محمدمحسن راحمی: عملیات «توفان الاقصی» فصل تازهای در تاریخ مبارزه با رژیم اشغالگر قدس رقم زد. برای نخستین بار مبارزان فلسطینی به صورت زمینی به مناطق اشغالی حمله و بیش از ۱۵۰۰ صهیونیست را به هلاکت رساندند و 200 نفر را به اسارت گرفتند. پس از عملیات 7 اکتبر، اسرائیل با حملات وحشیانه به نوار غزه درصدد جبران لطمهای که به حیثیت ازدسترفته امنیتی، نظامی و سیاسیاش وارد شده بود برآمد و در این بین از کشتار مردم پناهنده به بیمارستان الاهلی(المعمدانی) هم ابایی نداشت. بحث و تحلیل پیرامون وضعیت جنگی همچنان ادامه دارد اما درباره سایر زوایای تئوریک این پدیده تاریخی کمتر بحث شده است. دکتر ابراهیم فیاض، استاد مردمشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در گفتوگو با «وطن امروز» بحثی تاریخی درباره خاستگاه پیدایش صهیونیسم و زیست اجتماعی - سیاسی اسرائیل ارائه میکند و سپس به نحوه مواجهه جهان اسلام در دورههای مختلف با این پدیده میپردازد و در نهایت تحلیلی از وضعیت فعلی و آینده منطقه به دست میدهد که خواندنش در این روزها خالی از لطف نیست.
* در ۲ هفتهای که از عملیات حماس میگذرد بحثهای مختلفی شده که بیشتر حول موارد سیاسی، استراتژیک و نظامی بوده است. قصد داریم در این گفتوگو ناظر به دلالتهای اجتماعی و مردمشناسانه در وضعیت فعلی فلسطین اشغالی، منطقه و دنیا صحبت کنیم.
دنیای امروز واقعا پیچیده است و اصلا قابل تصور نیست که چه اتفاقی رخ میدهد؛ نمیتوانید دریابید که دارد در جهان چه میشود. تئوریها تمام و تبدیل به تاریخ اندیشه شدهاند. دیگر تئوریای نیست که بخواهد چیزی را تبیین کند. همه مستاصل هستند که چه خواهد شد. دلیل من برای این حرف همین جنگها در دنیا است. جنگی که الان در غزه به وجود آمده هم حتما طولانی خواهد شد و خود اسرائیلیها نیز بیان کردند که یا ما یا حماس باقی میمانیم! کار به آخر خط رسیده است. به جز این جنگ و جنگ اوکراین، چین نیز ممکن است وارد جنگ شود و تایوان را تصرف کند. غربیها هم کاملا درگیر هستند و باید بررسی کرد که غرب چه مسائلی دارد و در این مدت چه اتفاقاتی در آن رقم خورده که اینقدر تضعیف شده است. بیشتر هم بحث تئوریهای اجتماعی است. غالبا نظریههای اجتماعی زیربنای نظریههای سیاسی و آینده است. به عبارت دیگر، بدون نظریههای اجتماعی هرگز نمیتوان به نظریه سیاسی یا آینده سیاسی رسید.
