مقامات بلند پایه آمریکایی بارها و بارها در سخنان خود بر این موضوع تاکید کردهاند که در صدد هستند نظام جمهوری اسلامی ایران را از درون متلاشی و به کشور های کوچکتر تقسیم نمایند. در بسیاری از نمونهها شاهد حمایتهای نظری موسسات تحقیقاتی ایالات متحده از گروههای قومی تجزیهطلب ایرانی هستیم. بسیاری از بنیادهای تحقیقاتی آمریکایی از طراحان اصلی طرحهای نظیر طرح خاورمیانه بزرگ، گفتمان های قومگرایی، تجزیهطلبی و فدرالیسم میباشند. استفاده از گفتمان های مدرن و امروزی و تلفیق آن با قومگرایی رایج ترین و زیرکانهترین شیوههای این موسسات است. این نهادها با به کارگیری گفتمانهایی چون آزادی، پلورالیسم از هر نوع به ویژه قومیتی، حقوق بشر، زبان مادری، آزادی انتخاب و ... که به ویژه در طرح خاورمیانه بزرگ مشهود است بسیاری از نخبگان قومی را در راستای اهداف خود جذب و تربیت مینمایند.
بحث پشتیبانی مالی، سیاسی، تئوریک و . . . ایالات متحده از گروه های قومگرا در ایران چیزی نیست که نتوان آن را به آسانی تائید کرد. مقامات بلند پایه آمریکایی بارها و بارها در سخنان خود بر این موضوع تاکید کردهاند که در صدد هستند نظام جمهوری اسلامی ایران را از درون متلاشی و به کشور های کوچکتر تقسیم نمایند. در بسیاری از نمونهها شاهد حمایتهای نظری موسسات تحقیقاتی ایالات متحده از گروههای قومی تجزیهطلب ایرانی هستیم. بسیاری از بنیادهای تحقیقاتی آمریکایی از طراحان اصلی طرحهای نظیر طرح خاورمیانه بزرگ، گفتمانهای قومگرایی، تجزیهطلبی و فدرالیسم میباشند. استفاده از گفتمانهای مدرن و امروزی و تلفیق آن با قومگرایی رایجترین و زیرکانهترین شیوههای این موسسات است. این نهادها با به کارگیری گفتمانهایی چون آزادی، پلورالیسم از هر نوع به ویژه قومیتی، حقوق بشر، زبان مادری، آزادی انتخاب و ... که به ویژه در طرح خاورمیانه بزرگ مشهود است بسیاری از نخبگان قومی را در راستای اهداف خود جذب و تربیت مینمایند.
نشریه «ویکلی استاندارد» از مدافعان اجرای طرح خاورمیانه بزرگ در مقالهای به قلم توماس مک ایندی (معاون ستاد هوایی امریکا) در مورد مدل حمله احتمالی امریکا به ایران اینگونه ابراز نظر می کند: «عملیات گسترده نظامی به همراه عملیات پنهان از ناراضیان داخلی همانطور که در افغانستان اجرا شد می تواند با استفاده از گروههای قومی غیرفارس برای سرنگونی رژیم اسلامی ایران طرحریزی شود.» وی اضافه می کند که جمعیت متکثر قومی ایران زمینه مساعدی را در اختیار آمریکا قرار داده که میتوان برای عملیات مخفیانه از آن بهره برد؛ تنها 51 درصد ایران فارس هستند و کردها و آذریها 35 درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند که 70 درصد آنها زیر 30 سال و دارای نرخ بیکاری 20 درصد هستند. اما نکته مهمتر اینکه بخش اعظم قومیتهای ایرانی هم مرز و همسایه کشورهای جمعیت مشابه قومی هستند که میتواند مورد استفاده قرار بگیرد.
