خروج، اعتراض و وفاداری در علم اقتصاد

نیرو های پشت پرده رقابت چگونه کار می کنند؟

امیررضا انگجی، روزنامه دنیای اقتصاد
رفتار عقلانی اگرچه در پیش فرض های اساسی اقتصاد نئوکلاسیک قرار دارد اما در غیاب مفاهیم خروج و اعتراض تنها به مفهومی متافیزیکی در جهانی غیر واقعی مبدل می شود. خروج و اعتراض از این نظر اهمیت دارند که اجازه می دهند سازمان هایی که در معرض رفتار ناکارآ قرار می گیرند یا بنگاه هایی که دچار افت کیفیت محصولات و ارائه خدمات خود می شوند تحت شرایطی که در دنیای واقعی معمولا وجود دارند بتوانند عملکرد خود را اصلاح کنند، کیفیت خود را ارتقا دهند و از نابودی مفروض در نظریه مرسوم اجتناب کنند.
نگاه به رقابت با دیدگاه مرسوم اقتصادی به مثابه میدان فعالیت نیرو های رقابتی و عقلایی که در آن تحمل هیچ ناکارآیی وجود ندارد و هرگونه تخطی از اصول به مرگ بنگاه می انجامد و نیرو های پیشتاز و جوان دائم جای پیر ها و ناکارآمدها را می گیرند، باعث شده تا جایی برای جبران ناکارآمدی ها، تخطی تصادفی از کارآیی و مطرح کردن مهم ترین مزایای خود عملکرد رقابت باقی نماند. از نظر آلبرت هیرشمن پیروان رقابت چنان در مزایای غیر واقعی آن غرق شده اند که متوجه مزایای واقعی عملکرد رقابت در شرایط عادی یک اقتصاد نشده اند.

رقابت، خروج و اعتراض
یکی از مهم ترین مفاهیمی که از نظر آلبرت هیرشمن از آن غفلت شده مفاهیم خروج، اعتراض و وفاداری به مثابه نیرو هایی هستند که در قلب جریان های اقتصادی و سیاسی در طول تاریخ اقتصادی عملکردهای قابل توجهی در بازگرداندن سازمان ها، بنگاه ها و حتی نظام اقتصادی یک کشور به عملکرد صحیح و منطقی داشته اند.
رفتار عقلانی اگرچه در پیش فرض های اساسی اقتصاد نئوکلاسیک قرار دارد اما در غیاب مفاهیم خروج و اعتراض تنها به مفهومی متافیزیکی در جهانی غیر واقعی مبدل می شود. خروج و اعتراض از این نظر اهمیت دارند که اجازه می دهند سازمان هایی که در معرض رفتار ناکارآ قرار می گیرند یا بنگاه هایی که دچار افت کیفیت محصولات و ارائه خدمات خود می شوند تحت شرایطی که در دنیای واقعی معمولا وجود دارند بتوانند عملکرد خود را اصلاح کنند، کیفیت خود را ارتقا دهند و از نابودی مفروض در نظریه مرسوم اجتناب کنند. بدون خروج و اعتراض، توضیح عملکردهای واقعی بنگاه ها و سازمان ها در بازار های اقتصادی و سیاسی قابل فهم نیست. هیرشمن در پیشبرد فهم ما از عملکرد سازمان ها نقش مهمی ایفا کرده است.
برای فهم ارتباط رقابت، خروج و اعتراض باید این حقیقت غیر قابل انکار را در نظر گرفت که در هر نظام اقتصادی یا اجتماعی، افراد، بنگاه های تولیدی و سازمان های سیاسی در معرض انحراف از رفتار کارآ، عقلایی و نظام مند قرار دارند، با این حال در چارچوب اقتصاد مرسوم این انحراف تا جای ممکن موضوع بحث نیست و در صورت وجود، بنگاه محکوم به فنا و نابودی است.  از نظر هیرشمن هرقدر هم که نهادهای یک جامعه درست تعبیه شده باشند مسلما برخی کنشگران از رفتاری که از آنها انتظار می رود به صورت تصادفی یا غیر، قصور می کنند. داستان خروج و اعتراض؛ داستان نیرو هایی است که یک جامعه قادر است از بطن خود علم کند تا به مقابله با ناکارآمدی ها و انحرافات در بنگاه ها، سازمان های سیاسی و حتی خانواده ها بپردازد. در غیاب خروج و اعتراض به عنوان دو نیرویی که هرکدام به ترتیب بیشتر در بازار های اقتصادی و سیاسی مورداستفاده قرار می گیرند، ما قادر نخواهیم بود بخش اعظمی از آنچه در اقتصاد روی می دهد را تبیین و تفسیر کنیم.