* درباره دولت جعلی صهیونیستی و سابقه آن به لحاظ تاریخی چه نکاتی حائز اهمیت است؟
دولت اسرائیل یک دولت سوسیالیستی بود که از شرق اروپا به وجود آمد. تئودور هرتزل، پدر صهیونیسم، جزو مجارهای ساکن اتریش بود. اتریش هم تقریبا در مرز بین اروپای شرقی و غربی قرار دارد و دو قوم مهم غرب اروپا یعنی آلمان و فرانسه در اتریش به هم پیوند میخورند. اتریش مرکز فرهنگی اروپا و خیلی مهم است. ما متاسفانه اتریش را خیلی نشناختیم. رایزن فرهنگی که این را بفهمد به آنجا نفرستادیم. هرتزل در اتریش جنبش صهیونیسم را آغاز کرد اما در واقع اسرائیل یک دولت سوسیالیستی قرن نوزدهمی است. هم بنگوریون و هم گلدا مایر که نخستین نخستوزیر رژیم بود، سوسیالیست بودند و در مجموع میتوان گفت یک دولت سوسیالیستی بر سرکار آوردند. تقریبا میتوان گفت تفسیر یهودی از مسیحیت در سوسیالیسم رخ میدهد. ریشه تفکر سوسیالیستی بیشتر در جامعه یهودی است. کلیسا که کنار میرود و تفسیر یهودی از مسیحیت رخ میدهد، در کشوری همچون فرانسه به شکل سوسیالیسم درمیآید و در آلمان به پروتستانتیسم منتهی میشود. سوسیالیسم را میآورند و خشونتی که دارند و کشت و کشتاری که در دوره اولشان انجام میدهند هم کمونیستی - سوسیالیستی است. تمام تیپ و قیافهها و لباسها هم سوسیالیستی است. لباس کوملههای کردستان هم همانند لباس اسرائیلیهای اولیه است. رنگ لباسها مثل کوملههاست. اینها همه به یک معناست و در یک مقوله هم میگنجند. اینکه بین کوملهها و حزب دموکرات و احزاب کرد - کمونیستی و سوسیالیستی و مطابق همان مدل فرانسوی - با صهیونیستها همکاری وجود دارد بر همین اساس است. همکاری فقط استراتژیک نیست، اینها همکاری تئوریک دارند. الهام علیاف که با اسرائیل همکاری راهبردی دارد تصادفی نیست، بلکه اینها کمونیست هستند. علیاف هم جزو «کاگب» شوروی بوده است. ضمنا شوروی بیشترین قدرت را در تاسیس اسرائیل داشته است و بعد از آن آمریکا پیگیر شده است. همیشه چپها حمال راستها هستند در تاریخ. یعنی چپها شروع میکنند و راستها ادامه میدهند. بر همین اساس شاهد هستید کسانی که دخالت در تاسیس اسرائیل داشتند، هم شوروی و هم فرانسه هستند. تاسیس دولت یهود ابتدا در هلند است، هنوز فلسفه اقتصادی آنها هم در هلند است. در دوره کرامول این یهودیان به انگلیس منتقل میشوند و در آنجا روچیلدها مسلط میشوند. از قرن 20 به بعد هم یهودیان وارد آمریکا و در آنجا مستقر میشوند. بعد هم بمب اتم و سرمایهداری جهانی و... اتفاق میافتد و تا امروز ادامه دارد و اسرائیل را باید با توجه به این سابقه دید. هم شوروی کمونیست و هم آمریکای سرمایهداری پشت اسرائیل بودند و این غربیت و مدرنیسم چپ یا مدرنیسم راست و سرمایهداری فرقی ندارد، همه اینها در ماجرای تاسیس اسرائیل آمدند و در خاورمیانه نفوذ کردند. یعنی یک پایگاه نظامی و اطلاعاتی غرب و شرق مدرن در خاورمیانه تشکیل شد. این ادامه جنگهای صلیبیاست که هم شارلمانی فرانسه در آن نقش دارد و هم انگلیس. زمانی ژنرال فرانسوی در سوریه با پا به قبر صلاحالدین ایوبی زد و گفت دوباره بازگشتیم! یعنی بعد از جنگهای صلیبی بازگشتیم و این ماجرا قبل از تاسیس اسرائیل است. پس میتوان گفت تاسیس اسرائیل برای نفوذ غرب در خاورمیانه و جهان اسلام است. غربیها دیگر نمیتوانستند استعمار کنند، بنابراین پایگاه تاسیس میکنند. اسرائیل که تشکیل شد کشت و کشتار رخ داد. مثل همین امروز، فرقی نمیکند، فقط آن زمان در بدو تاسیس اسرائیل سوسیالسیت است و در مراحل بعد که به تدریج بیشتر با غرب ممزوج میشود، تبدیل به فاشیست میشود.
* به یک دولت راست فاشیستی تبدیل میشود.
بله! دولت فعلی اسرائیل راستگرای فاشیستی است. زمانی که اسرائیل تشکیل شد، کشورهای اسلامی با نظامات سنتی خود یعنی پادشاهی و اُمرایی میخواستند با آن بجنگند. دولت اسرائیل یک دولت مدرن چپ بود که اعتقادی میجنگید.