ویلیام بیمن استاد دانشگاه براون در ژوئن 2003 طرح دولت بوش برای تغییر رژیم ایران را بر اساس حمایت از گروههای تجزیهطلب، حمایت از سازمان مجاهدین خلق، حمایت از سازمانهای سلطنت طلب و دخالت نظامی در صورت لزوم تبیین کرد. در ژوئن 2003 استیون میلز از مرکز بلفر برای علوم و روابط بینالملل دانشگاه هاروارد تصریح کرد که طرح تغییر رژیم دولت بوش و نو محافظه کاران براساس گسلهای سیاسی-اجتماعی در درون جامعه ایران شکل گرفته و با استفاده از عملیات پنهان، کمکهای مالی به گروههای اپوزیسون، حمایت از گروههای داخلی، انزوای دیپلماتیک و تخریب در فرآیند بازسازی اقتصادی شکل گرفته است.
در سال 2003 و در راستای طرح تجزیه ایران پروژه پژوهشیای به سفارش نیروی دریایی امریکا به شرکت هیکس و شرکا به صورت دو پروژه تحقیقاتی در مورد اقلیتهای قومی ایران واگذار شد و «اثیر فرهنگ خارجی بر عملیاتهای نظامی» نام گرفت. سرهنگ ریگ لانگ سخنگوی نیروی دریایی امریکا در مصاحبه با فاینیشال تایمز به این موضوع اشاره کرده و به پرسشهای این نشریه پاسخ داد.
مایکل روبین از هواداران تغییر مرزها در خاورمیانه و تجزیه کشورهایی نظیر ایران و سوریه در نشریه اورشلیم پست در سال 2007 پیرامون استفاده از گروههای تجزیهطلب برای سرنگونی رژیم ایران چنین مینویسد: «اگر دولت بوش اراده سیاسی مبتنی بر پیگیری جنگ علیه تروریستها و طرفدارانشان را داشته باشد میتوان حکومت دینی ایران را ساقط کرد و با حمایت از گروه های آذری و کرد در ایران و حمله گسترده نظامی، تهران شکست خواهد خورد.»
اسکات ریتر افسر اطلاعاتی امریکا و بازرس نظامی مانورهای مشترک امریکا - رژیم باکو در مورد اهمیت جمهوری آذربایجان برای امریکا میگوید: « جمهوری آذربایجان برای منافع ما اهمیت زیادی دارد. به دلیل اینکه همسایه ایران و نزدیکترین راه برای رسیدن به تهران می باشد.» اسکات ریتر در مقاله دیگری که در سال 2006 در الجزیره از وی چاپ شد با صراحت عنوان کرد که: «نیروهای سیا و نیروهای ویژه امریکا، نیروهای آذربایجان را در قالب واحدهای نیروهای ویژه آموزش میدهند که توانایی انجام عملیات در درون خاک ایران و شوراندن بخش عظیم اقلیت قومی آذریها را داشته باشند.»
موسسات و تئوریسینهای وابسته به طرح خاورمیانه بزرگ برای پیش بردن پروژه خود تئوریها و انگارههایی را برای افراد و سازمانهایی که ایجاد کردهاند تولید میکنند. مدل فدرالیسم مبتنی بر قومیتها برای ایران از مهمترین این نظریهپردازیها است که بسیاری از گروه های تجزیهطلب به عنوان فاز نخستین تجزیه ایران به پیروی از نظریهپردازان ذکر شده به آن تمایل دارند. مایکل لدین و تیم وی در سال 2005 با همکاری موسسه امریکن اینتر پرایز کنفرانس جنجالی را با حضور عناصر ضدملی برگزار کرد که «نمونه دیگر برای فدرالیسم» نام داشت. همچنین در سال 2006 کنفرانس مشابهی در واشنگتن برگزار شد. برخی کارشناسان بر این باورند که با تصویب قانون حمایت از آزادی در ایران در سال 2006 توسط دولت بوش و اختصاص بودجه 75 میلیون دلاری برای نیروهای اپوزیسیون ایران نیروهای قومی برای وانمود کردن خود به عنوان یک آلترناتیو نیرومند برای حکومت ایران با برگزاری کنفرانسهای پیاپی و تشکیل جبهههای هواخواه فدرالیسم در صدد برآمدند تا از این بودجه کلان بهرهمند شوند.
