غرب بهخصوص اروپا در تراشیدن، پرستیدن و شکستن بتها و سیاستهای راهبردی خود، پیشینهای پربار دارد. انواع بتهایی که در قالب سیاستها و سیاستگذاریهای عمومی بهویژه سیاستگذاری خارجی در غرب یا کل جهان تراشیده شده و با جهانیسازی این بتها، جهان به هژمونی غرب تن داده است. بتهایی به نام لیبرالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، حقوق بشر، آزادی بیان، سازمان ملل متحد و ... همگی در غرب بهویژه اروپای قرن ۱۹ و ۲۰ شکل یافته است و بخشی از سیاستگذاری راهبردی و الگوی حکمرانی غرب و بلکه مدیریت و کنترل سایر حوزههای جغرافیایی (مانند تدوین اندیشه کمونیسم در اروپا، آلمان و ظهور عملیاتی آن در روسیه و چین) بودند. یکی از این بتهایی که طی بیش از ۷ دهه اخیر مورد تأکید غرب قرار داشته، هولوکاست و پیامد آن یعنی ظهور و تقویت دولت صهیونیسم در فلسطین بوده است.
سیاستگذاران سنتی برای موفقیت سیاستگذاری خود که بر بقای حکمرانی، افزایش قلمرو سیاسی و جغرافیایی بنیان میشد، نیات و اهداف خود را به آرمانهایی مقدس و بتوارههایی قابل ستایش و پرستش تبدیل میکردند. چنین روندی از سیاستگذاری عمومی که بر سالها تفکر، تأمل و بلکه خیالپردازی شخصی یا گروهی سیاستگذاران یا حکمران استوار است، به ظهور و تثبیت انگارههای مقدس در اذهان شهروندان و حاکمان منجر شده و الگوی ملت سازی را دستخوش تغییرات و چالشهای بیشمار میکند. این الگوی ملت سازی که با انگارههای اسطورهای و برسازی اسطورههای ملی و جهانی همراه است، برای ادامه حیات خویش به تقدس دست ساختهها یا آرمانها متوسل شده و آنها را به بتهایی بزرگ و نیرومند تبدیل میکنند. بتهایی که مورد پرستش شهروندان و حکمرانی قرار گرفته است، سرانجام برای تضمین بقای حکمرانی شکسته میشوند!
شکستن بتها، انگارهها یا آرمانهای مقدس در سیاستگذاری، بخشی از بازنویسی سیاستها محسوب میشود که به اشراف بر شرایط مکانی و زمان نیاز دارد. چنین روندی بهخصوص در سیاستگذاری خارجی دارای کردهای بیشماری است. این روند را میتوان مصداق این دو بیت شعر شاعر بزرگ شبه قاره هند، "اقبال لاهوری" دانست که میفرماید:
هزاران سال با فطرت نشستم به او پیوستم و از خود گُسستم
ولیکن سرگذشتم این دو حرفست تراشیدم، پرستیدم، شکستم
جلوههایی از فرآیند تراشیدن، پرستیدن و شکستن بتها در سیاستگذاری خارجی را میتوان در برسازی آرمانهای مقدس مانند: عدم تعهد، سازمان ملل متحد، فائو، یونسکو در سازمانهای بین المللی و انگارههای مقدس ملی مانند دشمنسازی از همسایگان و سپس برقراری روابط با همان دشمن و ... مشاهده کرد. سیاستگذاری خارجی احساسی و آرمانی که میتواند یک ملت یا دولت را به زوال و فروپاشی نیز رهنمون سازد.
وضعیت کنونی جهان که مصداقی از وضعیت هابزی "جنگ همه علیه همه" است، مؤلفههایی از تک مصرع "تراشیدم، پرستیدم، شکستم" اقبال لاهوری دارد که در موارد زیر قابل توصیف هستند:
یکم – رویکرد غربی بتسازی و شکستن انگاره دولت یهود: غرب بهخصوص اروپا در تراشیدن، پرستیدن و شکستن بتها و سیاستهای راهبردی خود، پیشینهای پربار دارد. انواع بتهایی که در قالب سیاستها و سیاستگذاریهای عمومی بهویژه سیاستگذاری خارجی در غرب یا کل جهان تراشیده شده و با جهانیسازی این بتها، جهان به هژمونی غرب تن داده است. بتهایی به نام لیبرالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، حقوق بشر، آزادی بیان، سازمان ملل متحد و ... همگی در غرب بهویژه اروپای قرن 19 و 20 شکل یافته است و بخشی از سیاستگذاری راهبردی و الگوی حکمرانی غرب و بلکه مدیریت و کنترل سایر حوزههای جغرافیایی (مانند تدوین اندیشه کمونیسم در اروپا، آلمان و ظهور عملیاتی آن در روسیه و چین) بودند. یکی از این بتهایی که طی بیش از 7 دهه اخیر مورد تأکید غرب قرار داشته، هولوکاست و پیامد آن یعنی ظهور و تقویت دولت صهیونیسم در فلسطین بوده است.
