با وجود موج بی سابقه نوآوری از دههی 1990، ما به طور مداوم اثرات پیامدهای منفی این پیشرفت ها بر بحران آب و هوا را نادیده گرفته ایم. از آنجایی که دانشمندان آب و هوا پیش بینی می کنند گرمایش جهانی از هدف 1.5 درجه سانتیگراد فراتر رود، زمان آن فرا رسیده است که با چالش های بزرگ امروزی به صورت سیستمی برخورد کنیم تا راه حل یک مشکل، مشکل دیگری را تشدید نکند.
زمانی که فناوری را در ذهن خود مجسم میکنیم احتمالاً به مواردی که در فضای فیزیکی وجود ندارند، مانند برنامه ها و مرورگر اینترنت تلفنهمراه خود فکر خواهیم کرد. اما شاید ندانیم که زیرساخت مورد نیاز برای ذخیرهی همه این اطلاعات (مراکز داده فیزیکی مستقر در پارک های تجاری و حومه شهرها ) مقادیر زیادی انرژی مصرف می کند. تکنولوژی ابری علی رغم نامش، از زیرساختی استفاده میکند که بیشتر از پروازهای تجاری باعث انتشار گازهای گلخانه ای در سطح جهانی می شود. به عنوان مثال، در سال 2018، 5 میلیارد بازدید کاربران یوتیوب از آهنگ ویروسی دیسپاسیتو (Despacito) همان مقدار انرژی را که برای گرم کردن سالانه 40000 خانه در ایالات متحده لازم است، مصرف کرد.
این یک جنبهی بسیار مخرب زیست محیطی از فناوری است. در حالی که فناوری به ما کنتورهای هوشمند و انرژی خورشیدی کارآمد بخشیده و نقش مهمی در رسیدن به صفر خالص* داشته است، بسیار مهم است که به ردپای زیست محیطی آن نیز توجه کنیم.
مدلهای زبانی بزرگ مانند CHATGPT یکی از بزرگترین فناوریهای هستند که انرژی فراوانی مصرف میکنند. برای مثال، تحقیقات نشان میدهد که برای خنک کردن دستگاههای آموزشدهندهی CHATGPT3 در تأسیسات دادههای مایکروسافت، تا 700 هزار لیتر آب مصرف میشود. البته اینکه خودستایشگری حباب فناوری جنبههای زشت این صنعت مانند تمایل آن به اجتناب از مالیات تا تجاوز به حریم خصوصی و بهره برداری از دامنهی توجه مردم را پنهان کرده است، خبر جدیدی نیست. تاثیرات زیست محیطی این صنعت یک مسئله کلیدی است، با این حال شرکتهایی که چنین مدلهایی را تولید میکنند، در مورد میزان انرژی مصرفی خود به طرز چشمگیری سکوت کردهاند - احتمالاً به این دلیل که نمیخواهند نگرانی ما برانگیخته شود. برنامههای بلندپروازانه متا و مرکز دادههای جهانی گوگل برای یک ابرخوشه تحقیقاتی جدید هوش مصنوعی (RSC) ماهیت پرمصرف این صنعت را بیشتر نشانمیدهد و این نگرانی را ایجاد می کند که این امکانات می توانند مصرف انرژی را به میزان قابل توجهی افزایش دهند. علاوه بر این، از آنجایی که این شرکتها قصد دارند اتکای خود به سوختهای فسیلی را کاهش دهند، ممکن است مراکز دادههای خود را در مناطقی مانند جنوب ایالات متحده که قیمت برق ارزان تر است، مستقر کنند، که این مورد به طور بالقوه مشکلات آب در مناطق خشکتر جهان را تشدید میکند.
شرکت های فناوری باید قبل اعلام برنامههای بزرگ، در مورد استفاده از منابع مورد نیاز برای برنامه های توسعه خود شفافسازی کنند. علاوه بر این، در حالی که برخی از مواد معدنی مانند لیتیوم و کبالت معمولاً در باتریهای بخش موتوری مورد استفاده هستند، اما در باتریهای مراکز داده نیز از اهمیت فراوانی برخوردارند. فرآیند استخراج این مواد معدنی، اغلب شامل مصرف میزان قابل توجهی از آب است و می تواند منجر به آلودگی شده و سلامت آب را تضعیف کند. و این فرآیند استخراج اغلب با نقض حقوق بشر و استانداردهای ضعیف کاری مرتبط است. تلاش برای دستیابی به یک هدف اقلیمی، یعنی محدود کردن وابستگی به سوختهای فسیلی، میتواند هدف دیگر یعنی اطمینان از داشتن آب سالم و قابل دسترس برای همه را به خطر بیاندازد.