اسرائیل هیچگاه دولت مذهبی نبود، محکم میجنگید تا دولت سوسیالیستی به وجود بیاورد و در اوج آن هم به کمونیسم رسید. کمونیسم در اسرائیل اولیه اجرا شد. نظام اشتراکی در «کیبوتص»ها تشکیل شد و دهکدههای اشتراکی به وجود آمد که در آن دختر و پسر ازدواجی نداشتند و رابطه جنسی آزاد بود تا فرزند به دنیا بیاورند و دولت صهیونیست بزرگ شود. در کیبوتصهای اسرائیل روابط جنسی و اقتصاد مشترک بود و افراد باید در مزارع کار میکردند شبیه همان قصه کمونیسم استالینیستی بود. هم باید میجنگیدند و هم کار میکردند. کیبوتص، یک ساختار کاملا کمونیستی بود. البته در این نظریه هم شوروی و هم اسرائیل شکست خوردند و هر دو تبدیل به دولتهای فاشیستی شدند. در همان کیبوتصها نوزادان زیادی هم متولد شدند اما الان در اسرائیل خانوادهگرایی شدید است. در فاشیسم فعلی اسرائیل، نژادپرستی و فاصله طبقاتی به شدت نمود دارد. در فاشیسم دیگر خبری از برابری طبقاتی نیست. در اسرائیل در درازمدت فاصله طبقاتی و فاصله نژادی زیاد شد. الان سیاهپوستان و رنگینپوستانی که آمدهاند، نسبت به نسل اولیه اروپای شرقی که بور و سفید هستند، تحقیر شدهاند. اینها خود را نژاد برتر میدانند و نژادپرستی در اسرائیل اوج گرفته که در تظاهراتهای اخیر مشخص است، حتی در بین سیاهپوستان هم زد و خوردهایی شکل گرفت، بنابراین در اسرائیل فعلی فاصله طبقاتی بشدت بالاست، فساد اقتصادی هم بشدت بالاست. نخستوزیر فعلی هم بشدت فاسد است. الان اسرائیل سرتاپا فساد است. شهروندان صهیونیست هم دیگر جنگجو نیستند، ارتش جنگجو نیست. الان با خشونت عمل میکنند ولی در درازمدت ارتش اسرائیل فرومیپاشد. در جنگ 33 روزه اگر حزبالله 3-2 روز بیشتر صبر میکرد ارتش اسرائیل فروپاشیده بود. الان هم تجربه کردند و اسرائیل میداند کم میآورد و شروع به فشار میکند.
* در صحبتهایتان به آرایش اولیه کشورهای اسلامی در برابر اسرائیل اشاره کردید. این وضعیت در ادامه چه تغییراتی داشت و امروز به چه صورت است؟
عرض کردم اسرائیل که تشکیل نظام سوسیالیستی داد، کشورهای اسلامی با نظام پادشاهی و اُمرایی شروع به جنگیدن با آنها کردند. به شدت ضعیف بودند و سریع هم شکست خوردند. هر کشوری وسط آمد شکست خورد. نظام اسلامی دید با نظام پادشاهی راه به جایی نمیبرد. بعد از آن کودتاهای سوسیالیستی در این کشورها رخ داد. در مصر عبدالناصر به قدرت رسید و حافظ اسد در سوریه و صدام در عراق با کودتاهای سوسیالیستی روی کار آمدند.
اینجا ایستادگی کشورهای اسلامی در مقابل اسرائیل قدری ادامه یافت اما باز هم عملا شکست خوردند. یعنی جمال عبدالناصر شکست خورد، البته مرگ او هم مشکوک و دامادش جاسوس اسرائیل بود. بلافاصله هم شاهد هستیم سادات سر کار میآید و او شروع به آمریکایی کردن مصر میکند. کسی که این وسط به صورت سوسیالیستی میماند حافظ اسد است که تا آخر یک سوسیالیست جدی است و در آخر هم مذهبی شده بود. در عمرش نه شراب خورد و نه سیگار کشید و همه هم به عنوان آدمی اخلاقی او را قبول داشتند. خانواده حافظ اسد در سوریه هم با همه توطئهها هنوز در سوریه مشروعیت دارد. نکته اینجاست که سوسیالیستها این همه اقدام کردند اما نهایتا به وضعیت «نه جنگ، نه صلح» با اسرائیل رسیدند. لیبی هم بعدا به این قصه ملحق شد. در این اوضاع و احوال بود که یکباره انقلاب اسلامی در ایران رخ داد. انقلاب اسلامی انقلابی است که روحانیت رهبری آن را بر عهده داشت اما