جنبش دانشجویی در دهه 1320 با توجه به مسائلی نظیر حضور قدرتهای خارجی و اِعمال نفوذ آنان در كشور، در سه طیف فكری چپ، ملّی و مذهبی شكل گرفت. در سالهای 1332 تا بهمن 1340، وجود مشکلات متعدد به دلیل اختناق و سركوب سیاسی شدید مجموعاً در حال ركود به سر میبرد. آغاز نهضت امام خمینی آثار چشمگیری بر جنبش دانشجویی داشت به طوری که طی دهههای 1340 و 1350 نسل روبهگسترش دانشجو را به طرف اعتراضهای فزاینده كشاند. پیوند دانشجویان با مذهب و امام خمینی باعث شد كه جنبش دانشجویی بتواند در حركت جامعه به طرف انقلاب مؤثر باشد.
جایگاه ویژه جنبش دانشجویی در تحوّلات سیاسی ـ اجتماعی ایران باعث شد كه امروز دانشگاه و سیاست در ایران به شكل تفكیكناپذیری با هم آمیخته شوند و در لوای واژه «جنبش دانشجویی» دانشجویان نمادی از دغدغههای سیاسی ـ اجتماعی را بروز دهند. اگر بخواهیم فعالیت جنبشهای دانشجویی ایران را از تأسیس دانشگاه تا پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به گرایشهای سیاسی متعدد و نیز تشكیلات سازمانی متفاوت آن در تحوّلات سیاسی ـ اجتماعی جامعه ایران در مقاطع مختلف این دوران بررسی كنیم میتوان گفت در جامعه ایران، دانشجویان از زمان تأسیس دانشگاه تهران تا پیروزی انقلاب اسلامی، همواره نسبت به مشكلات جامعه و كاركردهای نامناسب دولتمردان دورة پهلوی واكنش نشان داده و به طرِ مختلف درصدد اصلاح وضعیت موجود و سپس براندازی نظام سلطنتی برآمدهاند.
در دوران تأسیس دانشگاه تهران، وجود حكومت خودكامه و دیكتاتوری رضا شاه، فقدان آزادیهای سیاسی، استیلای بیگانگان، سیاستهای فرهنگی ضدّدینی و گسترش فرهنگ غربی و ایدههای شوونیستی ایران باستان و سیاستهای توسعه شبه مدرنیستی، زمینههای نارضایتی بخشی از دانشجویان و دانشگاهیان را فراهم كرد؛ اما امكان فعالیت سیاسی گسترده از همگان سلب شده و در اثر هرج و مرج ناشی از ناكامی مشروطیت، اذهان عمومی برای حكومت دیكتاتوری آماده شده بود.
در این دوره همه مبارزان سیاسی شامل نیروهای مذهبی، ملّی و چپ سركوب شدند. بنابراین الگویی برای دانشجویان نیز باقی نمانده بود و در نتیجه فعالیتهای پراكندة دانشجویان، بدون حمایت نیروهای سیاسی جامعه، بینتیجه باقی میماند و به سرعت سركوب میشد. البته به این نكته نیز باید اشاره كرد كه در سالهای 1313 تا شهریور 1320 به علّت اینكه دانشگاه تهران تازه تأسیس شده بود، تعداد دانشجویان اندك بود و از طرفی دانشجویان مشغول به تحصیل، عمدتاً از طبقات بالای جامعه بودند و به این ترتیب امكان شكلگیری جنبش دانشجویی به صورت گسترده منتفی بود و همانگونه كه اشاره شد عمدة فعالیتهای دانشجویی در خارج از كشور صورت میگرفت.
جنبش دانشجویی در دهه 1320 با توجه به مسائلی نظیر حضور قدرتهای خارجی ( انگلیس، شوروی و آمریكا) و اِعمال نفوذ آنان در كشور برای كسب یا حفظ امتیاز، بهویژه در مسئله نفت، عدم تحقق دموكراسی و آزادیهای مندرج در قانون اساسی، شكاف طبقاتی و گسترش فقر عمومی، تحقیر فرهنگ مذهبی توسط جریانهای فكری و نیز تعدّد احزاب و جریانهای سیاسی، در سه طیف فكری چپ، ملّی و مذهبی شكل گرفت. هر طیف فكری جنبش دانشجویی، تشكیلات متعلّق به خود را برای پیگیری اهدافش سازمان میداد و فعالیت میكرد.
