حدود ۵۰ سال پیش، رواندرمانگری که روزانه تا ۱۶ ساعت کار میکرد در نوشتهای، در توصیف وضع زندگیاش، گفت «فرسوده» شده است. او این کلمه را بارها از زبان بیمارانش شنیده بود که عمدتاً معتادانی بودند که هروئین نابودشان کرده بود. رفتهرفته، فرسودگی ورد زبان همه شد. معلمان، پرستاران، پزشکان و کارمندان احساس میکردند شرایط سبعانۀ کار زندگیشان را سیاه کرده است. بعد توصیهها از راه رسیدند. پنج یا ده یا بیست راه برای رهایی از فرسودگی. اما آیا واقعاً کسی از فرسودگی نجات پیدا کرد؟