غیر از آن یکی از قوای محرکهاش شریعتی و طیف روشنفکری بود که اندیشه آنها در انقلاب تاثیر داشت. شریعتی از پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی ژان پل سارتر شروع و با عرفان ایرانی هم پیوند برقرار کرد. او به فلسفه فحش میدهد و میگوید فیلسوفان پفیوزان تاریخند و خودش «عرفان، آزادی و عدالت» را قبول میکند. شریعتی عرفانی است و این سبک و سیاق خود را از ژان پل سارتری میگیرد که پدیدارشناسی -که نوعی فلسفه مسیحی روشمند شده است - را با اندیشههای چپ سوسیالیستی مخلوط کرده و تبدیل به یک اندیشه عرفانی مبارزهجو شده است. شریعتی همان موقع در فرانسه است و این را میگیرد و به ایران میآید. کل اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی چپگرای ژان پل سارتر را در اسلام بازتولید میکند که نتیجه آن برجسته کردن مفاهیمی اعم از «بازگشت به خویشتن»، «جهاد»، «شهادت» و ... میشود. اینها را شریعتی مطرح میکند که در واقع بخشی از مبانی انقلاب میشود. وقتی انقلاب اسلامی پیروز میشود، کشورهای سوسیالیستی منطقه مثل صدام بشدت نگران میشوند و رهبری خود در جهان اسلام در مقابله با اسرائیل را در خطر میبینند. صدام با اندیشه سوسیالیستیاش وارد جنگ با ایران میشود که 8 سال این جنگ ادامه دارد. وقتی انقلاب اسلامی پیروز میشود لیبی هم احساس وحشت میکند و امام موسی صدر را میدزدد و سربهنیست میکند. قذافی میدانست با پیروزی انقلاب اسلامی و حضور امام موسی صدر در لبنان، سران عرب در مقابل اسرائیل رهبری خود را از دست میدهند. صدام به ایران حمله میکند و لیبی هم امام موسی صدر راسربهنیست میکند که رهبری را از دست ندهند.
حافظ اسد پشت انقلاب اسلامی آمد. شاید قرابتهای مذهبی بین علویها با شیعیان هم در رویکرد او موثر بود. صدام میگفت فقط من رهبر مقاومت و ضداسرائیل هستم. حتی بعد از اتفاقات جنگ خلیجفارس، چند موشک هم به اسرائیل زد تا بگوید من رهبر مقابله با اسرائیل هستم. به این دقت داشته باشید که در فضاهای سوسیالیستی، مثل خود استالین، هیچ رقیبی را قبول نمیکنند. مثل فرعون، انا ربکم الاعلی میگویند و فقط خودشان را قبول دارند. صدام هم همین دعوا را داشت که رهبری مقاومت در برابر اسرائیل فقط از آن من است. حتی یاسر عرفات و بقیه که پشت صدام درآمدند هم در نهایت در مقابله با اسرائیل شکست خوردند و این بسیار معنادار است. به قول امام(ره) جنگ باعث شد ایران قدرت هژمونیک ضدسرمایهداری و ضداسرائیل قلمداد شود. برای همه مردم جهان اسلام هم مشخص شد که اگر واقعا صدام راست میگفت پس چرا با ایران که ضد اسرائیل بود، جنگید. وقتی هم صدام به کویت حمله کرد دیگر هویت او بیشتر آشکار شد که وی خودمحور است و کاری هم به اسرائیل ندارد. اینجا بود که دیگر با وجود موشکپرانیاش به سمت اسرائیل هم حتی کسی نگفت صدام ضداسرائیل است! بعد از این دوره در مقطع حملات 11 سپتامبر و سپس جنگ عراق، صدام سرنگون شد و بعد آمریکاییها سراغ لیبی رفتند و قذافی را هم سرنگون کردند. تنها کسی که در امان ماند بشار اسد بود که سوریه را نیز با کمک داعش خواستند نابود کنند. این مسائل همگی معنادار است. اگر ایران پشت سوریه نبود، آن را همانند لیبی نابود میکردند و تجزیه میشد. این مقطع مهمی است که ایران با کمک سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مقابل داعش ایستاد و توانست سوریه را هم نجات دهد. جریان داعش، جریان خلافتگرایی