احتمال دارد خود فرآیند تباهی و افول، نیرو هایی را در جهت عکس فعال کنند؛ این جمله هیرشمن کلیدی ترین جمله ای است که نه تنها در کتاب خروج، اعتراض و وفاداری بلکه در سایر آثار او از جمله پیشروی با جمع، در قلب نظریات او قرار دارد. داستان تعاونی ها در آمریکای لاتین یک نمونه از این نیرو ها است با این حال ساختار عملکرد خروج و اعتراض بسیار گسترده تر است. درحالی که علمای اخلاق و سیاست سخت دل مشغول رهانیدن افراد و جوامع و دولت ها از رفتار غیر اخلاقی، فساد و تباهی بوده اند، اقتصاددانان کمتر به انحراف های اصلاح پذیر کنشگران اقتصادی توجه کرده اند.
جدای از مبانی روش شناختی اقتصاد که کنشگر را یک نیروی عقلایی مطلع از گذشته می داند این غفلت می تواند دو علت عمده داشته باشد. اول همان گونه که اشاره شد در علم اقتصاد یا رفتار عقلایی تمام عیار و غیر منحرف شونده یا دست کم سطح ثابتی از عقلانیت از سوی کنشگران مسلم انگاشته می شود.
افت عملکرد بنگاه ممکن است از تغییر نامطلوب در شرایط عرضه و تقاضا ناشی شود حال آنکه رغبت و قابلیت بنگاه به حداکثر سازی سود و رفتار عقلایی آن بی عیب و نقص باقی مانده است. گویی کاهش قابلیت بنگاه و افت عملکرد آن موضوع محوری علم اقتصاد نبوده است.
 دومین علت بی توجهی اقتصاددانان به انحراف ها با وجود ارتباط تنگاتنگ با علت اول حاکی از این است که در الگوی اقتصاد سنتی رقابتی، بهبودی از هرگونه انحراف واقعا ضروری نیست. وقتی بنگاه در یک نزاع رقابتی مغبون می شود، سهمش را در بازار از کف می دهد و عوامل تولیدش را دیگران از جمله تازه واردان جذب می کنند.
از نظر هیرشمن اقتصاددان توانایی تماشای انحراف هریک از بیماران خود را با صبر و شکیبایی بیشتری نسبت به حکیم اخلاق یا علم سیاست دارد. این رویکرد به بنگاه با آنچه در جهان واقعیت اتفاق می افتد همسو نیست. در دنیای پیرامون ما بنگاه ها دائم از حد کارآیی فاصله می گیرند که این موضوع در افت کیفیت محصولات آنها نمایان می شود. در طرف تقاضا نیز مصرف کنندگان و مشتریان بنگا ه ها نیز ترکیبی از کنشگران آگاه و ناآگاه هستند که به بنگاه فرصت اعمال فرآیند اصلاحی را می دهند.
در اقتصادهای رقابتی در مواجهه با یک بنگاه که محصولش رقبای زیادی در یک سطح کیفیت دارد خروج گزینه ای است که عموما مدنظر قرار می گیرد. خروج بخشی از مشتریان آگاه که در افت درآمدی بنگاه نمود می یابد زنگ خطری است که به بنگاه فرصت می دهد از روند رو به اضمحلال خود جلوگیری کند. خروج فرآیند کم هزینه ای است و در علم اقتصاد همان کارکردی را دارد که اعتراض در علم سیاست.
از این کانال هیرشمن علم اقتصاد و سیاست را به هم پیوند می دهد تا هر علم از ابزار های تحلیلی دیگری استفاده کند، با این حال اعتراض تنها مختص علم سیاست نیست. در برخی بازار های انحصاری یا زمانی که تنها یک سازمان سیاسی (یک دولت، اتحادیه کارگری یا کلیسا) وجود دارد اعتراض مکانیزمی است که از طریق آن فرآیندهای اصلاحی در سازمان به کار می افتد. خروج و اعتراض همان نیرو های عکسی هستند که جامعه در مقابل انحراف از کارآیی ایجاد می کند.  با وجود ارتباط پیچیده استفاده از گزینه های خروج و اعتراض در بازار های اقتصادی و سیاسی، تجربه نشان می دهد که خروج بیشتر به عرصه اقتصاد و اعتراض بیشتر به عرصه سیاست مربوط است با این حال این به معنای عدم استفاده از گزینه اعتراض در بازار های اقتصادی نیست.