در طیف مذهبی بخشی از دانشجویان در صدد دفاع از دین و ترویج تفكّر عدم تعارض علم و دین بودند و گروهی برای تلفیق و همگرایی دین اسلام و سوسیالیسم تلاش كردند و به لحاظ سیاسی هر دو گروه حامی نهضت ملّی كردن صنعت نفت بودند؛ هرچند گروه متمایل به سوسیالیسم، ایدههای رادیكال انقلاب اجتماعی را پیش میكشید. طیف مذهبی در مجموع بخش عمدهای از نیروی خود را صرف مقابله با گسترش نفوذ حزب توده كرد و با آن در تعارض قرار گرفت و با طیف ملّی جنبش دانشجویی در حمایت از نهضت ملّی كردن صنعت نفت هماهنگی داشت.
طیف ملی جنبش دانشجویی با الهام از نیروها و احزاب سیاسی جبهه ملّی و با قدرت گرفتن دكتر مصدق در صدد تحقق خواستههای ملّی كردن صنعت نفت و تحقق آزادی مندرج در قانون اساسی بود و در این راستا با دربار شاه، دولت انگلستان و حزب توده در تعارض بود. بخش عمدهای از فعالیت دانشجویان هوادار جبهه ملّی، صرف مبارزه با تشكیلات و طرفداران حزب توده میشد.
طیف چپ جنبش دانشجویی با الهام از سیاست حزب توده در جهت ترویج ایدئولوژی ماركسیسم، نفوذ شوروی، الغای رژیم سرمایهداری و مبارزه با امپریالیسم تلاش میكرد و همانگونه كه ذكر شد با هر دو طیف ملّی و مذهبی جنبش دانشجویی در تعارض قرار داشت.
به این ترتیب جنبش دانشجویی در سالهای 1320ـ1332 اولاً، متأثر از جریانهای سیاسی و فكری بیرون از دانشگاه بود. ثانیاً، با توجه به طیفهای فكری متفاوت و متعارض در جنبش دانشجویی و سازمانهای خاص متعلّق به آنها، چند پارگی و تعارض در درون جنبش دانشجویی مشاهده میشد. ثالثاً، اصلاحطلبی و رادیكالیسم در درون طیفهای متفاوت دانشجویی وجود داشت. گروههای ملّی و مذهبی جنبش، تلاش برای اصلاح وضعیت موجود را با توجه به علایق خود در پیش گرفتند و طیف چپ جنبش دانشجویی در سالهای 1332 تا بهمن 1340، بهرغم اینكه شاهد مشكلات بسیار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و دخالت آمریكا در كشور بود، در أثر اختناق و سركوب سیاسی شدید و عدم حضور احزاب و جریانهای سیاسی گسترده در جامعه، مجموعاً در حال ركود به سر میبرد.
جنبش دانشجویی در فضای اختناق پس از كودتای 1332 و فضای به اصطلاح «باز سیاسی» (1339ـ1341)، با دو سركوب اساسی 16آذر 32 و اول بهمن 1340 مواجه شد. در این دوران جنبش دانشجویی با توجه به سیاستهای توده وگروههای ملّیگرا در دو دهه 1320ـ1330، تجربیات عمدهای را كسب كرد كه زمینهساز تجدیدنظر در چگونگی گرایش به جریانهای چپ و ملّیگرا شد. زیرا در این دوران، نقاط ضعف این جریانها آشكار شد، به گونهای كه طیف غالب رهبران و اهداف آنها، پاسخگوی نیازهای فكری و سیاسی جنبش دانشجویی نبود.
طیف چپ جنبش دانشجویی بعد از كودتای 28 مرداد علاوه بر اینكه با سركوب شدید حزب توده دچار ضرباتی شد و رهبران آن به خارج از كشور رفتند، به لحاظ فكری با چالشهایی مواجه شد. اول اینكه حزب توده و طیف دانشجویی وابسته به آن در موفقیت كودتای 28 مرداد و شكست نهضت ملّی شدن نفت، نقش مؤثری داشت و با انتقادهای گروههای ملّی و مذهبی و تعارضات درونی مواجه شد. دوم اینكه تجربیات دهههای 1320ـ1330، وابستگی كامل حزب توده به اتحاد شوروی را اثبات كرد و بخش عمدهای از سیاستهای آن متأثر از فراز و فرود روابط شوروی با ایران بود؛ یعنی دارای سیاست و استراتژی مستقلی نبود. بخشی از این سیاستها مانند حمایت از تشكیل جمهوری آذربایجان و مخالفت با ملی شدن صنعت نفت با منافع ملی ایران در تعارض كامل بود و از طرفی فراز و فرود روابط شوروی با ایران، طیف جنبش دانشجویی چپ را سردرگم كرده بود؛ مثلاً در فاصله سالهای 1337ـ1341 تبلیغات شدیدی توسط اتحاد شوروی و به تبع آن حزب توده برضدّ دولت ایران انجام شد؛ اما در شهریور 1341 كه روابط بهبود یافت، وضعیت تغییر كرد. سوم اینكه حزب توده فعالیت سیاسی خود را در قالب روشهای مسالمتآمیز و آرام پیگیر بود؛ در حالی كه تجربیات چین، الجزایر، ویتنام ، كوبا و...شیوههای مبارزات انقلابی را نشان میداد.
