سرکوب بهار عربی - به گفته وی- یا بیداری اسلامی می داند. دولت امریکا از کودتای السیسی در مصر حمایت کرد و خانم رایس، وزیر خارجه وقت امریکا این کودتا را دموکراتیک خواند. لذا بیات بر همین پایه معتقد است که وقتی دولت های سرکوبگر از ناحیه این کشورها پشتیبانی می شوند، مردم باید متحد شوند: «اگر این دولت ها تا این حد به هم کمک می کنند و با هم برای سرکوب اقدام می کنند شاید مردم هم برای مقاومت باید همین کار را کنند» (بیات آصف: 16 آذر 1401). بر این اساس، مقاومت مردم ایران پاسخی به حمایت جبهه عربی یهودی از اغتشاشات بوده است.

2. بیات و هم مسلکان فکری وی اصرار بر این دارند که اغتشاشات اخیر و مشابه آن در سال های گذشته را حرکت انقلابی بخوانند. این در حالی است که بیات ملاک هایی که برای تفکیک جنبش از ناجنبش، حرکت انقلابی از ضد انقلابی بیان می کند، همگی حکایت از این دارد که نباید اغتشاشات رخ داده در ایران را از جنس جنبش و انقلاب تلقی کرد. وی یکی از عوامل شکل گیری اعتراض های مردمی در جهان را «گسترش سیاست های اقتصادی نولیبرالی در سراسر جهان است که کمابیش هم در کشورهای شمال و هم در کشورهای جنوب موجب و موجد نابرابری، طرد و محروم سازی و بی ثباتی و ناامنی بی سابقه از زمان جنگ دوم جهانی تا کنون بوده است»، دانسته است. در حالی که دولت های نولیبرال و به طور کلی نظام سرمایه داری از اعتراضات خیابانی در ایران حمایت و پشتیبانی می کنند.
ویژگی که بیات برای جنبش های ضد انقلابی برمی شمارد و هشدار می دهد که باید حواسمان به ضد انقلاب باشد «مدافع وضع موجود بودن» آنها است. انقلاب حرکتی در جهت تغییر وضع موجود و اصلاح امور است. در حالی که ناجنبش ها در صدد بازگشت به گذشته و حفظ وضع موجود هستند: «باید حواسمان به «ضد انقلاب» هم باشد؛ یعنی آن ساختارها، نهادها و ائتلاف ها که در برابر تغییر ایستادگی می کنند و ممکن است برای بازگرداندن وضع و بازپس گرفتن مواضع شان به ضدجنبش هایی بی رحمانه تر دست بزنند.» مسلما آصف بیات نمی تواند انکار کند که انقلاب اسلامی 57 نهضت مردمی در مخالفت با وضع موجود و اعتراض علیه گسترش سیاست های اقتصادی لیبرالی نبود. این انقلاب از همان 22 بهمن 57 تا به امروز با ناجنبش های ضد انقلابی درگیر بوده است. جدیدترین این ضدیت ها اغتشاشات 1401 است که آشکارا علیه انقلاب اسلامی خشونت به راه انداختند.

3. آصف بیات اعتراض خیابانی را «خیزش بازپس گیری زندگی» خوانده است: «گویی مردم خواهان بازپس گیری جوانی های برباد رفته، زندگی های ناکرده، شادی های سرکوب شده و آرزومندی یک زندگی عادی و آبرومندانه هستند. به نظرم این خیزش زندگی را طلب می کند.» این سخن بدین معنا است که گویی چنین زندگی پیش از انقلاب فراهم بوده است ولی مردم ایران با به راه انداختن انقلاب، دست رد به آن زده اند و حالا معترضان می خواهند آن زندگی را باز پس بگیرند! در حالی که انتساب این «خیزش بازپس گیرانه» درباره انقلاب اسلامی و تحقق آن پس از انقلاب انکارناپذیر است. پیش از انقلاب جز برای اشراف و طبقه حاکمه زندگی نبود که حالا معترضان خیابانی درصدد باز پس گیری آن بر آمده اند. اگر هم امروز زندگی نسبتا آبرومندانه و شادی هست به برکت فعالیت های جهادی انقلابیون است. در ناجنبشی اغتشاشات اخیر همین بس که می خواهد همین اندازه از زندگی و شادی را از مردم باز پس بگیرد، چون ضد انقلاب است و خواهان بازگشت به وضع پیش از انقلاب است. اگر آصف بیات این خیزش را ارتجاعی نمی داند، پس نباید این خیزش ضد انقلاب اسلامی باشد، چون این انقلاب با همین انگیزه های باز پس گیری زندگی و شادی پدید آمده است. در نتیجه ماهیت ضد انقلابی این ناجنبش تامل برانگیز است.