هیرشمن طرفدار استفاده از درمان های خرد در اقتصاد است و معتقد است توسعه آنقدر ها که به حل و فصل مشکلات خرد مربوط است با مسائل کلان ارتباط چندانی ندارد.  نکته اصلی کتاب راهبرد توسعه اقتصادی هیرشمن(1958) این بود که توسعه آنقدر ها به یافتن ترکیب های بهینه منابع و عوامل تولید معین بستگی ندارد که به احتساب و به کاراندازی منابع و استعدادهای پنهان یا پراکنده. او به نوعی بدون اشاره لفظی به مفاهیم تجمیع دانش پراکنده و کارآیی تطبیقی در ادبیات اقتصاد نهادگرایی جدید، بسیار پیش تر از نورث به وجود چنین مفاهیمی پی برده بود و آنها را در تحلیل های خود از خروج، اعتراض و وفاداری استفاده کرده است.

خروج و اعتراض، سیاست و اقتصاد را پیوند می دهند
کنت ارو در مقاله ای اشاره می کند که وقتی بازار نمی تواند به وضعیت بهینه دست یابد، جامعه دست کم تا حدی این شکاف را تشخیص می دهد و نهادهای اجتماعی غیر بازاری موجب اقداماتی خواهند شد تا این شکاف را پر کنند. این فرآیند ضرورتا خودآگاهانه نیست. اینکه چگونه اعتراض به عنوان ابزار اصلاح کننده سازمان سیاسی و با وجود هزینه های گزاف آن نسبت به خروج، گاهی در خدمت اقتصاد و اصلاح بنگاه های تجاری قرار می گیرد موجب مباحث جالبی پیرامون رفتار مصرف کننده نیز شده است. در اینجا است که نقش گزینه وفاداری نیز به میان کشیده می شود.در علم اقتصاد مرسوم جایی برای مفهوم وفاداری نیست زیرا رفتاری است که اگرچه غیر عقلانی محض نیست اما سطحی از رفتار غیر عقلایی را در خود جای داده است، با این حال در عالم واقع اقتصاد چنین رفتاری وجود دارد و گاهی مشتریان به هر دلیلی (کیفیت خوب سابق، عادت و...) به محصولات یک بنگاه وفادارند و در صورت افت کیفیت محصول «الف» به محصول «ب» روی نمی آورند.
در چنین شرایطی است که گاهی گزینه اعتراض به میان می آید زیرا این خوش بینی نسبت به آینده وجود دارد که کیفیت محصول «الف» در نتیجه اعتراض به وضعیت سابق خود بازگردد. همه ما در زندگی خود حداقل یک بار خودآگاهانه یا ناخودآگاهانه از گزینه اعتراض در بازار اقتصادی استفاده کرده ایم. این رفتار اگرچه در ابتدا غیر منطقی به نظر می رسد اما از مکانیزم هایی است که در دنیای واقعی عملکرد اقتصادی موجب فعال شدن مکانیزم های اصلاحی درون یک بنگاه می شود.  با وجود مزایا و هزینه های کمی که گزینه خروج در پی دارد اما کنشگران گاهی اوقات از گزینه اعتراض استفاده می کنند. بدین سان بنا بر تعبیر هیرشمن درحالی که خروج فقط مستلزم یک تصمیم گیری سر راست این یا آن است، اعتراض اساسا نوعی هنر است، بنابراین اعتراض نیز اگرچه کمتر موردتوجه اقتصاددانان قرار گرفته اما به موارد بسیاری می توان اشاره کرد که مصرف کنندگان در نقش وفاداران به یک بنگاه، در نقش کسانی که همچنان به بازگشت کیفیت محصول امید دارند یا کسانی که به هر دلیلی به محصولی که مصرف می کردند اهمیت می دهند، ظاهر شده و با استفاده از این گزینه باعث ایجاد فرصت برای فعال شدن عملکرد اصلاحی در بنگاه می شوند، در نتیجه اعتراض اگرچه در ابتدای امر در انحصار علم سیاست بود و گمان می رفت که تنها در بازار سیاسی کاربرد دارد اما شواهد نشان می دهد که بار ها از سوی مشتریان بنگاه های مختلف به کار گرفته شده است.
ما به یک نمونه از استفاده گزینه اعتراض اشاره می کنیم. در یک مقاله جدید از جاشوا گانز و آوی گلدفارب تحت عنوان «خروج، اعتراض به مثابه توییت ها و وفاداری» مبانی نظری هیرشمن مورداستفاده قرار گرفته است. آنها نشان می دهند که خروج، اعتراض و وفاداری هیرشمن نقش «اعتراض» را زمانی که افراد با افت غیرمنتظره کیفیت مواجه می شوند، برجسته می کند، با این حال اعتراض موردتوجه کمی قرار گرفته است.