بود. خلافتگرایی در زمان معاویه تبدیل به پادشاهی شد و این پادشاهی در کل جهان عرب تا زمان ایجاد اسرائیل وجود داشت و شکست میخورد. شکست این نظامات پادشاهی در مقابل اسرائیل، باعث شدند نظامات سوسیالیستی سر کار بیایند. خلائی که در نظامهای سوسیالیستی وجود داشت این بود که مبنای خلافتی نداشتند و مبنای پادشاهی هم نداشتند مثل زمان پس از معاویه. اینجا یک نوع خلأ وجود داشت تا اینکه انقلاب اسلامی رخ داد. انقلاب اسلامی یک «نظام امت - امامت»ی بهوجود آورد که کاملا ریشه در تفکر قرآنی دارد. الان جمهوری اسلامی تمام جهان اسلام را امت اسلامی میداند. یعنی رهبر انقلاب، حضرت آقا، بارها بیان کردند بشدت طرفدار امت اسلامی هستند. برخوردی که ایران با طالبان دارد هم کاملا براساس همین ایده امت اسلامی است. غربگراها تلاش دارند این را مختل کنند و در قصه قتل داریوش مهرجویی و اتفاقات اخیر درباره مهاجران هم دیدید که میخواستند فضا را امنیتی و افغانستان را نابود کنند. طالبان اعلام کرده اگر کشورهای اسلامی اجازه دهند با اسرائیل میجنگیم. این تفکر کاملا برعکس داعش است. داعش در همین ایام در مسجد شیعیان هزاره در افغانستان بمب گذاشت، بنابراین این نزاع میان ایران و افغانستان اتفاقا توطئه است. حاج قاسم در برخورد با داعش که نظامی خلافتی بود، نماد «نظام امت - امامت» بود. داعش به دنبال کشت و کشتار بود و برای او هر چند هدف بیشتر شیعه بود اما شیعه و سنی معنا نداشت. در مقابل حاج قاسم نظام امت - امامتی را نمایندگی میکرد که رأفت، صلح و مهربانی را منعکس کرد. رفتار حاج قاسم در دفاع از ایزدیها را به خاطر دارید. الان حاج قاسم در کشورها پرستیده میشود. کلیپی دیدم که دختر مسیحی مقابل مجسمه حاج قاسم آمد و صلیب کشید و برای او دعا کرد. نظام امت - امامت دارد کار میکند و جلو میرود. البته زمان میبرد تا از نظام خلافتی نجات پیدا کنیم. ایران بعد از ساختار جدید با عربستان هم صحبت میکند که مشابه همان کاری است که پیامبر(ص) در اوج قدرت انجام دادند. با مصر هم صحبت خواهد کرد، با اردن هم صحبت میکند. چه اتفاقی در قصه جنگ اخیر افتاده است؟ جریان از این قرار است که مردم و جوانان منطقه بهشدت هوشیار شدند. دولتهای این کشورها تقریبا بیخاصیت ماندند و نمیتوانند کاری کنند. نظام پادشاهی، سلطانی و اُمرایی، 3 مدل نظام در جهان اهل سنت است. یک نظام پادشاهی مثل عربستان است، یک نظام سلطانی همچون عمان است و یک نظام امرایی و امیری است مثل مصر و امارات. البته در مصر به سیسی، رئیسجمهور میگویند ولی عملا نظام امرایی است. الان ترکیه قرار است به سلطانی برگردد. این چند نوع حکومت است ولی هیچ یک همانند نظام امت - امامت نیست. ایران در حال جمع کردن همه این حکومتهاست. نظام آذربایجان و ترکیه که ضدایران بودند در حال فروپاشی هستند، بویژه وقتی ایران با عربستان مذاکره کرد. به نظرم در ادامه عربستان و مصر هم نظریه امنیتی خود را با ایران بازتعریف خواهند کرد. مصر نظریه امنیتی خود را با ایران تعریف میکند برای اینکه بماند؛ اینها مواردی است که رخ میدهد.
* بعد از عملیات اخیر این اتفاق میافتد؟
بله! به صورت تاریخی به سمت این فراساختار خواهد رفت.
* عملیات الاقصی زمانی انجام شد که کشورهای عربی به سمت پیمان آبراهام و صلح با اسرائیل میرفتند. به نظر شما در ترتیبات امنیتی منطقه بعد از این جنگ، تغییرات کلانی در این حوزهها رخ خواهد داد.