ازجمله اقدامات دیگر صورت پذیرفته توسط نهادهای تحقیقاتی و محققین آمریکایی در راستای گسترش تمایلات جداییطلبانه قومیتهای ایرانی کتابیست که خانم برندا شفر مدیر مرکز مطالعات خزر در دانشگاه هاروارد نوشته است. وی در این کتاب با اشاره به حضور قومیتهای ایرانی در نقاط مرزی کشور و استمرار دنباله این قومیتها در کشورهای همسایه میتواند ازجمله ظرفیتهای مطلوب و کارا برای بحث تجزیه ایران باشد.
موسسه اینترپرایز ازجمله نهادهای تحقیقاتی آمریکایی است که در راستای مباحث مرتبط با تجزیه ایران فعالیت گستردهای دارد. اجرای گفتمانهای قوم گرایی، تجزیهطلبی و فدرالیسم در دولتهای محور شرارت (عراق، ایران و سوریه) از جمله طرحهای این موسسه بوده است که در راستای طرح خاورمیانه بزرگ دنبال شد. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۶ این موسسه «طرح فدرالیسم» را برای حل معضل عراق پیشنهاد داد. از سال ۲۰۰۵ موسسه اینترپرایز در راستای عملی نشدن حمله به ایران، پروژه تغییر رژیم را مطرح میکند. این پروژه «ایران ناشناخته، مورد دیگری برای فدرالیسم» نام داشت و دامن زدن به مسائل قومی در ایران را به عنوان بهترین راهکار برای تغییر رژیم در ایران پیشنهاد داده بود. با روی کار آمدن باراک اوباما موسسه اینترپرایز همچنان موقعیت خود را در کانون فکری سیاست خارجی آمریکا حفظ نمود به طوری که این مسئله درخصوص اتخاذ سیاستهای ضد ایرانی از سوی دولت اوباما به خوبی قابل مشاهده است. به عنوان مثال به دنبال تحولات پس از دهمین دوره ریاست جمهوری، اجرای پروژه «انقلاب رنگی» در ایران یکی از محوریترین موضوعات موسسه اینترپرایز بود.
نشریه آمریکایی آمریکن دیلی درتاریخ 6 / 9 / 85 در مطلبی با عنوان «ملت سازی را فراموش کنید به ملت شکنی یا تجزیه روی بیاورید»، تنها راه حل بحرانهای جهان به ویژه خاورمیانه را تجزیه دو کشور ایران و سوریه دانسته و مینویسد: «باید به درسی توجه کنیم که درقرن گذشته مورد غفلت قرار گرفته است و آن این است که استعمار اروپایی، کارساز بوده است، تحمیل ارزشهای برتر فرهنگی و اخلاقی مردمی که از بخت بد در مناطقی بزرگ شدهاند که ارزشهای یهودی و مسیحی در آن حاکم نبوده، برای کمک به این مردم ضروری است، لذا باید دولتهای مخالف اسراییل، آمریکا، یهود و مسیحیت را سرنگون کنیم و غرب برای این کار باید به تجزیه بپردازد. ازجمله کشورهای ایران، سوریه و عراق که هیچ گاه یک ملت نبودهاند بلکه همه این کشورها «امپراطوریهای کوچکی» هستند. کاری که آمریکا باید بکند تجزیه ایران و سوریه است.»
آمریکن دیلی میافزاید: «فقط نیمی از ایران، ایرانی هستند، بقیه آذری، ترکمن، کرد، عرب ،بلوچ و از دیگر قومیتها هستند این قومیتها باید به ملتهای موجود مانند آذربایجان، ترکمنستان یا هر ملت جدید دیگر ملحق شوند که با حمایت آمریکا موجودیت مییابند، اقلیت سنی ایران باید از یوغ اکثریت شیعه بیرون آید. ملت شیعه ای که از جنوب عراق حاصل میشود ، شیعیان عرب عراق و بخشی کوچک از ایران خواهد بود. در این صورت اگر این قومیتها به جمعیت های یکسان ازنظرقومی، مذهبی و زبانی ملحق شوند تهدیدی برای ما محسوب نخواهد شد.»