با توجه به این مسائل، بخش عمدهای از جنبش دانشجویی چپ در صدد تجدیدنظر در چگونگی انجام مبارزه برآمد و در اوایل دهة 1340، گروههای ماركسیست مستقل از حزب توده با روشهای قهرآمیز و انقلابی، فضای سیاسی حاكم بر دانشگاه را همچنان برای گرایش چپ حفظ كردند.
طیف دانشجویان با گرایش ملّی نیز با چالشهایی مواجه گشت. شكست ملیگراها در كودتای 28 مرداد، موجب سرخوردگی دانشجویان ملیگرا شد. از طرف دیگر عملكرد و اهداف سران سنتّی نیروهای ملیگرا در طی سالهای پس از كودتا، تعارضهایی را در دانشجویان طرفدار آنها ایجاد كرد. اكثریت رهبران جبهه ملی، بهرغم نقض مكرر قانون اساسی توسط شاه و دربار، به فعالیت در چارچوب قانون اساسی، حمایت از سلطنت و احترام به شاه معتقد بودند. همچنین با وجود تضییع حقوق ملت ایران در قرارداد كنسرسیوم و دخالتهای آمریكا در كشور، سران جبهه ملی از در سازش و هماهنگی با آمریكا وارد شدند و تنها خواستة خود را در آزادی انتخابات میجستند. وجود این سیاستهای رهبران ملّیگرا، طیف دانشجویی جبهه ملی را ـ با وجود حمایت گسترده از خواسته آزادیخواهانة جبهه ملی دوم در تظاهراتها و میتینگها ـ در نهایت به تعارض با سران جبهه ملّی و فروپاشی این جبهه كشاند. هرچند كه طیف اقلیت و رادیكال ملیگراها؛ نظیر حزب ملت ایران، جامعه سوسیالیستهای خلیل ملكی و نهضت آزادی ایران با طرح مسائل فراگیرتر در صدد پاسخگویی به نیازهای دانشجویان بود و در سالهای بعد موفقتر شد؛ اما سركوبهای شدید شاه، ذهنیت بخش عمدهای از دانشجویان را به طرف گرایشهای رادیكال و برانداز كشاند و اینجا بود كه ملّیگراها طیف گسترده هواداران خود رادر فضای ملّی شدن نفت كمتر دیدند.
طیف مذهبی جنبش دانشجویی همانند جریانهای مذهبی دیگر جامعه، در این دوران فعالیت خود را عمدتاً در حوزة فرهنگی متمركز كرد و از لحاظ سیاسی حضور كمرنگی داشت و عمدة فعالیت این طیف در كنار دانشجویان هوادار جبهه ملّی صورت میگرفت. در این سالها انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، شیراز و مشهد با دیگر تشكّلها و افراد مذهبی همكاری داشتند و به طور مشخص حضور نمایندگان انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای مختلف در كنگرة سراسری انجمنهای اسلامی در شهریور 1340 در تهران كه به منظور هماهنگی و نزدیكی بیشتر تشكّلهای مذهبی، اعم از انجمنهای اسلامی معلمان، پزشكان، مهندسان و بانوان و گروههای تبلیغاتی و مذهبی مختلف كشور تشكیل شد، در این راستا بود.
به لحاظ سیاسی، عدم همخوانی سران جبهه ملّی با مسائل مذهبی، موضوعی بود كه فكر دانشجویان را به طرف یك تشكّل مذهبی ـ سیاسی كشاند و تشكیل « نهضت آزادی ایران» در اردیبهشت 1340 به این نیاز پاسخ داد، اما در این زمان هم تلاش میشد تا حوزه مسائل فرهنگی كه توسط انجمن اسلامی دانشجویان پیگیری میشد از حوزه مسائل سیاسی كه توسط نهضت آزادی صورت میگرفت، جدا باشد. از طرف دیگر فعالیت نهضت آزادی عمدتاً در دانشگاهها انجام میشد و در سطح جریان سیاسی گسترده و فراگیر نبود. بنابراین دانشجویان مذهبی، بهرغم فعالیت فرهنگی كه داشتند و نیز با توجه به فعالیت سیاسی نهضت آزادی در چارچوب قانون اساسی، از داشتن رهبر عالیمقام سیاسی كه بتواند روند مبارزات را به دست بگیرد، محروم بودند و در برخورد با طیفهای چپ و ملّیگرا ضعف داشتند. با آغاز نهضت امام خمینی(ره) در سال 1341 و طرح خواستهها و اهداف رادیكال از طرف ایشان، طیف مذهبی جنبش دانشجویی از وضعیت دفاعی خارج شد و روبه گسترش نهاد.
