در یک کلام گفتمان ترامپ تعلیق قانون اساسی آمریکا و محوریت بخشی به شخص ریاست جمهوری است. در فضای سیاسی آمریکا و گفتمانهای ترامپ، جهتهای گوناگونی در حال شکلگیری است. جهت جدی جهت تهاجمی ترامپ و دوستداران اوست که به نخبگان و بخشهایی از نهادهای حاکمیت آمریکا میتازند و جهت دیگر، جهت دفاعی است که برخی از نخبگان سخت به آن مشغولاند.
مجله معروف آتلانتیک که از سال 1857 در آمریکا منتشر میشود و نسبتاً مجلهای فراجناحی در خط بندیهای رایج آن کشور قلمداد می شود، آخرین شماره خود را به بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت اختصاص داده و البته با دیدی نقادانه، با بهرهگیری از نظرات، 24 نویسنده و پژوهشگر، جلوههای مختلف کار ترامپ را بررسی کرده و به تعبیر سردبیر چیرهدست آن مجله، جفری گلدبرگ، قولهایی که ترامپ داده که در صورت برگزیده شدن در انتخابات 2024 (1403 شمسی) انجام خواهد داد، در یک کلمه خلاصه میشود: بههم ریختن ساختار و نظام دمکراتیک آمریکا. او تنها روزنامهنگار برجستهای نیست که اخطارگرایانه، از دستیابی مجدد ترامپ به قدرت سخن میگوید.
مارتین بارن که سالها سردبیری روزنامه واشنگتن پست را به عهده داشت، در کتاب جدیدالانتشار خود و با عنوان «برخورد قدرت»، خاطرات سالهای متعدد روزنامهنگاری منجمله پوشش انتخابات 2016 و 2021 مرور کرده و همنوا با جفریگلدبرگ، ترامپ و برآمدن مجدد او را تهدیدی وجودی برای نظام سیاسی ایالات متحده میداند. با توجه به این نگاههای اخطارگرایانه، بازگشت مجدد ترامپ به قدرت در انتخابات آینده آمریکا و فراتر پدیده ترامپ را چگونه میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد؟
در پاسخ باید به «واقعیتها»، «گفتمانهای ترامپ» و «جمعیتهای سیاسی» آمریکا پرداخت. این پردازش روشن میکند که نمیتوان به ترامپ و پدیده ترامپ بیتوجه بود و به پیآمدهای دسترسی مجدد او به کاخ سفید باید دقت داشت. صحنه سیاسی موجود در آمریکا، چندین واقعیت را به نمایش میگذارد.
اول آنکه علیرغم داشتن 91 مورد اتهام، دونالد ترامپ، هنوز پیشتاز جبهه جمهوریخواهان است. توضیح آنکه 91 اتهام ترامپ بسیار متنوع و متعددند و برای او پروندههای حقوقی متعدد در چندین ایالت آمریکا باز شده است.
اما این اتهامها و رسیدگیهای قضائی، چیزی از محبوبیت او در بین رأیدهندگان جمهوریخواه نکاسته است. گفتنی آنکه تلاش برای نامزد شدن از حزب جمهوریخواه، در جریان بوده و افراد قابل توجهی برای رسیدن به این موقعیت تلاش میکنند و مناظرات و گردهمائیهای حزبی فراوانی در جریان است. اما ترامپ در بین همه آنها پیشتاز است.
واقعیت دوم در عکسبرداری تحلیلی از صحنه سیاسی آمریکا نشانگر تداوم دو قطبی شدید در این جامعه است. این دو قطبی شدن، در ابعاد و مراحلی، حالتهای افراطی و رادیکال پیدا کرده و ترامپ، استاد دو قطبیسازی، گسترده کردن دو قطبیها و بهرهبرداری از دو قطبیهای واقعی و مصنوعی است.
واقعیت سوم، آسیبپذیریهای کاندید طرف مقابل یعنی بایدن و دمکراتها است. هرچند که اوضاع اقتصادی آمریکا بهبود یافته و تورم کاهش پیدا کرده است، محبوبیت بایدن، رئیس جمهوری نه تنها بالا نرفته بلکه رو به نزول است و بزرگترین آسیبپذیری بایدن سن بالای او و نشان دادن ناتوانیهای جسمانی متعدد در سه سال گذشته محسوب میشود. بعلاوه شرایط خاورمیانه و حمایت همهجانبه او از رژیم صهیونیستی و عمق جنایتهای آن رژیم، به میزان رأی او آسیب رسانده است.
در کنار این واقعیتها، موقعیت ترامپ را نمیتوان نادیده گرفت. او پیوسته با پایگاه اجتماعی خود در تماس بوده و با بهرهبرداری از رسانههای خاص، حرفها و گفتمانهای خود را به پیش میبرد.
آن چه جلب توجه میکند قولهای او برای دستکاری در سامانه سیاسی آمریکا، در صورت برگزیده شدن است.
این قولها، منظومه گفتمان ترامپ را روشن میکند که در آن کیش شخصیت و نگاه به خود به عنوان عنصر و موجودی ماورا قانون برجسته است.
بعلاوه در این منظومه گفتمانی که جنبههای سلبی آن، بیشتر از جنبههای ایجابی میباشد، ضدیت با تخصص و حرفهگری نظام دیوانی آمریکا، بسیار شاخص است. ترامپ با متخصصین و کارشناسان آمریکائی، اعم از دولتی و غیردولتی مخالف است. او راههای ساده انگارانه و نه تخصصگرایانه را میپسندد. او در عین حال میگوید از امکانات موجود اداری استفاده خواهد کرد و تعدادی از نظامیان آمریکائی که با او مخالف بودند را محاکمه خواهد کرد.
در یک کلام گفتمان ترامپ تعلیق قانون اساسی آمریکا و محوریت بخشی به شخص ریاست جمهوری است. در فضای سیاسی آمریکا و گفتمانهای ترامپ، جهتهای گوناگونی در حال شکلگیری است. جهت جدی جهت تهاجمی ترامپ و دوستداران اوست که به نخبگان و بخشهایی از نهادهای حاکمیت آمریکا میتازند و جهت دیگر، جهت دفاعی است که برخی از نخبگان سخت به آن مشغولاند.
در این جهت دفاعی دو لایه قابل تشخیص میباشد لایه اول، دفاع از بایدن و دمکراتهای حاکم و کارنامه آنهاست و لایه دوم، دفاع از نهادها، قانون اساسی و کلیت نظام ایالات متحده میباشد.
این دو لایه البته هم پوشانی دارند ولی دادن تصویر اخطارگرایانه از برآمدن دوباره ترامپ، مرز و مخرج مشترک هر دو است. و جالب آنکه ترامپ، اخطار میدهد که نخبگان حاکم را باید دگرگون کردند و نخبگان اخطار میدهند که بازگشت ترامپ، خطرناک است. در این مارپیچ انتخاباتی و اخطارگرایی، سرنوشت سیاست و قدرت در این کشور در خور توجه است که خود اثراتی همه جانبه و جهانی دارد.