درست است! عربستان میخواهد رشد کند و در درجه اول، امنیت برای او مهم است. عربستان میخواست امنیت خود را با اسرائیل تعریف کند اما پس از جنگ غزه باید آن را با ایران تعریف کند. این شروع شده بود که اسرائیل نگذاشت. الان غرب در اوکراین هم در حال شکست است. گفتند اگر جنگ در فلسطین ادامه یابد حتما اوکراین شکست میخورد، خصوصا الان در آستانه زمستان که این اتفاق رخ میدهد. نکته مهم این است که این جنگ تئوری میسازد. این جنگی که حاج قاسم طراحی کرده بود با ساختاری که امروز دیدم تئوری میسازد. حاج قاسم در شب آخر سفر به لبنان اینها را طراحی کرده و گفته بود اینها را بنویسید و نوشتهاند که اینها الان رخ میدهد. حزبالله هنوز وارد جنگ نشده است، سوریه هنوز وارد جنگ نشده است. همین الان نیروهایی که با داعش جنگیدند در سوریه زیاد هستند. اینها کامل میتوانند وارد جنگ فلسطین شوند. اردن هم جلوی مردم را گرفته تا وارد این جنگ نشوند. ارتش مصر هم جلوی بیاباننشینها را گرفته ولی هم با ماشین و هم پیاده به سمت غزه رفتهاند و روزبهروز هم به مرز نزدیکتر میشوند. اینها میتوانند به راحتی مرز را بشکنند و وارد شوند؛ خیلی هم تازهنفس هستند و میتوانند اسرائیل را نابود کنند. اسرائیل همینطور در حال فروپاشی است، چون برای جنگهای غیرمتمرکز آفریده نشده است. اسرائیل برای جنگهای متمرکز آفریده شده است و نمیتواند مقاومت کند و زود دچار فروپاشی خواهد شد. اسرائیل برای جنگهای اینچنینی آماده نشده است. در لحظهای که 6 میلیون جمعیت فلسطینی که در اردن هستند و همه جوان و فرهیخته هستند وارد جنگ شوند، اصلا مشخص نیست یک شب تا صبح اسرائیل بماند یا خیر!
آمریکا هم نمیتواند الان اسرائیل را نگه دارد. قدرت نظامی ندارد، قدرت اقتصادی هم ندارد. اوکراین تمام رمق آمریکا و غرب را برده و انبار تسلیحاتی اینها را خالی کرده است. اینها برای جنگ کوتاهمدت نیرو و تسلیحات دارند. اینکه آقا بیان کردند قابل ترمیم نیست یعنی ادامه جنگ فرسایشی است. این نظری است که تمام محور مقاومت روی آن اتفاق نظر دارند که با کمترین هزینه به بیشترین پیروزی برسند. کل قصه همین است. عقلانیتی که وجود دارد این است که با کمترین هزینه باید به پیروزی برسند، چه هزینه انسانی و چه هزینه اقتصادی و غیره باشد. الان 90 درصد شهرکنشینان جنوب اسرائیل گفتهاند ما دیگر برنمیگردیم. اگر از شمال هم وارد شوند که خیلی پیچیدهتر میشود. میخواهم بگویم نظام امت - امامت دارد شکل میگیرد و این تفکر اصیل اسلامی و قرآنی است که حضرت آقا آن را همانند شیوه امام علی(ع) جلو میبرند. آن چیزی که آینده را شکل میدهد، کلاننظام بسیار بزرگی است که بازگشت به اندیشه اسلامی، سیاسی و اجتماعی امت - امامت است. این را الازهر هم اخیرا قبول کرده است. یعنی در مناسبات شیعه و سنی در برخورد داخلی و خارجی به نظام امت - امامت برمیگردد، نه خلافت که باعث کشتار است. همان چیزی که حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه بیان میفرمایند. میگویند این خلافت، شتر زخمیای است که روی آن پالان بگذارند و این پرخاشگر است. منظور این است که کشت و کشتار شروع میشود. امروز داریم به وحدت جهان اسلام، شیعه و سنی، روی این قصه برمیگردیم. چطور هند این میزان به پشتیبانی اسرائیل آمده است؟ این هندوئیسم بهشدت خلاف میراث گاندی، خلاف میراث هند اصیل و هندوئیسم اصیل و بهشدت ایدئولوژیک برخورد میکند. در کانادا رهبر سیک ضد خود را ترور میکند، در قصه اسرائیل وسط میآید و بهشدت هم فعال است. این نشان میدهد این بلا بر سر هند هم خواهد آمد و در آن جنگهای طبقاتی و نژادی و مذهبی و قومی شروع میشود و هند یکباره سقوط خواهد کرد. هند تنها کشور آسیایی است که بهشدت طرفدار اسرائیل است و این در مقابل چین که پیامهایی علیه اسرائیل میدهد، عجیب است. هند چرا به اینجا رسید؟ از آن طرف پاکستان هم اسرائیل را تهدید کرده است. این نشان میدهد وحدت جهان اسلام در حال وقوع است. وحدت جهان اسلام هم زمینهساز تمدن اسلامی است. همین نظریه امت - امامت زمینه ظهور امام زمان (عج) هم هست. حرکتی که رهبر انقلاب انجام میدهند همان حرکتی است که امام زمان(عج) خواهند کرد. با این ساختار نظام امت - امامت به آینده میرویم؛ تمدن اسلامی و زمینهسازی برای ظهور در پی این امر است. از ابتدا که امام(ره) شروع کرد و نیمه خرداد 42 شروع شد، نهضت برای ظهور بود؛ هدف زمینهسازی برای ظهور امام زمان(عج) است. «سالها میگذرد، حادثهها میآید، انتظار فرج از نیمه خرداد کشم». این را اگر بخواهیم هگلی بحث کنیم بسیار جالب و تاملبرانگیز است. این آخر عمر امام(ره) است که این مطلب را بیان میکنند. این نشان میدهد کاری که باید در نظریه سیاسی، نظریه اجتماعی و نظریه فرهنگی برای شیعه و سنی انجام دهیم تا جهان اسلام وحدت یابد این است که به نظام امت - امامت برگردیم.