به علاوه، اختصاص میزان قابلتوجهی از منابع انرژی به تلاشهای مرتبط با فناوری، میتواند منجر به کمبود انرژی برای نیازهای ضروری مانند تامین برق مسکونی شود. دادههای اخیر از بریتانیا نشان میدهد که شبکه برق فرسوده این کشور منجر به توقف پروژههای مسکن مقرون به صرفه شده است. این وضعیت با دور شدن خانوارها از استفاده از سوخت های فسیلی و اتکای بیشتر به برق، بدتر میشود و فشار بیشتری بر شبکه تولید و توزیع برق بریتانیا وارد می کند. همانطور که برنامههای ساخت 7000 خانهی جدید در شهرک بیسستر به دلیل عدم ظرفیت کافی شبکهی برق متوقف شد.
در عصری که انتظار داریم کسبوکارها چیزی بیش از کسب سود برای سهامداران خود به ارمقان بیاورند، مبنای ارزیابی دولتها از سازمانهایی که در آنها سرمایهگذاری میکنند و یا با آنها شریک میشوند باید براین اساس باشد که، آیا اقدامات آنها منجر به موفقیتهای ملموس برای مردم و کره زمین میشود یا خیر. به عبارت دیگر، سیاستها نباید طوری طراحی شود که بخشها یا فناوریها را بهعنوان «برنده» انتخاب کند، بلکه باید با ارائه حمایتی که مشروط به حرکت شرکتها در مسیر درست است، افرادی را که تمایل به این امر دارند انتخاب کند. افشای اقدامات و اثرات زیست محیطی به شرط حمایت دولت می تواند شفافیت و پاسخگویی بیشتر را تضمین کند. اقدامات مشابه میتواند مسئولیتپذیری شرکتها را در زنجیرههای تامین مواد معدنی جهانی ارتقا داده و انطباق بیشتری را با حقوق داشته باشد.
سیاست گذاران در مسیر تقاطع پیشرفت تکنولوژیکی و پایداری محیطی با چالش توسعه مدلهایی از کسب و کار که کمتر به موضوع استخراج وابسته هستند، مواجه اند. و این مورد تنها اتخاذ یک رویکرد مقطعی نیست. بلکه داشتن یک دیدگاه سیستماتیک جامع که دولت ها را برای ایجاد ظرفیت برنامه ریزی و اجرایی مورد نیاز توانمند میسازد، میباشد. چنین رویکردی باید از روشهای منسوخ از بالا به پایین به نفع استراتژیهای منعطف که دانش را در همه سطوح، از محلی تا جهانی، یکپارچه میکند، اجتناب کند. تنها با اتخاذ یک دیدگاه کلی نگر می توانیم به طور موثر اثرات زیست محیطی قابل توجه صنعت فناوری را کاهش دهیم. نهایتاً اینکه با وجود موج بی سابقه نوآوری از دههی 1990، ما به طور مداوم اثرات پیامدهای منفی این پیشرفت ها بر بحران آب و هوا را نادیده گرفته ایم. از آنجایی که دانشمندان آب و هوا پیش بینی می کنند گرمایش جهانی از هدف 1.5 درجه سانتیگراد** فراتر رود، زمان آن فرا رسیده است که با چالش های بزرگ امروزی به صورت سیستمی برخورد کنیم تا راه حل یک مشکل، مشکل دیگری را تشدید نکند.
* این مفهوم یک هدف محوری برای متعادل ساختن گازهای گلخانهای تولیدشده با مقدار حذف شده از جو است. دستیابی به صفر خالص شامل کاهش انتشار گازهای گلخانهای، تا حد امکان نزدیک به صفر است.
** این همان سطحی از گرم شدن است که کشورهای امضاکننده توافقنامه پاریس پذیرفتهاند که سعی کنند در پایینتر از آن باقی بمانند.
ترجمه از اکو وطن