انسجامبخشی به گروههای قومی
ازجمله اقدامات دیگری که توسط دولت ایالات متحده و در راستای سیاست خاورمیانهای این کشور در قبال ایران باید بدان اشاره نمود تلاش برای انسجام بیشتر گروههای قومی معارض با جمهوری اسلامی ایران بوده است. حمایت از تشکیل کنگره ملیتهای فدرال ایران ازجمله این اقدامات بوده است. این تشکیلات به گونهای هماهنگ تمامی اقدامات صورت پذیرفته در شهرهای قومیتنشین کشور را سیاسی جلوه داده و جالب آنکه تمامی وب سایتهای اعضای این کنگره به طور هماهنگ پیرامون یک موضوع موضعگیری کرده، از یکدیگر دفاع نموده و فریاد حقوق بشر سر میدهند. در آخرین نمونه آن میتوان به حمایت حزب دموکراتیک مردمی احوازی از آشوبهایی که در شهرهای تبریز و ارومیه در 12 شهریور ماه 1390 در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه برگزار گردید، اشاره کرد. سایت این تشکیلات در تعابیری اعتراضی به دفاع از قومیت آذری پرداخته و در بیانیه خود آورده است:
«امروز روز شنبه 12 شهریور ملت تورک در شهرهای آزربایجان جنوبی از جمله تبریز پایتخت آزربایجان جنوبی و اورومیه برای اعتراض به سیاست خشکاندن عمدی دریاچهای اورومیه توسط شوونیسم اشغالگر فارس به خیابانها ریخته و با شعارهای ملی آزرادیبخش، انزجار خود را از رژیم حاکم فارس نشان دادند. بدلیل عدم اعتماد رژیم به نیروهای نظامی تورک تحت فرمانش، برای سرکوب ملت آزربایجان از مناطق فارس نشین نیرو وارد کرده است. بطوری که نیروهای فارس حتی شعارهای تظاهر کنندکان را نمیفهمند و به آنها گفته شده که تظاهرکنندگان کافر هستند. با اینکه رژیم با اعزام نیروهای سرکوب خود از مناطق فارسنشین و جایگزینی با نیروهای محلی تمام سعی خود را در سرکوب و ممانعت از تظاهرات به کار بسته بود ولی ملت تورک آزربایجان با جسارت تمام نیروهای اشغالگر فارس را عقب رانده و تظاهرات خود را آغاز کرد.»
نکته جالب اینکه اخبار و اطلاعات آمده در صفحات نخست این سایتها تماماً مشترک است، گویی که از یک مرکز مشخص حمایت و سازماندهی میشوند مثلاً پیرامون همین خبر تمام این وب سایتها مشترکاً اخباری را گذارده بودند.
حمایتهای دولت ایالات متحده از تشکلهایی نظیر کنگره ملیتهای ایران فدرال که شعار اصلی خود را تجزیه ایران قرار دادهاند تنها محدود به دوره زمامداری نومحافظهکاران نیست. در 18 فوریه 2009، هیاتی از جانب کنگره ملیتهای ایران فدرال در واشنگتن با نمایندگان حکومت جدید آمریکا، به رهبری باراک اوباما ملاقات نمودند. در این ملاقات که در مکان وزارت امور خارجه دولت ایالات متحده برگزار گردید مسائل مختلفی از جمله نقض حقوق بشر در ایران علی الخصوص نقض حقوق بشر اقلیتهای ملی و مذهبی به تفصیل بحث شد. نکتهای که باید مورد تاکید قرار گیرد وجود یک ذهنیت تاریخی در میان دولتمردان برای تجزیه کشورهایی نظیر ایران میباشد. به عبارت دیگر این موضوع که اگر کشور ایران تجزیه گردد بسیاری از مشکلات ایالات متحده در خاورمیانه رفع خواهد شد از همان آغاز حکومت اسلامی در ایران منتها به شکل سینوسی در ذهن مقامات آمریکایی وجود داشته است. برخی اوقات مثل دوران ابتدای انقلاب اسلامی این ذهنیت پررنگ گردیده و در مقاطع دیگر دامنه این موضوع کاهش یافته است. سالهای اخیر از جمله دورههایی محسوب میگردد که دامنه این موضوع در میان مقامات آمریکایی گسترش یافته است. برای نمونه همانگونه که اشاره گردید طرح انسجام قومیتهای ایرانی برای تقابل با دولت مرکزی جمهوری اسلامی در آغازین روزهای تشکیل حکومت جمهوری اسلانی نیز مطرح شده بود. در یک سند سری به تاریخ 15 / 5 / 1358 بر برنامهریزی برای ایجاد و اغتشاش همزمان در میان اقوام ایرانی علیه دولت مرکزی تصریح شده است و آمده است: «کردها ممکن است از قدرت کافی برای تضمین خودمختاری بیشتر برای خود در غرب ایران برخوردار باشند، اما درحال حاضر فکر می کنیم که آنها قادر به بسط قدرت و نفوذ خود درجهت براندازی دولت نیستند، اگرکردها، آذربایجانیها، اعراب و سایر گروههای قومی تلاشهای خود را هماهنگ کنند و درجهت مشترک سرنگونی دولت کنونی با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند، به عقیده ما آنها امکان موفقیت دارند.»