جنبش دانشجویی، در جهت تحقق اهداف انقلابی حزب توده برای گسترش نفوذ ماركسیسم و شوروی بود و بهرغم اینكه در طی دهة 1320 وابستگی حزب توده به شوروی روشن شده بود اما با مطرح شدن ایدههای انقلابی و رادیكال حزب توده و جذابیت علمی نظر آنان، گرایش به این حزب و اندیشههای ماركسیستی در میان دانشجویان تداوم یافت. از طرفی بخشی از طیفهای ملّی و مذهبی نیز تلاش كردند با اخذ ایدههای رادیكال سوسیالیسم، خواستههای خود را گسترش دهند.
در طی دهههای 1340 و 1350 وجود مشكلات فراوان در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، نسل روبهگسترش دانشجو را به طرف اعتراضهای فزاینده كشاند و شاه نیز در مقابل به سیاست سركوب روآورد و این موضوع نهایتاً جنبش ذاتاً رادیكال دانشجویی را به طرف فعالیت در جهت براندازی رژیم شاه كشاند.
آذر 1341 که اعتراضهای امام خمینی و سایر مراجع تقلید و نهضت آزادی نسبت به مسئله انجمنهای ایالتی ولایتی اوج گرفت، جنبش دانشجویی با یک مرجع مبارز آشنا شد. در این زمان بخشی از دانشجویان مذهبی برای دیدار با امام خمینی به قم رفتند و از سخنان ایشان بهرهمند شدند و با سایر مراجع و روحانیون نیز ملاقات کردند.
آغاز نهضت امام خمینی آثار چشمگیری بر جنبش دانشجویی داشت: اولاً، با طرح اندیشههای روشن خود، شکاف کاذب بین روحانی و دانشگاهی را کاهش داد و با ارائه دیدگاههای اصولی خود برای حفظ استقلال کشور در برابر قدرتهای خارجی، اعم از شوروی، آمریکا و انگلیس و با تأکید بر اجرای قانون اساسی و افشای سیاستهای استبدادی و خودکامه و ضداسلامی رژیم شاه و نیز طرح مشکلات اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی و تلاش برای حفظ هویت و فرهنگ اسلامی جامعه ایران، زمینه ارتباط مناسب با دانشجویان و عامه مردم را فراهم کرد.
ثانیاً، بیان صریح مشکلات مردم و اتخاذ مواضع روشن و مشخص در مقابل رژیم شاه از طرف یک مرجع تقلید باعث شد که دامنه جنبش از نخبگان سیاسی و دانشجویان به تودههای مردم کشانده شود و زمینه بسیج عمومی فراهم آید.
ثالثاً، طرح دیدگاههای سیاسی اصولی با مبانی مذهبی از طرف امام خمینی (ره) در مقابله با رژیم شاه باعث شد که زمینه نهضت اسلامی که قبلاً در دانشگاهها بر محور فعالیتهای فرهنگی رشد کرده بود، تقویت شده و خلأ رهبری سیاسی این نهضت در سطح کلان پر شود.
امام خمینی (ره) در طی دوران قبل از انقلاب اسلامی مجموعاً 128 پیام برای دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر کرد. بیش از 80 درصد این پیامها در سال 1356- 1357 ارسال شده است. در این پیامها امام خمینی (ره)، دانشگاه را پایه اصلی تحوّلات و ترقی کشور و تأثیرگذار در مسائل سیاسی جامعه و روند مبارزه دانستهاند. از اینرو توجه ویژهای به قشر دانشجو داشتهاند تا از وجود دانشجویان آگاه و فعال برای پیروزی نهضت اسلامی و پیشبرد و ترقی کشور استفاده شود.
در حقیقت پیوند دانشجویان با مذهب و امام خمینی باعث شد كه جنبش دانشجویی بتواند در حركت جامعه به طرف انقلاب مؤثر باشد.