فقر فزاینده، چهارمین عامل اصلی مرگ و میر در آمریکا

ویلیام باربر وگِرِگ گونسالوس، جامعه تحلیلی گویا
در حال حاضر در آمریکا مرگ و میر ناشی از فقر ده برابر از قتل، نزدیک به پنج برابر از خشونت مسلحانه و 2.5 برابر از مرگ ناشی مصرف مواد مخدر بیشتر است. فقر فزاینده که سال به سال ادامه می یابد با تقریباً 60 درصد مرگ و میر بیشتر از فقر فعلی همراه است و تنها بیماری قلبی، سرطان و مرگ و میر ناشی از سیگار را در میان تعداد آمریکایی هایی که می کشد، پیشی می گیرد.
در مورد میزان جرم و جنایت، مواد مخدر و خشونت مسلحانه در آمریکا خبر‌های زیاد می‌شنویم، اما بحران فقر معضلی است که کمتر به آن پرداخته می‌شود.
اگر از مردم آمریکا بخواهید 10 عامل اصلی مرگ و میر در کشورشان را نام ببرند، احتمالاً اکثر‌شان به مواردی همچون سرطان، بیماری‌های قلبی، سکته مغزی و تصادفات اشاره خواهند کرد. اما بسیاری تعجب آور خواهد بود زمانی که بدانند فقر نیز در زمره این عوامل قرار دارد، و در واقع حتی از بیماری هایی که باعث ایجاد کمیته های تحقیقاتی، سرمایه گذاری های عمده سیاست گذاری و توجه پایدار بخش های دولتی و خصوصی شده است، اثر بسیار شدیدتری داشته است.
پژوهش اخیر یکی از همکاران ما نشان می دهد که فقر فزاینده در سالیان متمادی، چهارمین عامل مرگ و میر در این کشور است. در حال حاضر در آمریکا مرگ و میر ناشی از فقر ده برابر از قتل، نزدیک به پنج برابر از خشونت مسلحانه و 2.5 برابر از مرگ ناشی مصرف مواد مخدر بیشتر است. فقر فزاینده که سال به سال ادامه می یابد با تقریباً 60 درصد مرگ و میر بیشتر از فقر فعلی همراه است و تنها بیماری قلبی، سرطان و مرگ و میر ناشی از سیگار را در میان تعداد آمریکایی هایی که می کشد، پیشی می گیرد. مرگ و میر های ناشی از فقر فزاینده، 60 درصد بیشتر از مرگ میر های ناشی از فقر کنونی در آمریکا است و حتی بیشتر از مرگ و میر هایی است که به دلیل بیماری های قلبی، سرطان و استعمال دخانیات اتفاق می‌افتد.
اگر چنین موردی صحت دارد، پس چرا رهبران منتخب ما از بین بحران های موجود کمتر به این موضوع می‌پردازند و بیشتر در مورد خشونت مسلحانه، جرم و جنایت و مواد مخدر سخن می‌گویند؟ چرا رئیس خدمات بهداشت عمومی هشداری در مورد مشاغل کم‌درآمد نمی‌دهد؟ رابطه فقر با بیماری و مرگ و میر یک واقعیت ثابت شده است که در گزارش های سازمان بهداشت جهانی، بانک جهانی و دولت خودمان با جزییات شرح داده شده است. اما مردم نسبت به مرگ‌ و میر های زیاد ناشی از مسائل اقتصادی بی تفاوت شده اند، چرا که طرز تفکرشان در مورد نقش اقتصاد در زندگی روزمره این مسايل (مرگ و میر های ناشی ار فقر) را برایشان عادی کرده است.
در بین کشور‌های ثروتمند جهان، متاسفانه آمریکا بیشترین فقیر را دارد. از سال 2019، ایالات متحده بدترین نرخ فقر را به طور کلی به میزان 17.8٪ و به طور خاص در کودکان به میزان 20.9٪ در میان 25 کشور ثروتمند دیگری که عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) هستند، داشته است. البته فقر همه ی افراد را تحت تاثیر قرار می‌دهد. هفتاد و پنج درصد از افراد بین 20 تا 75 سال حداقل یک سال از زندگی خود را در فقر و یا نزدیک به فقر کنونی خواهند گذراند. بر خلاف تصورات رایج، فقر فقط در مناطق فقیر‌نشین متمرکز نیست. تنها 10 درصد از آمریکایی های فقیر در مناطق فقیر‌نشین زندگی می‌کنند و بیشترشان در سراسر این کشور پراکنده هستند. اگرچه نرخ فقر در میان جوامع رنگین پوست بالاترین میزان را دارد، اما از نظر حجم، بیشتر افراد فقیر سفیدپوست هستند.
نتیجه فقر، واردشدن ضربه ای مهلک بر پیکر اقتصاد آمریکا است. هزینه های ناشی از کاهش بهره وری بزرگسالان، عدالت کیفری و مراقبت های بهداشتی برای کوکانی که در خانوار‌های فقیر زندگی می‌کنند، به تنهایی بالغ بر 800 تا 1.1 تریلیون دلار است.