آنچه هولوکاست، نسل کشی و سوزاندن یهودیان اروپا توسط دولت هیتلر نامیده میشود، یک پیامد بزرگ داشت که جهان را با یک بحران مستمر 70 ساله یعنی ایجاد دولت یهودی به نام اسرائیل در قلب جهان اسلام به مانند خنجری در قلب دنیای عرب و جهان اسلام مواجه کرده و به آرمان مقدس و خط قرمز سیاستگذاری خارجی دولتهای غربی تبدیل کرده است.
این خنجر مقدس غرب بهویژه اروپا که یادآور همان سیاست انگلیسی "تفرقه بیندار و حکومت کن" است، چنان مورد حمایت و ستایش اروپا و امریکا قرار دارد که همواره در کانون سیاستگذاری عمومی دولتهای غربی بهویژه سیاستگذاری خارجی و روابط بین الملل آنان قرار داشته است. حمایتهای کمنظیر اقتصادی و مالی، نظامی و تسلیحاتی، سیاسی، اطلاعاتی و ... که تقویت اقتدار منطقهای و جهانی اسرائیل را به چنان سطحی سبب شده که برخی دولتهای بزرگ و پیشرفته جهان به مشتریان تسلیحات و فناوری نظامی و امنیتی اسرائیل تبدیل شدهاند!
غرب برای حضور و مداخله در جنوب غرب آسیا، شمال آفریقا و مشروعیت بخشی به این مداخلات خود که بیشتر بر اهداف و نیات استکباری و استعماری استوار هستند، وابستگی شدیدی به اسرائیل قدرتمند دارد تا بتواند به بهانه حمایت از اسرائیل یا ادعای دروغین حمایت از قوم یهود، در منطقه حضور مستمر داشته و هژمون جهانی را به سود خود حفظ کند.
تراشیدن و پرستیدن اسرائیل به عنوان دولت یهود در فلسطین، به گونهای است که تمام مداخلات و انگارههای ژئوپلیتیک غرب بهخصوص ایالات متحده امریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا بر محور حمایت یا تضمین بقای اسرائیل بنا شده است. اسطوره بازآفرینی اسرائیل در افکار سیاستگذاران ارشد و حاکمان غرب دارای چنان ارزش ایدئولوژیکی است که حتی از حفظ بقای حاکمیت برخی دولتهای غربی نیز مهمتر نشان میدهد!
تراشیدن بت دولت یهودی که ریشه در اندیشههای ابتدای قرن 18 دارد و در شکل دولت اسرائیل در قرن 20 جلوه کرده و مورد پرستش غرب قرار دارد، هزینههای بسیاری برای غرب داشته است که شاید به رویکرد شکستن این بت منجر شود. روند "شکستم" اسرائیل را میتوان در اعتراضات مردمی کشورهای غربی علیه جنگ 2023 غزه به خوبی مشاهده کرد.
دوم – رویکرد عربی از آرمان قدس تا سازش و سکوت: همانگونه که آفرینش و تقدس دولت اسرائیل از سوی غرب به یک سیاستگذاری راهبردی البته مقدس بدل شده است، آرمان آزادی فلسطین و قدس در جهان اسلام و دنیای اسلام، چندین دهه به عنوان یک سیاست و هدف مقدس در اولویت سیاستگذاری دولتهای اسلامی و عربی قرار داشت.
آرمان آزادی قدس که از سوی دولتهای عربی به عنوان یک اصل سیاستگذاری راهبردی مورد توجه و تبلیغ قرار گرفته و افکار عمومی دنیای عرب نیز از آزادی فلسطین یک انگاره مقدس ساخته و به پرستش این انگاره پرداخته بود، در دو دهه اخیر به روند نهایی شعر اقبال لاهوری یعنی شکستن (شکستم) بت آرمانی آزادی فلسطین تغییر ماهیت داده است.