طرحهای جان گریوز دیپلمات معروف آمریکایی از دیگر طرحهای مشهور برای تجزیه ایران در روزهای آغازین انقلاب اسلامی بوده است.
حمایتهای رسانهای امریکا از تجزیهطلبان
از دیگر اقدامات نرم دولت آمریکا در حمایت از تجزیهطلبان ایرانی باید به حمایتهای این دولت از تاسیس شبکههای ماهوارهای اشاره کرد. برای نمونه برنامههای تلویزیونی الاحوازیه که در شلوغیهای سال 1384 خوزستان روی آنتن رفت با حمایتهای یک کانال ماهواره ای وابسته به دولت آمریکا پخش شد.
از دیگر نمونههای این مورد میتوان به شبکه گوناز اشاره کرد. شبکه تلویزیونی گوناز تی وی یک کانال ماهوارهای بیست و چهار ساعته به زبان ترکی آذربایجانی با مدیریت احمد اوبالی است، که از شهر شیکاگو در ایالت ایلینوی آمریکا برنامههایی را برای مردم ترکزبان در ایران تهیه می کند. این کانال تلویزیونی علاوه بر استودیو شیکاگو یک استودیوی دیگر هم در باکو مرکز جمهوری آذربایجان دارد و برنامههایش را هم از طریق ماهواره هاتبرد (و پیش از آن ترک ست ترکیه) به آذربایجان ایران میفرستد. این کانال تلویزیونی نقش اساسی در تهییج مردم و جداییطلبان آذری و وقوع اغتشاشات سال 1385 تبریز و دیگر نقاط آذربایجان داشته است. بر طبق مقاله روزنامه حریت چاپ ترکیه که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سی آی ای) مسئول پخش برنامههای این شبکه تلویزیونی است. حریت به نقل از روزنامه استار مینویسد سازمان سیا برای گوناز و یک کانال کرد زبان امکانات ماهوارهای لازم را فراهم کرده است. در این زمینه گویا به اصرار مقامات ایرانی بعداً مقامات ترک هم تحقیقات مستقلی را آغاز کردند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که یک شرکت خارجی وابسته به سیا دست اندرکار پخش برنامه های گوناز تی وی است.
ایالات متحده در راستای سیاستهای خاورمیانهای خود در ایران طرحهای گوناگونی را برای اجرای طرحهای کلانتری نظیر طرح خاورمیانه بزرگ به اجرا گذارده است که از آنجمله میتوان به طرح ریگا نیکلاس برنز معاون وقت وزیرخارجه آمریکا و طرح رالف پیترز اشاره کرد. طرح ریگا علاوه بر دبی در ترکیه و جمهوری آذربایجان با عنوانهای ریگای استانبول و ریگای باکو فعال شد. ادوارد شرلی از کنارکنان سیا درکنسولگری آمریکا دراستانبول ترکیه درکتاب خود با عنوان «دشمنت را بشناس» با اشاره به تنوع قومی درایران آورده است:
«تضعیف ارتباط بین آذریها و فارسها میتواند برای یک مامور اطلاعاتی امکان تفرقه انداختن میان مردم، دولت و احتمالا تجزیه کشور( ایران ) را فراهم آورد. چرا که موقعیت جغرافیایی ایران ازجمله مناطق آذربایجان بهترین مکان برای عملیات سری به منظور تجزیه یک کشوراست.»