آیا می‌توان به فقر و رنج بد‌بختی ایجاد شده توسط آن و 500 مرگ و میری که روزانه به واسطه آن در آمریکا رخ می‌دهد، پایان داد؟ متیو دزموند، جامعه‌شناس دانشگاه پرینستون، تخمین می‌زند که می‌توان با کمتر از 1 درصد تولید ناخالص داخلی (177 میلیارد دلار)  شرایطی ایجاد کرد که همه مردم داخل کشور بالاتر از خط فقر قرار بگیرند. پایان دادن به فقر برای ما امکانپذیر است و می توانیم با همراهی یکدیگر به آن برسیم. پس چه چیزی ما را متوقف می کند؟
به گفته اقتصاددانانی همچون دارون عجم‌ اوغلو و جیمز رابینسون: «ریشه ی فقر در تصمیم های اشتباهی است که صاحبان قدرت اتخاذ می‌کنند، و این تصمیم‌های اشتباه را عمدا اتخاذ می‌کنند نه از روی نا‌آگاهی یا خطا».
متیو دزموند موضوع مشابهی را در کتاب اخیر خود تحت عنوان «فقر، توسط آمریکا» توضیح می‌دهد: «ده‌ها میلیون آمریکایی با اشتباهی در تاریخ یا اعمال شخصی فقیر نمی‌شوند. فقر ادامه دارد، زیرا اراده برخی (صاحبان قدرت) بر وجود فقر قرار گرفته است». باور این که برخی افراد طرفدار فقر هستند دشوار است.
مشوق هایی که باعث استمرار وضعیت موجود می‌شود، «فقیر نگه داشتن بسیاری از آمریکایی ها»، بر این واقعیت استوار است که برخی از افراد از بدبختی دیگران سود مالی قابل توجهی می‌برند. این همان موردی است که فردریش انگلس با مشاهده مرگ کارگران کارخانه‌ها، اوضاع محله‌های فقیر‌نشین  و استثمار کودکان در منچستر انگلستان در اواسط قرن نوزدهم، آن را «قتل اجتماعی» نامید. بسیاری در حال مرگ بودند، و عده ای از رنج و بدبختی آنان سود می‌بردند. این مورد نه تنها در آن زمان، که امروزه نیز قابل مشاهده است.  
اما این سرنوشت ما نیست. ما می‌توانیم نسلی باشیم که فقر را از بین ببریم و کشوری را بسازیم که از همتایان خود در ریشه کن کردن فقر و بالابردن امید به زندگی  پیشی بگیرد. ما به عنوان مردم ایالات متحده می‌توانیم با مقاومت و حرکت رو به جلوی خود اتحادمان قوی‌تر کنیم و نسل فعلی  و نسل‌های پس از آن را از فقر بیرون بیاوریم، و مرگ‌های ناشی از علل بی‌پایه و اساس در این کشور را از بین ببریم.
اما این بدان معنی است که باید نگاهی به ملت خود بیندازیم و افرادی را که از نگه داشتن مردم در زنجیر فقر و محکوم کردن آنها به مرگ زودهنگام سود می برند، با جنبشی مواجه کنیم که فقر در ثروتمندترین کشور روی زمین را یک بحرانِ بهداشت عمومی، رکود اقتصادی، زشتی اخلاقی و لکه ننگ می دانند.
اگر مردم فقیر و کم‌درآمد دست به دست هم دهند و برای اقتصادی که به نفع همه افراد جامعه فعالیت می‌کند استدلالی اخلاقی داشته باشند، آنگاه این قدرت را خواهیم داشت تا سخنان صاحبان قدرت در مورد احتمالات را تغییر دهیم.
ایالات متحده مدعی است که الگوی جهانی دموکراسی و ملتی متعهد به عدالت و رفاه عمومی است. اما این ادعا زمانی درست است که فقر چهارمین عامل اصلی مرگ و میر در ثروتمند‌ترین کشور جهان (آمریکا) نباشد. افراد فقیر و کم‌درآمد از طریق کمپین «مردم فقیر» که فراخوانی ملی برای احیای اخلاقیات است، برای زندگی خود و حیات دموکراسی در حال مبارزه هستند و در پی آن سال گذشته با اعضای مجلس نمایندگان ایالات متحده برای ارائه سومین قطعنامه بازسازی که مشخص کننده اولویت های سیاسی برای وضع قوانین پایان‌دهنده به فقر است، همکاری کرده‌اند.
«وای بر کسانی که قوانین ناعادلانه وضع می کنند و حق فقرا را می ربایند». این جمله یکی از آیات انجیل است که در این جنبش طنین‌انداز شده است. البته این کلام الهی، نکوهش نیست بلکه دعوت به زندگی است. ما با هم می‌توانیم به ملتی تبدیل شویم که در آن آزادی و عدالت برای همه مهیا است. و در این راه رهبران ما کسانی هستند که می‌دانند دیگر مجبور نیستند به دلیل فقر اسیر چنگال مرگ شوند.

منبع: گاردین
کد مطلب : 315
http://ecovatan.ir/vdccapq182bqs.la2.html
نام شما
آدرس ايميل شما