تراشیدم، پرستیدم، شکستم را میتوان در بحران 70 ساله فلسطین در دنیای عرب به خوبی مشاهده کرد که طی سالهای اخیر بهخصوص از حمله بزرگ حماس به اسرائیل در 7 اکتبر 2023 برخی جلوههای شکستن آرمان فلسطین به خوبی آشکار شده است. آرمان آزادی قدس به عنوان قبله اول مسلمانان و حمایت از شهروندان مظلوم فلسطین به عنوان برادران دینی و نژادی اعراب طی یک دهه اخیر فراموش شده و با عادی سازی روابط و سازش دولتهای عرب و اسرائیل جایگزین شده است!
فرآیند عادی سازی روابط و سازش دولتهای عربی با اسرائیل که وارد فضای همجوشی عربستان و اسرائیل نیز شده بود، پیامدهای خود را در جنگ کنونی غزه به خوب نمایان ساخته است. سکوت بسیاری از دولتهای عرب و سران آنها در مقابل کشتار شهروندان فلسطینی و حتی موضعگیری برخی دولتهای عرب علیه حمله اولیه حماس به اسرائیل در 7 اکتبر و عدم برگزاری اجلاس اضطراری اتحادیه عرب، سازمان همکاری اسلامی و ... را میتوان ازجمله پیامدهای سازش اعراب و اسرائیل بر جنگ غزه 2023 قلمداد کرد. سکوت و عدم اراده دولتهای عربی برای واکنش به جنایت ارتش اسرائیل در فلسطین بهخصوص غزه را میتوان پایان انگاره آزادی فلسطین و آرمان قدس دانست که مصداق شکستن بت فلسطین و قدس در سیاستگذاری خارجی عربی و اسلامی است.
داستان فلسطین در 70 سال اخیر از سه مرحله شعر اقبال لاهوری عبور کرده است. سرگذشت فلسطین در سیاستگذاری عربی و بخشی از افکار عمومی عربی و اسلامی جلوه آشکار "تراشیدم، پرستیدم، شکستم" است.
سیاستگذاران و حکمرانان برای تضمین بقای خود و حکمرانی، ابزارها، تاکتیکها و سیاستهای بیشماری دارند که بر اساس شرایط زمانی و مکانی از آنها بهره میبرند. برخی از ابزارها و تاکتیکها بر آفرینش انگاره یا آرمان مقدسی استوار است که به ظهور بتواره یا اسطوره در میان یک ملت یا برخی ملل منجر شده و به سیاست راهبردی تبدیل میشود. سیاستی که دارای مؤلفههای ژئوپلیتیک، نژادی و دینی فراگیر منطقهای یا جهانی بوده و حتی تقدس مییابد.
انگاره تشکیل یک دولت یهودی در سرزمین موعود از سوی یهودیان با حمایت و پشتیبانی سیاستگذاران و سیاستمداران غربی ازجمله نمونههای برسازی یک سیاست مقدس در نظام جهانی است که شکلگیری، حفظ و تقویت آن برای بخشی از سران و شهروندان غربی بسیار مقدس و قابل پرستش شده است.
از سوی دیگر آزادی فلسطین و قدس نیز ازجمله بارزترین نمونههای یک آرمان مقدس در جهان معاصر بوده که برای بخش بزرگی از مردم یعنی شهروندان جهان اسلام، دنیای عرب و آزادیخواهان سراسر جهان اهمیت داشته و به یک سیاست انسانی و مقدس بدل شده است.
جنگ اکتبر 2023 غزه تاکنون نشان داده است که هر دو سوی جنگ یعنی آرمان آزادی قدس و اسطوره دولت یهودی در حال فروپاشی انگارهای در افکار عمومی هستند.
دولت آرمانی یهود در سرزمین موعود برای یهودیان سرگردان جهان دیگر جایی امن محسوب نمی شود و حامیان غربی نیز از آینده رویکرد خشونتبار و جنایتکار دولت اسرائیل در هراس هستند. آرمان آزادی فلسطین و قدس نیز در میان اعراب بهویژه رهبران دنیای عرب، کمرنگ شده و سرکوب میشود. به نظر میرسد بتوارههای اسرائیل و آزادی فلسطین به انتهای آرمان خود نزدیک شده و مسیر "تراشیدم، پرستیدم، شکستم" را به سوی مرحله نهایی "شکستن" گذار میکنند.