باید در دانشگاه تجزیه و تحلیل این نظام را شروع کنیم. حاجقاسم این مدل را اجرا کرد و جواب داد. باید چارچوب تئوریک آن را در دانشگاه و حوزه تولید و تبیین کنیم. در کجای حوزه الان نظام امت - امامت مبناست؟ اصلا وجود ندارد. اگر نظام امت - امامت بود اینطور نبود که حوزه ما با الازهر مصر هیچ ارتباط ساختاری نداشته باشد! حوزه علمیه قم باید مثل کاری که آیتاللهالعظمی بروجردی با شیخ شلتوک شروع کرد، رابطه ساختاری داشته باشد. آیتالله بروجردی هم نظام امت - امامت را در ذهن داشت، امام(ره) هم این نظام را در نظر داشت و الان حضرت آقا هم همین را نظر دارند. حوزههای علمیه نظام امت - امامت را گم کردهاند که نمیتوانند تئوریای را که رهبر انقلاب از آنها طلب کردند در این باره ارائه دهند. من یقین دارم اگر این نظام چه در عالم اهل سنت و چه در عالم تشیع، در دانشگاهها، در حوزهها و نهادهایی مثل الازهر تدریس شود جلو میرویم. البته نه فقط امامت به تنهایی! الان اخباریگری و نوشیخیه در قم فقط به سمت امامت رفته است؛ نه! امامت باید در کنار امت باشد. امامت بدون امت نیست. نبوت ما و خود پیامبر(ص) هم بر اساس امامت و امت پیش رفت. نظام نهجالبلاغه بر اساس نظام امت - امامت است و این با بسیاری از مسائل فقهی امروز ما نمیسازد. روزی که آقای رحیمپور ازغدی در قم درباره رابطه فقاهت و نهجالبلاغه گفت و سروصدا ایجاد شد، آقای جواد فاضللنکرانی گفت فقه ما ربطی به نهجالبلاغه ندارد، به عنوان مجتهد این را بیان کرد. اینکه جایگاه نظام امت - امامت در قرآن کجاست، خبری در قم نیست و فقط درباره امامت بحث است. برای همین هم با سنیها فاصله داریم. اگر مثل حضرت آقا نظام امت - امامت را مطرح کنیم، سنی هم در قالب امامت میآید و از خلافت نجات مییابد. نتیجه آن خلافت پادشاهی شد و در مقابل جهان جدید شکست خورد. در نظام پادشاهی و سوسیالیستی شکست خوردند و یکباره داعش به وجود آمد و نظام خلافتی هم با کشت و کشتاری که به جهان اسلام تحمیل کرد، شکست خورد. به عبارت دیگر، هم نظام پادشاهی شکست خورده، هم نظام سوسیالیستی در جهان عرب شکست خورده و هم نظام خلافتی شکست خورده است. الان دوره نظام امت - امامت است. از بحثهایی که از الازهر دیدم هم همین برمیآید ولی متاسفانه در قم، امامت بدون امت را بحث میکنند و در اهل سنت امت بدون امامت را بحث میکنند. مشکل این است. به نظرم این امت و امامت به هم میرسند و تئوریای که این جنگ میسازد هم در همین راستاست.