همچنین شعبه باکوی طرح ریگا جز فعالترین شاخههای طرح است. قرائن وشواهد حاکی از آن است که آمریکا ایستگاه ویژه ضد ایرانی خود را در باکو فعال کرده است؛ این فعالیتها در چندسال گذشته با هدایت این ایستگاه و با همکاری برخی احزاب غیردولتی (طرفدار و مخالف حاکمیت باکو ) و نیز برخی نهادهای دولتی ازجمله کمیته دولتی رسیدگی به امورآذریهای خارج ازکشور، تشدید شده است. دراسفند 1384 همایشی به نام «همایش آذریهای جهان» با حضور عدهای از تجزیهطلبان در باکو و درحضور الهام علی اف برگزارشد که درآن علیه تمامیت ارضی ایران سخن گفتند. همچنین دراغتشاشات خرداد 1385 نیز حزب استقلال ملی به رهبری فردی به نام اعتبار محمد اوف به طور رسمی ازاغتشاشگران حمایت کرد. درهمین زمان همایشی در هتل اروپائی باکو با هدف ایجاد هماهنگی و برای تداوم شورشها درایران با حضور عناصر ضد ایرانی و عوامل آمریکا و رژیم صهیونیستی برگزارشد. ازجمله محورهای فعالیت ایستگاه ریگا درباکو، راه اندازی سایتهای اینترنتی با گرایش تجزیه طلبانه ، حمایت از مطبوعات و افراد فعال درمساله قومیت گرایی منفی برای ترویج احساساست قومی و تضعیف وحدت ملی و همچنین تخریب هویت ملی ایرانیها است . برقراری پیوندی نزدیک میان دستگاههای دولت باکو و آمریکا با تجزیه طلبان ایرانی ازدیگر خطوط فعالیت دفتر آمریکا در باکو است.
همچنین طرح رالف پیترز که ازسوی یک افسر بازنشسته ی ارتش آمریکا با عنوان «مرزهای خون، خاورمیانه کدام شکل بهتراست؟» مطرح شد در مجله نیروهای مسلح آمریکا به چاپ رسید. وی هدف خود را ایجاد خاورمیانه جدید با توسل به حربه بی ثبات سازی و تجزیه ارضی کشورهای عصیانگر معرفی کرده است. پیترز که طرح خود را با دو نقشه به نام «بازسازی نقشه خاورمیانه» منتشر کرده است، مدعی مغبون شدن اقلیتهای قومی شده است و بازنگری هدایت شده آنها را مطرح میکند. وی تاکید می کند برای رسیدن به صلح و صفا درخاورمیانه، لازم است در تقسیم آن بازنگری شود و این تقسیم بندی براساس اقوام و ادیان صورت پذیرد. دراین طرح ازتشکیل «کردستان آزاد» درگسترهای به وسعت دیاربکر تا تبریز سخن رانده شده است و درباره جایگاه ایران دراین طرح آمده است: «ایران بسیاری ازسرزمینهایش را باید به نفع آذربایجان واحد ، کردستان آزاد، دولت عربی شیعه و بلوچستان آزاد از دست بدهد.»
نکات مشترک طرحهای ریگا، رالف پیترز، مواضع مقامات و رسانههای آمریکایی میباشد که با تاکید برفعالسازی مقوله اقوام تجزیه جغرافیایی ایران، شکستن ساختار سیاسی و قدرت درنظام جمهوری اسلامی ایران را درنظر دارند. نکته حاصل این مجموعه طرحها، جدیت وجود یک طرح بی ثبات سازی سیاسی و اجتماعی درباره ایران است که موتور محرک آن پتانسیلهای قومی و مذهبی درکشورمان می باشد.