4. بیات راه عبور از وضع موجود را در «سیاست امید» می داند و آن سیاستی است که به بدیل می اندیشد؛ اینکه چه چیزی می تواند بدیل و جایگزین وضع موجود باشد، محل بحث است: «سیاست امید بازتابی از پراکسیس است. به عبارت دیگر، این سیاست، در درجه اول، یعنی فکر کردن به بدیل و امکانات. یعنی فرا رفتن از آنچه که موجود است.» به زعم وی این نوع فکر کردن کار روشنفکر است و نه جامعه شناس. بنابراین، بیات تلویحا کار خود را فکر کردن درباب بدیل ها نمی داند،چون او بیشتر خود را جامعه شناس جنبش ها می داند و نه روشنفکر، البته مقصود وی از روشنفکر آن دسته از روشنفکران پشت میزنشین نیست بلکه مقصود «آنهایی که در جامعه ارتباطی ارگانیک با فرودستان دارند و می توانند یک چشم انداز فراگیر به وجود بیاورند. به این معنی، من می گویم که دنیای عرب چنین چشم اندازی را نداشته و این فقدان در مجموع بر اتفاقات اخیر تاثیر منفی گذاشته است.» بلکه چنین چشم اندازی در جنبش های اعتراضی در ایران نیز دیده نمی شود. در ایران، روشنفکری که با درد و رنج مردم زندگی کند و ارتباط ارگانیک با مردم فرودست برقرار کرده باشد، نادر است. به خلاف جبهه انقلابی که نمونه های بی شماری از زندگی با فرودستان می توان سراغ داد.

5. آیا شعار «زن، زندگی، آزادی» می تواند آن بدیلی که آصف بیات می گوید باشد؟ اینکه زن مورد نظر اغتشاشیون بدیل چه چیزی است، مهم است. آیا مثلا زن بی حجاب و نیمه عریان -برابر آنچه که در ایام اغتشاش اعلام و اقدام کردند- بدیل زن عفیفه محجبه است؟ مانند بی حجابی که بدیل حجاب است. فرضا که این شعار بدیل الگوی جمهوری اسلامی است؛ لکن آیا معنای محصلی از این بدیل ارائه شده است؟ بیات تلویحا مبهم و کلی بودن این شعار را قبول دارد حتی خود او نیز تعریف روشنی از این شعار ارائه نکرده است. او این ابهام را به طبیعت پارادوکسیکال اغلب جنبش های انقلابی نسبت می دهد؛ «اینگونه جنبش ها برای رسیدن به وحدت، مبهم و کلی سخن می گویند. به همین خاطر، بر مبنای این شعار نمی توان آینده ایران را پیش بینی کرد» (اعتماد: 19 مهر 1401). در حالی که شعارهای انقلابی شفاف و روشن است و دقیقا به همین خاطر، جنبش های انقلابی توانایی بسیج توده ها را دارند.

6. آصف بیات پیش بینی آینده جنبش اعتراضی را مشروط به رو آوردن حاکمیت برای توقف اعتراضات خیابانی به خشونت و میزان خشم اخلاقی مردم در مقابل استراتژی خشونت حاکمیت می داند. در حالی که مردم به استراتژی خشونت از سوی جنبش اعتراضی نیز توجه دارند و متاثر از خشونت ورزی اغتشاشگران به خشم اخلاقی درمی آیند. چنانکه حاکمیت در اغتشاشات اخیر خویشتنداری حداکثری از خود نشان داد ولی معترضان خیابان خشونت گسترده ای را در کف خیابان به راه انداختند، به طوری که یکی از دلایل عدم اقبال عمومی از آنان، شدت خشونتی بود که از آنها مشاهده کردند. بر خلاف نظر بیات، در نگاه مردم، اغتشاشگران آنچنان ریسک و مخاطرات تغییرات انقلابی را بالا بردند که گویی «وضع موجود» بهشت برین است، خصوصا که خشونت مورد حمایت و پشتیبانی دولت های سرمایه داری و کشورهای مرتجع بود.