* و از دل این نظام امت و امامت، مدنیتی پدید خواهد آمد که پیشتر هم شما بحثش را انجام داده بودید و در رفتاری که حماس در این عملیات داشت هم کاملا مشخص بود. یعنی اول رسانههای غربی گفتند اینها داعشی هستند و سر بریدند و بعد خودشان تکذیب کردند و خبرنگار CNN عذرخواهی کرد و فیلمهایی که منتشر شده نشان میدهد رزمندگان حماس حتی بچهها را در آغوش میگیرند و با آن خانم و 2 فرزندش هم بسیار خوب برخورد کردند. هر چقدر خواستند به داعش تشبیه کنند نشد. آن مدنیت در نیروهای اینها نیز شکل گرفته است.
درست است! این مدنیت نظام امت - امامت است که بر مبنای حفظ نظام اجتماعی عمل میکند. مبنای امت - امامت به جای جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است. جهاد تکهای از امر به معروف و نهی از منکر است و بیشتر کار نرمافزاری است تا سختافزاری! الان امت - امامت به جای جهاد به امر به معروف تکیه دارد و فقط جهاد نیست که کشت و کشتار کنند. اینها میخواستند حماس را به سمت داعش ببرند. صهیونیستها هم بیان کردند داعش را برای چه درست کردیم. آمریکا به نمایندگی یهود جهانی و صهیونیسم، داعش را درست کرد که به آن اعتراف هم کردند. اینجاست که شکست میخورند. الان مدنیت اسلامی در جهان اسلام با عنوان امت - امامت در حال شکلگیری است. ما باید بحث درباره این نظام را شروع کنیم. در این نظام هم حفظ نظام اجتماعی و عدم کشت و کشتار اصل است. این مبنای صلح جهانی اسلام است. جنگی که حماس دارد انجام میدهد دفاع از خود است. الان بیان میکنند اگر کودکان غزه کشته میشوند از این منطقه بیرون بروند؛ کجا بروند؟! اینجا کشور آنهاست. اینها جایی ندارند بروند، اینجا سرزمین آنهاست. الان اسرائیلیها از اسرائیل میروند، این نشان میدهد اینجا سرزمین اسرائیل و یهود نیست. سیدحسن نصرالله هم گفته به کشور خود بازگردید. حضرت آقا هم بیان کردند اینها باید بروند و دموکراسی پیش بیاید. حضرت آقا عنوانی که برای این قصه گذاشتند همین بود که گفتند دموکراسی اسلامی همین است، نظام امت-امامتی برای حفظ نظام اجتماعی است. اینها کنار بروند و فلسطینیها بازگردند و رای دهند که چه کار کنند و حکومتی فلسطینی شکل گیرد. 75 سال است اسرائیل کشت و کشتار میکند و غاصب است. نظام اسرائیل سوسیالیستی بود و الان فاشیستی شده است. حضرت آقا در مقابل آن، دموکراسی بر اساس نظام نبوی را مطرح کردهاند. همان کاری که پیامبر(ص) انجام میدادند. پیامبر(ص) هر جا را میگرفت، میگفت برای امنیت خود جزیه دهید یا مسلمان شوید و زکات دهید. پیمانهایی که پیامبر در اواخر عمر خود در مرز روم بست، همین مسائل بود.
* وسط این جنگ حماس و اسرائیل، شیخ زکزاکی هم با آقا دیدار کرد. یعنی پتانسیلی که در آفریقاست هم دارد فعال میشود.
برای اینها دیگر چیزی نمانده است. آنقدر نظامهای سوسیالیستی آوردند و آنجا بازیگر منافع شرق و غرب شدند که دیگر داد مردم درآمده است.
* کودتاها در این کشورها باعث شد 3-2 کشور از دست فرانسه دربیایند.
بله! آن هم عملیات نظامی بود چون به این رسیدند که دیپلماسی جواب نمیدهد. همان اتفاقی که در فلسطین افتاد. این همه مذاکره ابومازن و سازمان آزادیبخش فلسطین چه شد؟! هیچ! فقط روز به روز زمین گرفتند! گفتند کرانه باختری برای شما و الان کرانه باختری را پر از شهرکنشین کردهاند. اروپا و آمریکا هم اینها را محکوم کردند اما چه شد؟ هیچ! همه هم محکوم کردند ولی چه فایدهای داشت؟ راهحل این مساله دفاع و جنگ است.