برای ایجاد انگیزه در تجزیه و تحلیل تجربی خود، آنها یک مدل ساده از اعتراض را به عنوان تعادل یک قرارداد رابطه ای بین مشتریان و شرکت ها ایجاد می کنند. آنها از داده های 4میلیون توییت در مورد خطوط هوایی ایالات متحده برای مطالعه رابطه بین کیفیت، اعتراض و ساختار بازار استفاده می کنند. وقتی کیفیت خدمات ارائه شده بدتر می شود اعتراض افزایش می یابد. این رابطه برای خطوط هوایی که سهم زیادی از پروازها را در یک بازار انجام می دهند بیشتر است. این تنها یک نمونه از کاربرد اعتراض در اقتصاد است. هیرشمن خود مقولات خروج و اعتراض را در تجزیه و تحلیل مشاهدات خود پیرامون شبکه حمل ونقل راه آهن نیجریه ایجاد کرده بود.
از نظر هیرشمن در بازار گسترده و رقابتی کشورهای توسعه یافته خروج در مقایسه با اعتراض بیشتر مورداستفاده قرار می گیرد، درحالی که در بازار های کوچک و عمدتا انحصاری کشورهای توسعه نیافته این اعتراض است که سهم قابل توجهی از واکنش به افت عملکرد بنگاه را به خود اختصاص می دهد. هنر دیگر هیرشمن در کنار ایجاد مفاهیم خروج و اعتراض، به میان آوردن نقش کیفیت محصول به جای قیمت آن در تحلیل های اقتصادی بود.
طبیعی است که عوامل بسیاری وجود دارند که می توانند مانع از بهبود عملکرد بنگاه در مواجهه با خروج و اعتراض شوند. انحصار و گاه خود رقابت در بعضی شرایط مثال هایی از این موارد هستند. مورد دوم تجربه شبکه راه آهن نیجریه بود که وجود یک شبکه حمل ونقل کامیون داران برای جابه جایی محصول به عنوان رقیب مانع از این می شد که مسوولان شبکه حمل ونقل به فکر بهبود عملکرد خود باشند. نکته محوری دیگر این است که خروج و اعتراض فقط جانشین هم نیستند بلکه گاهی به عنوان مکمل هم نیز مورداستفاده قرار می گیرند. علاوه بر چارچوب تحلیلی خروج و اعتراض در بررسی رفتار بنگاه و مصرف کنندگان برخی مطالعات نشان می دهند که این چارچوب نه فقط در خدمت افزایش رفاه فردی که باعث رشد رفاه سازمانی نیز می شود.
بدون شک برای بنگاه در جهان واقعی اقتصاد که در آن رقابت عادی (نه رقابت کامل) بر قرار است و تنها میزان رضایت بخشی از سود را به تعبیر هربرت سایمون مورد هدف قرار می دهد، خروج و اعتراض به مثابه نیرو هایی هستند که با عملکرد در یک طیف معقول فرصت بازسازی را برای بنگاه یا سازمان فراهم می آورند. بنگاه ها در شرایط رقابت عادی نابود نمی شوند، بلکه اصلاح می شوند و این به میزان به کار گیری خروج یا اعتراض در قبال آنها بستگی دارد.
 هیرشمن با واردکردن مفاهیم جدید در تحلیل های اقتصادی و سیاسی مرز های اقتصاد سیاسی را گسترش می دهد و باعث ایجاد نگرشی جدید به بنگاه، سازمان سیاسی و جامعه می شود. از نظر او فلسفه عکس العمل در علم اقتصاد چندان مورد واکاوی قرار نگرفته است. نکته مهم دیگر نگاه هیرشمن به عرصه اقتصاد و جامعه به صورت یک کل است. او از نگاه اتمیزه و جزیره ای به اقتصاد، سیاست و جامعه خودداری می کند و این به وضوح در کار ارزشمند او «خروج، اعتراض و وفاداری» آشکار است. مساله ای که او در کتاب حاضر به آن می پردازد مشغله ای ذهنی است که در تمام زندگی همراه او بوده است. این سوال که «آیا باید دست به خروج بزنم یا اعتراض؟» تبدیل به عنوان مهم کتابی شده که در اینجا چکیده اصلی آن را موردبحث قرار دادیم.
کد مطلب : 85
http://ecovatan.ir/vdci2.avtt1awccb.html
نام شما
آدرس ايميل شما