7. آصف بیات در گفتاری انتقادی خطاب به عباس عبدی جریان اصلاح طلبی را  زیر تیغ نقد برده است. به عقیده وی قرار نیست تا آخر عمر از استراتژی اصلاحات پیروی کرد: «بله صحبت از هزینه و مخاطرات احتمالی تغییرات رادیکال بسیار مهم است و باید بدان ها توجه کرد، ولی گاهی آنچنان از ریسک و مخاطرات تغییرات انقلابی صحبت می شود که گویی «وضع موجود» بهشت برین است. چرا ما مخاطرات و هزینه های «وضع موجود» را فراموش می کنیم؟» بیات با این پنداشت که حاکمیت اصلاحات را بعد اعتراضات سال 88 از قدرت بیرون انداخته است، سعی در متقاعد کردن این جریان به ائتلاف با جنبش اعتراض خیابانی دارد، ولی مشکل آصف بیات در این است که می خواهد امثال عباس عبدی و هم مسلکان او را در چهارچوب مفهوم اندیشه اصلاحی و جریان اصلاحات ادراک و تحلیل کند. در حالی که این کار بزرگترین خطای ادراکی وی محسوب می شود، چون اساسا این جماعت در چهارچوب گفتمان اصلاحات فهم پذیر نیستند، بلکه باید آنان را در چهارچوب گفتمان اقتدارگرایی فهمید. تمام تلاش جریان موسوم به اصلاحات معطوف به تصاحب و تثبیت و حفظ قدرت بوده است. این جریان با نگاه ابزاری با جنبش اعتراضی برخورد می کند. آن سیاست امیدی که آصف بیات به عنوان شرط تغییر وضع موجود طرح کرده است، در جریان اصلاحات مفقود و غایب است. این جریان هیچ گاه درباره بدیل نیندیشیده است.
اما از دیگر اشتباهات ادراکی آصف بیات درباره اصلاحات این است که گمان کرده است که آنان مخالف وضع موجودند. حال آنکه این جریان در پدید آمدن درد و رنج های موجود نقش اصلی و اساسی داشته و دارند. در واقع، بیات می خواهد برای بر هم زدن وضع موجود به جریانی رو آورد که خود آن جریان از بانیان آن هستند. نتیجه چنین خطای ادراکی بازی خوردن سیاسی است. اشتباه دیگر بیات این است که گمان کرده حاکمیت بعد  از فتنه سال 88 اصلاحات را بیرون کرده است. این جریان در سال 92 به قدرت بازگشت. اعتماد حاکمیت به جریان اصلاحات در سال 1400 به پایین ترین حد خود رسید، ولی این مردم بودند که آنان را از قدرت کنار گذاشتند.

فرجام سخن
درباره گفته ها و تحلیل های آصف بیات نقدهای بیشتری را می توان طرح کرد ولی به همین اندازه بسنده می کنیم. عمده نتیجه ای که از بیان نمونه های یاد شده می توان گرفت آن است که با وجود اینکه آصف بیات به جامعه شناسی نام آشنا و متخصص در شناخت جنبش های اجتماعی و سیاسی شهرت یافته است، ولی به نظر می رسد دیدگاه های وی در این باره چندان دقیق نیست. شاید بیات اطلاعات وسیعی درباره بهار عربی یا بیداری اسلامی و نیز جنبش های سیاسی ایران قبل و بعد انقلاب به دست آورده باشد، اما این دانش وی عمیق و متقن نیست. تحقیقات وی درباره جنبش ها بیشتر صبغه ناپژوهشی دارد تا پژوهش علمی. شاید این امر، به دلیل غلبه نگاه ایدئولوژیکی وی باشد.

* دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و رئیس انتشارات سمت
کد مطلب : 197
http://ecovatan.ir/vdcak0n6149no.5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما